تأثير نيّت در ارزش عمل
قالي
مسأله تقوا به عنوان باطن دنيا و حقيقت زندگي انسان است. سرمايههاي ديگر، سرمايههاي ظاهري است. تقوا يك سرمايه واقعي است. امام علي(عليه السلام) تعبيري دارد:«الاولياء هم الذين نظروا الي باطن الدنيا اذا نظرالناس الي ظاهرها».اولياءالله و دوستان خدا آنهايند كه نگاه به باطن دنيا كردند وقتي كه مردم نگاه به ظاهر دنيا كردند.«واشتغلوا باجلها اذا اشتغل الناس بعاجلها»اولياء الله آنهايند كه مشغول شدند به آينده زندگي، وقتي ديگران به امروزه زندگي مشغول شدند.باطن دنيا و ظاهر دنيا در اين قسمت نقل شده است باطن دنيا به منزله تارهاي پارچه است، ظاهر دنيا به منزله پود پارچه، در پارچه يك سري نخهاي طولي از ابتدا تا انتهاي پارچه است، يك سري نخهايي در عرض پارچه، اين نخهاي عرضي دم به دم عوض مي شود اما آن نخ هاي طولي تا آخر وجود دارد. قالي بافها كه دار قالي را سر پا ميكنند، نخهايي را به نام ريشه و استخوان قالي حفظ ميكنند، بعد يكي يكي به اينها گره ميزنند و وصل ميكنند. عمر انسان را اگر به اين قالي تشبيه كنيم، آن نخهاي كه از ابتدا روي دار قالي نصب ميكنند و از بالا تا آخر اين نخها وجود دارد اينها باطن دنيا است و اين رنگ و نقشه و گل و بوتهاي كه به وسيله پشم، رنگهاي مختلف روي اين مي كارند و گره ميزنند به منزله ظاهر دنيا است. وشما وقتي قالي را مي بينيد اصلاً آن نخها ديده نمي شود، اما تمام استحكام، قدرت و بقاء قالي به آن نخهايي است كه ديده نمي شود، اگر آن نخها، نخهاي كم دوامي باشد، قالي عمري نميكند و از هم پاره ميشود. گرچه اين پشمهايي كه روي آن نصب كرديم، پشم خوبي باشد، اما استحكام قالي به آن نخي است كه از زير، اينها را به هم وصل ميكند علت كم دوامي قالي ماشيني اين است كه در زير آن يك گوني بيش نيست، جان و توان ندارد، قاليهايي كه بيش از سيصد چهارصد سال عمر ميكند بخاطر آن پشم يا نخي است كه محكم تابيده شده و اين گرههاي قالي و پشمها را به آنها وصل كردند.علي (عليه السلام) ميگويد: اولياءالله آنهايند كه به باطن دنيا توجه كردند وقتي كه مردم به ظاهر دنيا فكر ميكردند. يعني مردم فكر مي كردند كه بهتر است نقش اين قالي چطور باشد؟اولياءالله مي گفتند ببينيم آن نخ قالي كه اين نقشها را روي آن وصل ميكنيم استحكام دارد يا نه؟
قالي فروش هم وقتي ميخواهد قالي شناسايي كند پشت قالي را نگاه ميكند كه در يك سانتيمتر چند تا نخ گذشته، هر چه تعداد اين نخها بيشتر باشد مي گويد ظريفتر است، گران قيمت تر است. اگر در يك سانتي متر دو تا سه تا نخ بيشتر نگذشته، اين قالي، عمري و داومي ندارد. تقوا به منزله درست كردن دار قالي عمر است. در هر كاري بايد اول آن نخ زيري را مرتب و منظم كرد، بعد روي آن كار كرد. هر شغلي كه انسان ميخواهد بگيرد، هر ازدواجي كه ميخواهد بكند، هر رفيقي كه مي خواهد انتخاب بكند هر برنامه جديدي كه ميخواهد پياده بكند، اول نگاه بكند به نخ رابطهها كه قسمتهاي زندگي را به هم وصل ميكند، بر چه اساسي و پيماني است؟
آنها كه دار قاليشان را از نخ محكم انتخاب نميكنند، هنوز قالي به آخر نرسيده و از دار پياده نشده اين نخها پاره ميشود. قالي هنوز تمام نشده، لكه شده، تمام ضربات فشارها روي اين نخها ميآيد، تمام پايههاي دوام روي همين نخها است. اينكه به امام جمعه ميگويند راجع به تقوا بگو، يعني راجع به باطن دنيا بگو كه مردم ظاهر زندگيشان را بر چه خطي نصب ميكنند: ظاهر زندگي، مهماني، رفت وآمد و اينها است. نيت انسان از آن كار باطن قضيه است نيّت به منزله آن نخي است كه گرههاي قالي را روي آن وصل ميكنند. اگر آن نيّت، نيّت سست و ضعيفي باشد، كاري كه صورت ميگيرد، خدمتي كه انجام ميشود. دوام پيدا نميكند. گروهكها معتقد به اصالت عملاند. ما معتقد به اصالت نيّت انگيزه ايم. آنها در اين فكرند كه چه كارهايي كردند و چه كارهايي بايد بكنند، ما در اين فكريم كه اين كارها را بر چه نيّتي كرديم؟ نيّت از ديدگاه ما اساس همه چيز است. استواري و استحكام و سلامت و دوام نيّت، اساس كار است.از اين جهت اگر كسي در نمازش به جاي يك سوره كوچك سوره بقره خواند كه بزرگترين سورههاست، در قنوتش به جاي دعاي دو سطري، دعاي ابوحمزه خواند و به جاي نماز پنج دقيقهاي يك نماز پنج ساعته خواند، اول به نيتش نگاه ميكنيم. اگر نيتّش محبّت و عشق خدا بود ميگوييم، بسيار خوب، اگر نيتش اين بود كه ركورد نماز طولاني را بشكند و بگويند فلاني توي نماز سوره انعام خواند و اين رودست او زد و سوره بقره خواند و از ديگري جلوتر افتاد و معروفتر شد و بر سر زبانها افتاد. اين نماز پنج ساعته نه تنها ارزش ندارد بلكه كتك هم دارد. فردا چوب توي آستين انسان ميكنند كه نمازت را طول دادي براي چه؟ براي اينكه بگويند خوب هستي؟! پس نيّت بايد درست شود گروهكها كه عقب افتادند و حتي نتيجه زحمتشان دست و پاگيرشان شد، نه تنها چيزي بدست نياوردند چيزهاي زيادي هم از دست دادند مسأله در نيّتشان بود.تقوا، اساسش تقواي در نيّت است وباطن عمل نيّت است. علي(عليه السلام)كه ميفرمايد: اولياء خدا آنهايند كه به باطن دنيا توجّه كردند وقتي مردم به ظاهر توجّه كردند از جمله باطن، (نيّت) است. اولياء آنهايند كه نيّتشان را خالص كردند. علي(عليه السلام) ميگويد: يك روز رسول خدا (صلي الله عليه واله) به من فرمود: ياعلي! وقتي ديدي مردم بيشتر كار وتلاش ميكنند تو سعي كن خالصتر كار كني. بيشتر كار كردن ظاهر دنياست، خالص كار كردن باطن دنياست. گاهي يكي كم كار مي كند اما خوب كار مي كند. مقدار عمل و كارش زياد نيست، اما همان عمل كم بر پايه نيّت محكم و خالصي است. نيّت انسان است كه عمل انسان را تا آخرت براي انسان حفظ مي كند. نيّت انسان است كه عمل انسان را آخرتي مي كند.بين دنيا و آخرت رود خانهاي است. مي خواهيد چيزهايي را كه داريد از اين طرف ساحل رودخانه به آن طرف ساحل رودخانه بيندازيد، يا اينكه نهربزرگي است و پلي ندارد.نمي توانيد به آن طرف ببريدمي خواهيد به آن طرف پرت كنيد بايد تمام قوايتان را سر انگشتانتان بياوريد و مثلاً قالي را آن طرف بيندازيد كه آن طرف بيفتد.اگر يك مقدار سست پرت كرديد، قالي را از روي دنيا برداشتيد، از اينطرف ساحل به آن طرف هم نيفتاده، افتاده وسط رودخانه و آب آن را برده است. حال زندگي خودتان را مي خواهيد از اين طرف منتقل كنيد به آن طرف. بايد حسابي زحمت بكشيد تا آنجايي كه مي توانيد اين را به دور پرتاب كني، هر چه دور تر باشد خطر افتادنش در آب كمتراست. نيت هم همينطور است. نيت اگر اين بود كه همه ببينند يا بدانند، همان افتادن در وسط رود خانه است.اما وقتي انسان نظرش اين باشد كه خدايا اين كار را به محض رضاي تو مي كنم اين را پرت كردي تا آن طرف، بعد هم بايد مواظب باشي كه نيت برنگردد و براي كسي تعريفش نكني، چون دوباره برمي گردد و در آب مي افتد. اين كه رفته در آنجا دوباره برميگردد. مشكل انسان در زندگي مشكل نيّتش است.بزرگترين سرمايه امام، اخلاص است. چون مخلص است، اعمالش بي ثمر نمي ماند و به نتيجه مي رسد ابر قدرتها نيّتشان فاسد است، از اين جهت اعمالشان دوام پيدا نمي كند بعد از مدتي عملشان عمل ديگرشان را ضايع مي كند. بچّه هاي خودت را وقتي تربيت مي كني حرف تو را گوش مي كنند، اما بايد مواظب باشي كه اين بچه بنده تو نيست، بالاخره بايد كاري بكني كه اين كار براي تو انجام ندهد، براي خدا انجام بدهد. بچه را از خودت به خدا منتقل كني. در تربيّت اولاد درست است كه آدم بايد دخالت بكند، امرو نهي بكند، اما پدر بايد بداند معبود اين بچه نيست و اگر بچه فقط به نيّت رضايت پدر اين كار را بكند، عادت مي كند، كوچك بار مي آيد. بايد بنشيند با بچه اش صحبت كند كه: پسرم نماز خوانده اي براي چه خواندي؟
بعد يادش بدهد كه آن كسي كه به تو چشم داد به من چشم داد، دست داد، پاداد، زبان داد، به ما علاقه دارد، خوشش مي آيد صداي ما را بشنود و ما را مورد نوازش و لطف قرار بدهد. به ما گفته بياييد با من حرف بزنيد، ما هم در اين ساعت معيّن مي آييم با او صحبت مي كنيم، رو به او مي كنيم. اين نيت« لله» باشد. شما بايد قصد قربت را در بچه ها ايجاد كنيد كه وقتي دارند كاري را مي كنند واقعاً رضاي خدا در نظرشان باشد.حائري شيرازي ـ تمثيلات ج 1