با وجود يقين به مرگ، چرا انسان ها از مرگ غافل مى شوند؟ - پرسش: با وجود يقين به مرگ، چرا انسان ها از مرگ غافل مى شوند؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرسش: با وجود يقين به مرگ، چرا انسان ها از مرگ غافل مى شوند؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با وجود يقين به مرگ، چرا انسان ها از مرگ غافل مى شوند؟

پاسخ

يكى از مراحل مهّم و سرنوشت ساز زندگى انسان، عالم دنياست. هر انسانى به ناچار بايد نشئه ى دنيا را طى كند و با گذر از اين عالم مادّى استعدادهاى درونى خود را به فعليّت برساند و خود را به گونه اى در سايه ى دستورهاى الهى تربيت كند كه به هنگام ارتحال از اين دنيا و انتقال به آخرت از كمالات عالى انسانى برخوردار باشد.

طبيعت عالم دنيا به گونه اى است كه انسان را از جنبه هاى ملكوتى و روحانى و معنوى اش غافل، و تمام توجه او را به جهات مادّى و اعتبارات زودگذر دنيوى معطوف مى دارد. در اين رهگذر، فقط كسانى گرفتار اين مستى و غفلت نمى شوند كه مراقب جان خويش هستند و باورشان بر اين است كه دنيا مقدمه اى بيش نيست و هدف نهايى آخرت است و بس.[1]

توضيح مطلب

انسان با غرايز خدادادى اش نيازهاى مادى و طبيعى خود (گرسنگى، تشنگى، نياز جنسى و...) را درك مى كند و درصدد تأمين آنها برمى آيد و در اين راه از وسايل مادّى بهره مى برد. همين امر باعث مى شود كه نسبت به اين اسباب و وسايل علاقه ى وافرى پيدا كند. به همين خاطر، معمولا انسان به زن و فرزند و خويشان و مسكن و به طور كلّى، به همه ى كسانى كه به شكلى در زندگى با او شريك اند، علاقه مند است.

امّا توجه و انس به امور مادى، آدمى را از توجه به امور معنوى و اخروى بازمى دارد. انسان با اين وضعيّت تصور مى كند كه نيازهاى او تنها و تنها همين نيازهاى مادى است و تأمين احتياجاتش فقط از همين طريق است; لذا از آخرت غافل مى شود و تمام همّ و غمّ خود را براى رفع احتياجات مادّى صرف مى كند و ديگر از زندگانى نامحدود و جاودانه ى حيات اخروى غفلت مى كند.

هر انسانى به يقين مى داند كه روزى مرگ گريبان او را خواهد گرفت ولى درعين حال به فكر آينده ى خود نيست; چون غرايز مادّى و دنيوى كم كم تمام توجهش را به همان جهات طبيعى معطوف ساخته و نسبت به آينده و سفرى كه در پيش دارد بى اعتنا نموده است.
پس بايد گفت سرّ غفلت انسان ها از مرگ، با وجود علم و آگاهى بدان، افراط در توجه به امور دنيوى و غرايز و جهات طبيعى انسانى است.[2]


[1]. ر.ك: همو، ياد معاد، ص 181 ـ 187; محمد تقى مصباح يزدى، بردرگاه دوست، ص 246 ـ 247; محمد تقى جعفرى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج 20، ص 282 ـ 283.

[2]. ر.ك: محمد تقى مصباح يزدى، بردرگاه دوست، ص 246 ـ 248، و محمد تقى جعفرى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج 20، ص 282 ـ 283.



/ 1