اولوالعزم را توضيح دهيد؟
پاسخ
اولوالعزم به معناي صاحبان عزيمت به معناي حكم و شريعت ميباشد.[1] امام رضا (ع) ميفرمايد اولوالعزم از اين جهت اولوالعزم ناميده شدهاند كه داراي عزائم و شريعتند. آري همه پيامبراني كه بعد از نوح، مبعوث شدند تابع شريعت و پيرو كتاب او بودند تا وقتي كه شريعت ابراهيم خليل (ع) برپا شد، از آن به بعد هم انبياء تابع شريعت و كتاب او بودند تا زمان موسي (ع) كه پيامبران بعدي پيرو شريعت و كتاب او بودند تا ايام عيسي (ع) رسيد از آن به بعد هم ساير انبيائي كه آمدند تابع شريعت و كتاب او بودند تا زمان پيامبر (ص) رسيد.اين پنج تن، اولوالعزم و افضل همه انبياء و رسل بودند و شريعت محمد (ص) تا روز قيامت نسخ نميشود و ديگر بعد از او تا روز قيامت پيغمبري نخواهد آمد.[2]از روايت فوق برداشت ميشود كه اولاً پيامبران اولوالعزم پنج نفرند و ثانياً اينان كساني هستند كه صاحب شريعت و كتاب ميباشند."به اعتقاد علامه طباطبائي (ره) اين پنج پيامبر اولوالعزم افزون بر شريعت، كتاب آسماني و احكام اجتماعي، هر يك خود رسالتي جهاني داشته و دعوت آنان به گروه خاصي محدود نميشده است. بر خلاف ساير پيامبران كه هر كدام براي گروه خاصي مبعوث شدهاند".[3]ممكن است اين پرسش طرح شود كه اگر يكي از ملاكات پيامبران اولوالعزم كتاب است، پس چرا پيامبرن ديگري مانند حضرت داود (ع) و... كه صاحب كتاب بودهاند جزء پيامبران اولوالعزم به حساب نميآيند.در پاسخ بايد گفت:
"آيه سيزده سوره شوري و آيات ديگر بيان ميكنند كه اولوالعزم داراي شريعت بودهاند. انحصار پيامبران صاحب كتاب و شريعت به پنج نفر منافاتي با صاحب كتاب بودن داود (ع) و ديگران ندارد.
زيرا كتاب نامبردگان كتاب، شريعت نبوده است".[4]حال جاي اين سئوال است كه منظور از شريعت چيست؟
شريعت در زمان هر پيامبري بر اساس معيارهايي نازل ميشود كه در اين مقال به يكي از آنان اشاره ميكنيم."ممكن است است احكام و قوانين در يك دين يا كتاب آسماني از قلمرو احكام دين يا كتاب ديگر وسيعتر باشد، اين اختلاف محدوده، برخاسته از اختلاف امتها از حيث پيچيدگي روابط اجتماعي در ميان آنان است. برخي جوامع داراي زيست سادهاي بودهاند و روابط اجتماعي پيچيدهاي در ميان افراد، وجود نداشته است، بديهي است كه چنين جوامعي به تشريع برخي قوانين خاص اجتماعي نياز نداشتهاند و ابلاغ چنين احكامي از سوي پيامبر لغو بوده است و در مقابل، جوامعي از ساز و كار اجتماعي پيچيدهاي برخوردار بودهاند و اين واقعيت مقتضي آن بوده كه حكم و قوانين ويژهاي براي آنان وضع شود".[5]
از اين جهت ما ميبينيم برخي احكام بر امت موسي (ع) حرام بوده، اما بر امت عيسي (ع) حلال گشته است.
آنجا كه حضرت عيسي(ع) به بني اسرائيل فرمود:
"...تا پارهاي از چيزهائي كه بر شما حرام شده (مانند گوشت بعضي از چهارپايان و ماهيها) بر شما حلال كنم".[6]
بنابراين منظور از شريعت مجموعه احكامياست كه بر اساس ظرفيت امتها بر آنان تشريع ميشود كه ممكن است در هر امتي احكام تفاوت هائي داشته باشد.حال جاي اين سئوال است كه آيا شريعت با دين فرق دارد؟در پاسخ ميگوئيم آري: "محتواي نبوت كه به نام دين ناميده ميشود مبتني بر اين اصل است كه بايد خدا را پرستيد و از او اطاعت كرد. اساس همه اديان آسماني يك چيز بيشتر نيست و آن تسليم بودن در برابر خداست و به ديگر سخن ميتوان گفت همه اديان آسماني يك دين هستند و آن اسلام است".[7]بنا به فرمايش قرآن كريم: فقط دين نزد خدا اسلام است.[8]نتيجه بحث اينكه دين چهار چوبي است كه عبارت است از اعتقاد به توحيد و تسليم در برابر خدا ولي شريعت مجموعه احكامياست كه در زير مجموعه و چهار چوب دين قرار دارد.براي اطلاع بيشتر در رابطه با موضوع اولوالعزم ميتوانيد به كتاب راه و راهنماشناسي محمد تقي مصباح يزدي و كتاب تفسير نمونه آقاي ناصر مكارم شيرازي آيات 13 سوره شوري و 35 سوره احقاف مراجعه فرمائيد.
[1] . محمد حسين طباطبائي تفسير الميزان - قم مطبوعاتي اسماعيليان - 1393/8 ه ق - ج218/18.[2] . عيون اخبار الرضا (ع): شيخ صدوق ابن بابويه تهران نشر صدوق - 1373/1 - ج150/1.[3] . محمد تقي مصباح - راه و راهنماشناسي قم - مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) - 1376/1 /ج2/ ص 32.[4] . تفسير الميزان همان، ج2 - ص 142.[5] . راه و راهنماشناسي قم، همان، ص 36.[6] . آل عمران /50.[7] . راه و راهنماشناسي قم، همان، ج1/ ص 212.[8] . آل عمران/19.