سه ـ مزار نوشته‎ها - نوشته‎های نینوایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نوشته‎های نینوایی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بر اين نكته بايد افزود كه عنوان‎هاي خادم حسين (خادم‎الحسين) يا نامگذاري سنگرها به خيمه‎هاي ابا عبدالله، در جبهه رايج بود كه نتيجه اين موضوع، انتشار و تكرار مداوم نام حسين(عليه السلام) در جبهه بود.

تابلوي برخي سنگرها ونيز برنامه نصب شده در سنگر‎ها «خادم الحسين» هر روز را تعيين مي كرد. پايان بخش اين قسمت، خاطره‎اي از يكي از رزمندگان جبهه است كه به فرهنگ خادم الحسيني اشاره دارد: پس از اداي نماز جماعت صبح، مسجد مقرّ لشكر علي بن ابي طالب را به قصد خطّ مقدّم ترك گفتم. فاصله مقرّ تاكتيكي اين لشكر تا خطّ مقدّم چند كيلومتري بيش نبود كه اين فاصله را در زماني كوتاه طي نموده، نزديكي طلوع خورشيد به خط رسيدم... ضمن آن كه از كنار خاكريز عبور مي كردم، سيماي نوراني رزمندگان را مي نگريستيم كه بر اثر عبادت و جهاد در جبهه چون ستارگان آسمان مي درخشيدند. تصميم گرفتم لحظه‎اي توقّف كرده و از نزديك نظاره گر آنان باشم و بنگرم كه اين جمع كوچك در اين وقت صبحگاهي چه مي كنند و آن برادر پاسدار چه مي گويد... سخنان آن برادر رو به اتمام بود كه قصد حركت كردم، امّا با شنيدن مطلب مهمّي از آن برادر از حركت منصرف شده و در جاي خود همچنان ايستادم و مطلب اين بود «امروز خادم الحسين، برادران حاج بخشي و تاج احمدي هستند». سپس از برادران خواست با فرستادن صلواتي براي سلامتي حضرت امام مرخص شوند. با خود گفتم: خدايا! خادم الحسين ديگر چيست كه اين برادر عنوان نمود؟... (به او) گفتم: سوالي داشتم.

به آرامي گفت: در خدمتم.

گفتم: ... مي خواستم بدانم خادم الحسين چيست تا اين واژه را در فرهنگ‎نامه جبهه و جنگ ثبت نمايم.

گفت: خادم الحسين واژه‎اي آشنا است. در مكتب و مذهب ما، خادم الحسين مقام و منصبي است كه امامان و فرشتگان و ملائك چون فُطرُس مَلَك و بزرگان ديني ما به آن افتخار مي كرده و مي‎كنند؛ خادم بودن و خدمت كردن به حسين (عليه السلام) و راه حسين از افتخارات است. بر همين اساس بود كه ما تصميم گرفتيم هنگام خدمتگزاري، اين نام افتخار آميز را لقب خود قرار دهيم؛ زيرا كه ما همگي زوّار حسين(عليه السلام) هستيم و خدمت نمودن به زّوار حسين از امتيازات است و چه بهتر كه در اين مقام، لقب خادم الحسين را برگزينيم... گفتم: امّا در خطوط و مقر‎هاي ديگر به اين گونه برادران شهردار مي گويند، چگونه شد كه در اين جا اين نام را عوض كرديد؟ گفت: چندي قبل كه مطالعه مي‎كردم... (در كتابي) نوشته بود چگونه ملائكه و فرشتگان آسمان و اصحاب و انصار ابي عبدالله در ركاب آن حضرت در سرزمين كربلا خدمت و جانفشاني مي نمودند و پيوسته آن را از افتخارات خود مي دانستند. پس از آن با خود فكر كردم حال كه ما سرباز و زوّار حسين(عليه السلام) هستيم و آمده‎ايم به جبهه كه نداي هل من ناصرش را لبيّك گوييم، چه بهتر كه هنگام انجام وظيفه و خدمتگزاري به ديگر رزمندگان و زوّار امام حسين (عليه السلام)، اين نام زيبا و منصب و مقام عالي را بر گزينيم وتحوّلي تازه به فرهنگ جبهه خود بدهيم. لذا، از آن روز تاكنون اين مقام والا از شهردار به خادم الحسين تغيير يافته است.[1]

تلاش و كوشش رزمندگان در جايگزيني عناوين و يافتن عنوان‎هائي كه ريشه در فرهنگ عاشورا داشته باشد، جلو‎ه‎اي از عشق ورزي و پيوستگي ذهن و روح رزمندگان با كربلا است. آيا مرور هماره يك نام، گواه دلبستگي و عشق به آن نام نيست؟ آيا نشان عشق، اين نيست كه عاشق در همه جا محبوب مي بيند و محبوب مي جويد و جز وصال او نمي طلبد؟ اگر مجنون بر شن‎ها و ماسه‎هاي بيابان، مشق نام «ليلي» مي‎كرد و در پاسخ كسي كه او را بر اين كار سرزنش كرده بود گفت:




  • چون ميسّر نيست مارا كام او
    عشقبازي مي كنم با نام او



  • عشقبازي مي كنم با نام او
    عشقبازي مي كنم با نام او



چرا در عاشقان اباعبدالله الحسين اين ويژگي را نيابيم؟؛ عاشقاني كه شوق زيارت كربلا، بيتابشان ساخته بود و زمزمه روز و شبشان نام حسين بود.آري، جبهه‎ها، نمايشگاه عشق ورزي و كانون عاشورا باوري و عاشوراياوري بود و جبهه نشينان، عاشقاني بودند كه تنها در اصحاب امام عاشورا مي توان نظير و همانندشان را يافت.

سه ـ مزار نوشته‎ها

سنگ مزارها، نقش‎ها و نوشته‎هاي آن‎ها، تصويري از فرهنگ، باورها و نگرش‎هاي جامعه را فرا چشم مي گذارد، در هر دوره تاريخي، نقش‎ها و نوشته‎ها، آيينه اعتقاد و باور داشت‎هاي مردم و ترجمان ذوق و هنر آنان نيز هست. در مناطق مختلف هر كشوري در گذر تاريخ، ردپاي فرهنگ بومي را نيز در همين نقش‎ها و نگاشته‎ها مي توان يافت.

قرن‎ها است كه در كشور ما افزون برتاريخ فوت، آيات قرآني و احياناً بيت يا ابياتي چند، نگاره‎ها و نقش‎هاي اسليمي يا مظاهر و پديده‎هاي طبيعي مانندگل، خورشيد، ماه، ودرخت، برسنگ مزار‎ها حك مي شود. در گذشته‎هاي دورتر و هنوز در برخي نقاط دور افتاده، نقش يا نشاني كه گواه شغل و پايگاه اجتماعي متوفّا باشد نيز بر قبور ديده مي شود. براي نمونه، در مناطقي چون چهار محال بختياري و لرستان، مجّسمه شير بر مزار، نماد جنگاوري و دلاوري و نقش گاوآهن، نشانه كشاورز بودن متوفّا است،[2]

مزار نوشته‎ها در سال‎هاي پيش از انقلاب، عمدتاً نام، تاريخ ولادت و مرگ، نحوه مرگ، انتساب متوفّا( اگر نسبتي با شخصيّت يا چهره‎اي آشنا داشت)بود. سروده‎هائي كه بر سنگ مزار حك مي شد، دعوت به عبرت گرفتن، درخواست فاتحه، يادكردن و گاه در بر گيرنده نام ونحوه مرگ متوفّا بود. اگر متوفّا جوان بود، مزار نوشته‎، اندوه ناكامي، داغداري خانواده و سوگ بازماندگان و يا طرح مفاهيم و مضاميني چون مرگ، سرنوشت و تقدير، جواني، دنيا و مقوله‎هايي از اين دست بود. اين مسائل به دليل همخواني با مضمون و درون مايه رباعيّات خيّام يا برخي ابيات حافظ، معمولاً با اين سروده‎ها همراه مي‎شد. مسائل عاطفي محوري‎ترين محتوا در مزار نوشته‎هاي جوانان، كودكان، مادران و گاه پدران، پيش از انقلاب اسلامي است. اين ويژگي‎ پس از انقلاب نيز در برخي مزار نوشته‎ها ديده مي‎شود. در دوران انقلاب و به ويژه سالهاي دفاع مقدّس و پس از آن،سروده ها و نوشته‎هاي مزارها، رنگ و نشان ديگري گرفت .دگرگوني در نگرش و باور مردم و تحّول عظيم روحي و معنوي آنان كه ره آورد حركت شگرف انقلاب اسلامي بود، نه تنها بر مزار شهيدان كه بر مزارهاي عادي نيز تأثير ژرف خويش را بر جاي نهاد؛ همان‎گونه كه فرهنگ وصيّت‎نامه‎‎نويسي كه پيش از انقلاب اسلامي كم رنگ يا عمدتاً در حصار تنگ طرح مسائل مادي و مالي خالصه مي‎شد نيز رواج و تقريباً عموميّت يافت و محتواي وصيّت‎نامه‎ها ملهم از وصيّت‎نامه شهيدان، سر شار از مضامين اعتقادي، معنوي وانقلابي شد.

در عصر انقلاب اسلامي، به بركت سيلان و جريان فرهنگ عاشورا، روحي تازه در رگ‎هاي جامعه دميده شد و شهادت و ايثار، اخلاص و صفا، از خودگذشتگي و تعلّق‎گريزي، با الهام از امام عاشورا و ياران پاكباز و فداكارش، پشتوانه تمام حركت‎ها، مقاومت‎ها و پيروزي‎ها شد؛ معيار،كربلا شد و همه مصداق‎ها از متن اين الگوي بزرگ برگزيده مي‎شد.انطباق شهيدان با الگو‎هاي كربلا، نشان اين ادراك و باور بود كه جامعه ما، انقلاب و جبهه‎هاي نبرد را عاشورا مي‎دانند و ميان امروز مبارزه و ديروز كربلا پل مي زنند واين دو را «يگانه» مي شناسند. اگر در دوران انقلاب و مبارزه، سربازان فراري كه به فرمان امام خميني(قدس‎سره) پادگان‎ها را رها كرده بودند، «حر زمان» و زن‎ها، «زينب» و پيران شهيد، «حبيب» و كودكان «علي اصغر» و نوجوانان و جوانان، «قاسم» و «اكبر» ناميده مي شدند، در دوران دفاع مقدّس و پس از آن اين نام‎ها در گستره‎اي وسيع‎تر و عميق‎تر در جبهه‎هاي نبرد ودر گفته‎ها و نوشته‎ها و از همه بارزتر و چشم نوازتر بر سنگ مزار شهيدان نقش بست. شهيدي كه سرش از بدن جدا شده يا به دليل زخم عميق چهره وبدن امكان شناسايي او دشوار بود، با «امام حسين(عليه السلام)»، اگر ساقي يا سردار جبهه‎ها بود يا دستانش جداشده بود، با «ابوالفضل‎العبّاس»، اگر كودك و در حملات هوايي و موشكي جان باخته بود، با «علي اصغر»، اگر تازه داماد بود، با «قاسم» و «علي اكبر» و اگر پير و سالخورده بود، با «حبيب بن مظاهر» مقايسه و تطبيق داده شده است. پيوند مزار نوشته‎ها با فرهنگ عاشورا، سند معتبر و گويايي براي نسل‎هاي آينده است تا بدانند اين نسل به پشتوانه كدام آرمان و ايمان جنگيد، از كجا ملهم شد و پيروزي و سربلندي او ره آورد چه مكتب وفرهنگي بوده است. مزار نوشته‎هائي كه با فرهنگ عاشورا پيوند دارند، در يك نگاه و نظام كلّي داراي موضوعات زير هستند:

الف ـ طرح جهت گيري عاشورايي

اعلام وفاداري به آرمان‎هاي عاشورا، عشق به اباعبدالله و شهادت دراين راه، از فراگيرترين موضوعاتي‎اند كه بر مزار سروده ها و مزار نوشته ها به چشم مي خورد:




  • وفا كـردم بـه عـهدم روز اوّل درا ين
    به محشر هر كسي دارد صدايي دراين
    صحرا صداي من حسين است



  • ميدان و فاي من حسين است
    صحرا صداي من حسين است
    صحرا صداي من حسين است



تهران: چيذر، امام زاده علي اكبر، سنگ مزار شهيدمهدي چگيني

اگر شهيدان به امام خميني(قدس‎سره) عشق مي ورزند، به دليل عشق ورزي به حسين است؛ زيرا انقلاب امام، از قيام اباعبدالله الحسين(عليه السلام) الهام گرفته است:




  • گلي از گلـستان ديـن ز مـا پـرپـر شد
    در ازل مي خواست چون گردد شهيد
    در كنار باهنر، همچون بهشتي دفن شد



  • احـمد از عشق حـسين يـاور رهـبر شد
    در كنار باهنر، همچون بهشتي دفن شد
    در كنار باهنر، همچون بهشتي دفن شد



تهران: بهشت زهرا، سنگ مزار شهيد احمد زرافشان

دوستي خالصانه و اميد به شفاعت اباعبدالله الحسين وداشتن تفكّر حسيني در اين مزار سروده ديده مي‎شود:




  • خوشا بر من كه دلدارم حسين است
    ســرو كـاري نـدارم در دو عــالـم كـه
    بـه بـالـينم نـمي خـواهـم طـبيـبي كه
    نـدارم غـير عـشـقـت فـكـر ديـگـر كـه
    هـم فـكر و هـم افكارم حسين است



  • بـه مـحـشـر يـاور و يـارم حـسين است
    در عـالم مـدد كـارم حـسيـن است
    را خواهم؟ كه غمخوارم حسين است
    هـم فـكر و هـم افكارم حسين است
    هـم فـكر و هـم افكارم حسين است



اراك:گلزار شهدا، سنگ مزار شهيد خسرو رفيعي

ب ـ تطبيق شهيدان با شهيدان كربلا

پيش تر اشاره شد كه چهره‎ها، صحنه‎ها و حالات رزمندگان در همه جا و همه گاه با كربلا و عاشورا مقايسه مي‎شد كه اين پيوستگي و همساني، نفوذ و رسوخ فرهنگ عاشورا در تار و پود جامعه را نشان مي دهد.


[1] .مجله پيام انقلاب، ش 185، فروردين66، ص 28ـ29.

[2] . در اين بخش، از كتاب ارزشمند «آواز پر ملائك» نگاشته محمد كاظم بهره فراوان گرفته‎ام.

/ 4