گرفتاريها عامل تكامل روح - گرفتاریها عامل تكامل روح نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گرفتاریها عامل تكامل روح - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گرفتاريها عامل تكامل روح

سوختگي

رزمنده‎اي كه دستش را در راه خدا داده، دست ابدي پيدا كرده، پا در راه خدا داده پاي ابدي پيدا كرده است، از جسم او گرفتند و مشكلات روح او را حل كردند. از جسم او كم كردند بر روح او افزودند. همانطور كه شما خداي ناكرده اگر يك سوختگي در صورت و در دست و پايتان پيدا كنيد، از عضوي برميدارند به عضو ديگري پيوند مي كنند. از پا قسمتي از پوست را وصله مي كنند، پيوند مي‎كنند به پوست صورت كه در اثر سوختگي از بين رفته، زنده ميكنند يعني آنكه در ظاهر از دست دادن هست در حقيقت به دست آوردن است. گاهي انسان روحش بيمار مي شود و خود او نمي داند. خدايتعالي جسم او را بيمار مي كند براي شفا روح او گاهي قلب انسان بيمار مي شود، خدا جسم را مبتلا مي كند براي رفع بلا از قلب انسان.

بيماري قلب چيست؟

گاهي دل انسان سياه مي شود و قساوت پيدا مي كند و سخت مي شود. موعظه كه مي شنود در او اثر نمي كند. اين بيماري دل است. اين دل بيمار را خدا مداوا مي كند، يا به فقر، يا به دين و بدهكاري، يا به خوف و نا امني. گاهي گرفتار نا امني، مرض، فقر و بيچارگي مي شود، يا بچه ‎اش مريض مي ‎شود يا خودش. اين دلي كه سخت شده بود و فكر نمي كرد كه نرم شود و موعظه در او كارگر باشد، بعد از اينكه مصيبتي بر او وارد شد، شنوايي پيدا مي كند، نرم، رئوف و متفكر مي شود، متوجه مي شود.

آيه قرآن مي‎فرمايد: (ولنبلو نكم بشي من الخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس والثمرات)[1]

ما شما را به ترس، گرسنگي، كمبود مال، بدهكاري واز دست رفتن بستگان، خويشان يا از دست رفتن سلامت و راحتي تان مبتلا مي‎كنيم. يعني جسم شما را گرفتار كمبود مي‎كنيم، تا اين دل ـ كه تا خودش را بي نياز مي‎ديد كامل مي‎ديد ـ بفهمد كه بي نياز نيست و به خدا نياز دارد بخاطر آن ترس، بدهكاري، و مرض، مجبور مي‎شود رو به خدا بياورد، تضرع و توجه كند. يعني با خراب شدن دنياي انسان، قلب او آباد و نرم بشود، دل انسان، دل زنده بشود، صدمه‎اي كه به انسان وارد مي‎شود، آن صدمه‎ها نعمت است. بيماريها لطف است. مؤمن مي‎داند كه خدا به او لطف كرده، نخواسته در غفلت بماند. خواسته بيدارش كند. برايش يك مشكل پيش آمده سرش به ديوار خورده، دستش به ديوار خورده، صدمه بر او وارد شده. هر مصيبتي كه براي انسان پيش مي‎آيد خرابي براي جسم است، اما اگر انسان ايمان داشته باشد، براي قلب موجب اصلاح مي‎شود. اما شرطش اين است كه ايمان داشته باشد. از اين جهت در آخر آيه فرموده (وبشرالصابرين).

آن مجروحي كه الان در بيمارستان است، آن جانباز يا آن پدري كه پرستاري مي‎كند از مجروحش، يا آن طبيبي كه دو يا سه شب نخوابيده و بيمارها را مداوا كرده، يا آن پرستار بيمارستان كه به اين كار رسيدگي كرده يا بستگان آن بيمار، اينها بدانند كه اگر جسمشان گرفتار مشكلي شد، براي اين است كه مشكلي از قلب و روحشان برطرف شود واين به نفع انسان است. اصل، قلب انسان است. تقوا، مشكلاتي را كه براي جسم انسان وارد مي‎شود به مداواي قلب انسان تبديل مي‎كند. هنر تقوا اين است كه بديهاي ظاهري را به خوبيهاي باطني تبديل مي‎كند. حالا اگر تقوا نباشد، انسان وقتي صدمه به او وارد شد، كفر مي‎گويد و بد از بدتر مي‎شود،‌اگر مشكله‎اي برايش وارد شد مواظب كلام و صحبتش نمي‎شود، لطمه مي‎زند. تقوا در انسان معجزه مي‎كند، مرض جسم را مي‎كند دواي روح، فقر خانه را مي‎كند غناي روح، ذلت ظاهري را مي‎كند، عزت باطني، اينها معجزات تقواست. تقوا فقر را به غنا تبديل مي‎كند. (حافظ) مي‎گويد:




  • هنگام تنگدستي در عيش كوش ومستي
    كاين كيمياي هستي قارون كند گدا را



  • كاين كيمياي هستي قارون كند گدا را
    كاين كيمياي هستي قارون كند گدا را



اگر تقوا آمد، فقر را به ثروت تبديل مي‎كند. وما در جامعه خود اين معنا را بطور عيني مشاهده مي‎كنيم. مثلاً نفت را بر ما مي‎بندند، كشتي‎ها را مي‎زنند، براي اينكه ما نفتي نداشته باشيم تا بفروشيم و با پول آن ارزي به دست نياوريم. با آن ارز نتوانيم اسلحه بخريم، اسلحه نداشته باشيم كه بجنگيم و جنگ‎مان به درازا بكشد. هدف آنها از زدن كشتيها اين است. اما تقوا مي آيد و معجزه مي كند وقتي كه نفت كم فروخته شد و ارزي براي خريد اسلحه به دست نيامد، اگر تقوا نمي بود، آن وقت اين ملت مي گفت حالا كه نفت ندارم كه بفروشم شرف مي فروشم، استقلال و آزادي مي فروشم و اسلحه مي گيرم، با آن اسلحه مي جنگم اما تقوا مي گويد: نمي تواني عزت بفروشي، نمي تواني استقلال و شرف را گرو بگذاري.

پس چه بايد كرد؟

مي‎گويد خودت درست كن. نبودن نفت عامل اختراع سلاح مي شود. اين به خاطر معجزه تقواست. اگر اين ملت تقوا نداشت، با همين محاصره‎هاي اقتصادي به اجانب وابسته مي شد. اما تقوا بدي را تبديل به خوبي و فقر را تبديل به غنا و ضعف را تبديل به قدرت مي كند. اين تقوا كار قلب است. قلب در انسان همه كاره است، قلب در وجود انسان امام امت داخله انسان است. امام داخلي انسان و امام اعضاي انسان است.


[1] . سوره بقره، آيه 155.

حائري شيرازي ـ تمثيلات ج 1

/ 1