آب حيات...
اي دل و جان عاشقان، شيفتهي لقاي تو
مرهم جان خستگان لعل حيات بخش تو
در سر زلف و خال تو، رفت دل همه جهان
دست تهي به در گهت، آمدهام اميدوار
آينهي دلِ مرا، روشنئي ده از كرم
جام جهان نماي من، روي طربفزاي تست
آرزوي من از جهان، ديدن روي توست و بس
نيست عجب اگر شود، زنده عراقي از لبت
كاب حيات ميچكد، از لب جان فزاي تو
سرمهي چشم عاشقان، خاك در سراي تو
دام دل شكستگان، طرّهي دلرباي تو
كيست كه نيست در جهان، عاشق و مبتلاي تو؟
لطف كن ارچه نيستم، در خور مرحباي تو
بو كه ببينم اندر او، طلعت دلگشاي تو
گرچه حقيقت من است، جام جهان نماي تو
رو بنما كه سوختم، ز آرزوي لقاي تو
كاب حيات ميچكد، از لب جان فزاي تو
كاب حيات ميچكد، از لب جان فزاي تو