نوشتههاي نينوايي
يك ـ پيشانيبندها و لباس نوشتهها
از نمودهاي زيبا و بديع جبهههاي هشت سال دفاع مقدّس كه هنوز نيز همچون فرهنگي سيّال و زنده در جامعه جريان دارد، فرهنگ پيشاني بندها است. پيشاني، بارزترين و اوّلين نقطه آشكار انسان است و به همين دليل، تظاهر آغازين وجود ونمود رسوايي را به پيشاني نسبت دادهاند. برخي مجاهدان، آنگونه كه در تاريخ اسلام نگاشته شدهاست، از پيشاني بند بهره مي گرفته اند. گويا نخستين كسي كه در جنگ هاي صدر اسلام از پيشاني بند سرخ استفاده كرد، ابودجانه انصاري در جنگ بدر بوده است. در مغازي آمده است كه در جنگ بدر، زبير دستار زرد داشت و ابودجانه با دستار سرخ مشخص بود.[1]دستارهاي زرد و سرخ در نخستين جنگ مهم و تعيين كننده پيامبر، ابزار تشخيص و تفكيك و فاقد نوشته بودند. در دوران دفاع مقدّس، نوشتههاي كوتاهي كه نشانه ايمان باور و آرمان رزمندگان است، زينت بخش اين پيشاني بندها مي شود. عمده اين نوشتهها به كربلا، و عاشورا و اباعبدالله (عليه السلام) اشاره دارد. برخي از اين نوشتهها عبارتند از «يا اباعبدالله»، «يا حسين»، «زائر كربلا»، «ياحسين شهيد»، «مسافر كربلا»، «يا لثارات الحسين»، «لبيك يا ابا عبدالله»، «لبيك يا حسين»، «كل ارض كربلا»، «كّل يوم عاشورا»، «عاشقان اباعبدالله»، «يا زيارت يا شهادت»،«يا زينب»، «تا كربلا راهي نيست»، «السّلام عليك يا ابا عبدالله»، «فداي لب تشنه حسين» و «يا ابوالفضل».اين نوشتهها بعدها، خود، در حوزه سروده ها، نوحهها، نوشتهها، خاطرهها، فيلمها و همه قلمروهاي هنري و ادبي راه يافت وبه عنوان شاخصه دفاع مقدّس در كنار پرچمها و پلاكها كه نمود و نماد جبهه بودند، قرار گرفت. اين نوشتهها افزون بر پيشاني بندها، نقش پرچمها هم بود؛ پرچمهايي كه لحظه عمليّات، اعزام و پس از پيروزيها، رنگارنگ و پر شكوه، به اهتزاز در ميآمدند و يا در دست رزمندگان، سماعي شكوهمند و زيبا داشتند.خانوادههاي شهيد، پيشاني بند فرزندانشان را با همان خوني كه بر آنها نشسته و نقش بسته بود، به عنوان يادگاري ارجمند و همچون جان، عزيز نگه داشته، به آن توسل مي جستند و هنوز هم مي جويند. گاه پيشاني بندها ارتباطي نزديك با نام لشكر و گردان و گروهان داشت. براي مثال، در لشكرهايي كه نام كربلا يا امام حسين داشتند، عمدتاً با عنوان«مسافران كربلا»، «يا امام حسين»، «يا حسين»، «يا ابا عبدالله»، زينت مييافتند.اين نوشتهها افزون بر پيشاني بندها، بر لباس رزمندگان نيز ديده مي شد. «كربلا، كربلا! ما داريم ميآييم»، «زائر كربلا»، «عاشقان اباعبدالله»، «جان فداي لب تشنه ابا عبدالله»، «لبيّك يا ابا عبدالله»، «يا حسين» و «يا اباالفضل»، از آن جملهاند.گاه نقش حرم ابا عبدالله و گنبد و بارگاه او زينت لباس رزمندگان بود. گاه نيز عكس اين حرم در جيب و كوله پشتي رزمندگان همراه با زيارت عاشورا يا زيارت وارث، توانبخش، همدم لحظهها و گواه شيفتگي و دلباختگي آنان به ابا عبدالله بود.گفتني است اين جملهها و نوشتهها، خود، معرّف رزمندگان و در صورت شهادتشان نشانه و علامت شناسايي آنان بود. هنوز هم برخي از اين جملهها و نوشتهها از نشانههاي شناخت اجساد مطهّر مفقودالاثرها است. پيشاني بندها به رنگهاي سبز، قرمز، آبي، سفيد، زرد، سياه، نارنجي و... بود. در اين ميان سبز و سرخ، بيش از ديگر رنگها به كار گرفته مي شد. گاه نيز رزمندگان شخصاً با استفاده از ماژيك و ابزار ديگر، نوشتههاي مورد علاقه خود را بر پارچهها يا بر لباسهاي خود مي نوشتند. بايد گفت پيشاني بند در اين هيئت يكي از جلوههاي انحصاري و بيسابقه در تاريخ نبردهاي جهان و حتّي اسلام است كه تأثير آن را در جهاد فلسطين و روزگاري در بوسني و هرزگوين شاهد بوده و هستيم.دو ـ تابلو نوشتهها
تابلو نوشتهها در طول جادههايي كه به جبهه ختم مي شد، كنار سنگرها، در پادگانها و در جغرافيايي به وسعت جبههها و حتّي همه ايران، پيام رسان فرهنگ، ايمان، آرمان و انديشههاي جبهه بودند. تابلو نوشتهها، فرهنگنامه نسلي بودند و هستند كه براي خدا جنگيد، براي خدا شهيد داد و جان مايه حركت خويش را از كربلا و عاشوراي حسيني وام گرفته بود. تابلو نوشتهها داراي ويژگيهائي چند بودند:يك ـ از يك كلمه تا يك عبارت وگاه يك متن، محتواي تابلو نوشتهها را تشكيل مي داد. گاه تنها يك كلمه مانندصبر، ذكر ، نماز، غفلت، صلوات، دعا، عاشورا و حسين، نقش تابلو بود؛دو ـ آيات قرآني، احاديث و روايات، جملات حضرت امام (قدس سره) بيشترين كاربرد را در تابلو نوشته ها داشتند؛سه ـ فرهنگ عاشورا و واژگان تداعي كننده كربلا مانند عاشورا، كربلا، يا ابا عبدالله، يا حسين، هيهات منّاالذله، يا ثارالله، محرّم، يا زينب، يا اباالفضل و... متن بسياري از تابلو نوشتهها بود؛چهار ـ ابيات مشهور، به ويژه عنوان نوحههاي شورانگيز و سرودههاي شاعران انقلاب، جايگاهي قابل اعتنا در تابلو نوشتهها داشت؛پنج ـ فرهنگ«صلوات» مانند كافه صلواتي، تلگراف صلواتي، خياطي صلواتي، سلماني صلواتي، و نيز نشان دادن اين نكته كه «كربلا» غايت و نهايت آرمانها است، همه جا چهره مي نمود. تابلوهائي كه فاصله تا كربلا را مشخص مي كرد نيز زينت جادّهها بود؛شش ـ تعدادي از تابلو نوشته ها عين سخنان رزمندگان بود و گاه، واژگان گويشهاي كشور نيز در آنها ديده ميشد؛ مانند «يا شاسين حزبالله (زنده باد حزبالله)». گاه چاشني طنز در اين نوشتهها بارز بود؛ مانند: «كربلا! كي بريده؟» و «تا كربلا راهي نيست، اگر بجنبيد!»هفت ـ بسياري از تابلونوشته ها، نقش لباسها، عنوان نامهها و حتّي وصيّت نامهها نيز هست. اين يگانگي شعارها، وحدت حالات و باورها و «توحيد كلمه» رزمندگان را نشان مي دهد.در جمع بندي كّلي، هيچ موضوعي به اندازه كربلا و عاشورا محور و موضوع تابلو نوشتههاي جبهه نبود. اين پيوند دروني و روحي رزمندگان با ابا عبدالله و فرهنگ عاشورا، جان مايه جبههها، بر انگيزاننده، حركت بخش و عامل بسياري از پيروزيهاي جبهه نشينان محسوب مي شد.اگر همه مظاهر و نمادهاي ديگر جبهه را بر اين ويژگي بيفزاييم،روشن خواهدشد كه جبهه با عاشورا نفس مي كشيد، مي باليد، مي شكفت، به بار مي نشست و زندگي مي كرد. براي روشن شدن ميزان پيوند جبهه با فرهنگ عاشورا، تابلو نوشتهها را از چشم اندازهاي گوناگون بررسي مي كنيم:الف ـ احاديث و روايات حسيني
عبارات مشهوري چون «هل من ناصر ينصرني»، «ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النّجاه»، «انّي لا أري الموت الا سعاده»، «اني احامي أبداً عن ديني (بخشي از رجز حضرت ابوالفضل العّباس) »، «حبّ حسين جنّتي و اميري حسين ونعم الامير. (رجز عمرو بن جناده انصاري نوجوان رشيد كربلا) »، «الموت اولي من ركوب العار، (بخشي از رجز اباعبدالله) »، و جمله مشهور «اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم (بخشي از زيارت عاشورا) » از مشهورترين عباراتي بودندكه نقش تابلوها قرار مي گرفتند.ب ـ ترجمه عبارات عاشورائي
همچنين ترجمه برخي عبارات يا روايات يا متوني كه مربوط به كربلا يا منتسب به كربلا هستند، نقش تابلوها بود؛ «مانند اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد».«من مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمگران را جز ذلّت و خواري نمي دانم». «هر روز عاشورا و هر زميني كربلاست» و «آيا كسي هست مرا ياري كند؟».ج ـ عبارات متضمّن فرهنگ عاشورا
گاه عبارات متضمّن فرهنگ عاشورا در تابلو نوشتهها ديده مي شد؛ مانند «اي تركشها، اي فشنگها مرا دريابيد»، «اي حسين تو در كربلا سر يكايك ياران را ميگرفتي و بوسه ميزدي، آيا مي شود به هنگام شهادتم سر مرا بگيري و بوسه بزني؟» و «كربلا يعني عشق، فداكاري و صبوري».د ـ نشان دادن فاصله تا كربلا
جملاتي كه در اين زمينه در تابلو نوشتهها بود، تنها گوياي فاصله جغرافيايي نبود؛ زيراكربلا، آرمان، روح و درون مايه حركت رزمندگان محسوب مي شد. جبههها مزيّن به تابلوهايي بودند كه گوياي اين دلبستگي و ايمان به كربلا بود: «رزمندگان تا كربلا راهي نمانده،1000 قدم»، «رزمندگان تا كربلا راهي نيست، فقط 675 كيلومتر»، «رزمندگان بتازيد تا كربلا راهي نيست، التماسدعا». «رزمندگان تا كربلا فقط يك صلوات»، «ايستگاه بعدي كربلا»، «كربلا رفتن خون مي خواهد و مكّه رفتن پول» و «اي لشكر حسيني تا كربلا رسيدن يك يا حسين ديگر».هـ ـ عشق ورزي به كربلا و ابا عبدالله
نوشتههاي فراواني گوياي اين شوق و شور وصف ناشدني است:«گوشه چشمي يا حسين»، «كربلا كعبه عشق است ومنم در احرام» «كربلا،كربلا، سويت شتابان آمدم ـ بهر قربان آمدم»، «كربلا آماده باش كه خيل رزمندگان با بيرقهاي لبّيك يا ثارالله به سويت سينه دشت جبهه را مي شكافند»، «فدائي حسين»، «عشق حسين و فرزندش خميني عزيز ما را به اين وادي كشانده» «عالم فداي حسين» «عاشقان حسيني ـ سربازان خميني»، «سوي نيازم كجاستـ روي حسين است و بس»، «ذره ذره وجودم فدايت يا حسين»، «ديدن وجه خدا هست مرا آرزوـ وجه خدا اي عزيز بوي حسين است و بس»، «ديوانه يك حسينيم»، «دوستت دارم حسين جان»، «در راه تو بس كه جان فشانديم حسين ـ تا بصره گل سرخ فشانديم حسين» «عبّاس بگو تا نكشد خجلت آب ـ كز خصم فرات را ستانديم حسين»، «دانشگاه عشق (يا كربلا)، دانشجو مي پذيرد»، «حسين جان، جان شيرين را نخواهمـ مگر روزي شود جانم فدايت»، «حسين جان عاشقانت را درياب»، «حسين حسين شعار ماست ـ شهادت افتخار ماست» و «حسينيان! وعدهگاهمان در بهشت كنار حسين يا در كربلا كنار قبرش»[2]اگر مجموعه شعارهاي عاشورايي را با همه شعارهاي ديگر نوشتههاي ديگر كه آيات، روايات و سخنان حضرت امام خميني (قدس سره) و بزرگان و گاه شوخ طبعيهاي جبهه را در برمي گيرد، جمع كنيم، بيش از تابلونوشتههاي عاشورايي نخواهد شد.[1] . مغازي، محمدبن عمر واقدي، ترجمه محمود مهدوي دامغاني،ج1 ص57[2] . در اين بخش از كتاب فرهنگ جبهه، تابلو نوشتهها، ج1، نگاشته سيد مهدي فهيمي استفاده شده است.