دعا، جوشيدن چشمه «ربنّا» از كوير سينههاي سوزان و جريان آن بر دشتهاي «استجابت» است.وقتي آسمان دل، گرفته و ابري است، تنها باران اشك و نسيم نيايش، انسان را سبك مي كند و چمن دل را مي روياند.پاي اشك، وقتي از جاده دل عبور مي كند، دست محبّت به دامان قرب مي رسد. ديده، شراب نور مي نوشد ودل، به قبله حضور، رو مي كند.نيايش به درگاه آفريدگار، عبادتي است كه از روح نيازمند انسان به آستان بلند خدا سرچشمه مي گيرد.انسان، اين «بي نهايتكوچك» در برابر آفريدگار خويش، كه «بي نهايت بزرگ» است، حتي كمتر از قطره اي در برابر اقيانوس و ذرّهاي در مقايسه با كهكشانهاست. آنچه اين «هيچ» را با آن «همه» پيوند مي دهد، «دعاست».دعا، تنها خواندن الفاظ نيست، بلكه «خواستن» است، با همه وجود، از صميم جان و عمق دل. «دعا» اگر از جانِ سوخته و عطشناك بر آيد، «اجابت» خدا، آب گوارايي بر عطش سوزانِ دلسوختگان است.جواد محدثي ـ قطعات