اين خاك تن كيست؟
هرگز شده زين خاك بجويي كه تن كيست؟
از زير قدومت شدي آگاه، كه آيا
بر خاطر تو هيچ گذشته است به بستان
آن غنچهي خندان كه نمودست دهن باز
آن خشت كه سر بر سر هم هشته بهر كاخ
آن رخنهي ديوار كه بر ديده هويداست
امروز كه خاك دگران شد چمن ما
تا روز دگر، خاك من و تو چمن كيست؟
وين گرد غم آلود، غبار بدن كيست؟
مأواي كه خواهد شد و، يا كه وطن كيست؟
كاين پنبهي نو خاسته آيا كفن كيست؟
لبهاي پر از خنده و شكّرشكن كيست؟
اعضاي كه مي باشد و، يا خاك تن كيست؟
چاك دل سوزان كه؟ خندان دهن كيست؟
تا روز دگر، خاك من و تو چمن كيست؟
تا روز دگر، خاك من و تو چمن كيست؟