روش خلاصه نويسي
فوايد و ضرورت خلاصه نويسي
« خلاصه نويسي » نوعي مهارت نگارشي محسوب ميشود و آشنايي با آن در كارهاي قلمي و پژوهشي و گزارش نويسي مفيد و كارساز است.با توجه به محدوديت فرصت و زمان و نيز فراواني آثار و نوشتهها، « چكيده نويسي » ضرورت پيدا ميكند. گاهي از مطالب براي خودمان خلاصه برداري ميكنيم، گاهي براي ديگري. در صورت اول، براي بهره برداري خودمان است،در صورت دوم براي فايده رساني به ديگران.در تاريخ تأليف و نگارش نيز، بخش بزرگ كتابها، خلاصه شده كتابهاي ديگري است كه در زمينه تاريخ، ادبيات و علوم گوناگون است. اينگونه كتب، با عنوانهايي هم چون: خلاصه، وجيزه، منتخب، گلچين، گزيده، مختار، مهذّب، چكيده، تلخيص و ... است كه توسط خود مؤلف يا ديگري صورت گرفته و ميگيرد. خلاصه كردن متون مفصل و كتابهاي عظيم و ارزشمند، يكي از گامهاي مثبتي است كه ميتواند نسل كم حوصله امروز را هم با فرهنگ و ادب گذشته مرتبط سازد، و هم بهره اخلاقي كتابهاي خوب ولي مفصل را كه در دسترس امروزيان نيست، به خوانندگان برساند.ما هميشه نميتوانيم همه كتابها را همراه داشته باشيم. هميشه هم مجال شرح و بسط مطالب را براي ديگران نيست. پس بايد به هنر « خلاصه نويسي » مجهز بود تا از زمان و نيز از امكانات چاپ و تكثير و يادداشت، بيشترين استفاده را كرد.گاهي نياز ميشود كه از يك سخنراني يا كتاب و مقاله، خلاصهاي تهيه شود، يا گزارشي فشرده از يك حادثه، يا صورت جلسهاي خلاصه از يك جلسه، سمينار، برنامه و ... تهيه گردد.گاهي در نقد يك اثر ادبي يا محتواي يك كتاب و مقاله و فيلم، نياز است كه فشردهاي از آن بيان شود. در معرفيهاي اجمالي از يك كتاب نيز خلاصه نويسي جايگاه خود را دارد.نيز گاهي در دورههاي آموزشي و در كلاسها، لازم است از مطالب خلاصه برداري شود، يا در متون آموزشي، خلاصهاي از هر بخش يا بحث در پايان آورده شود.گاهي هم براي شركت در يك مسابقه، لازم ميشود كتاب يا مقاله يا داستاني خلاصه شود.براي تهيه جزواتي فشرده و كم حجم براي امتحان از برخي دروس و متون هم، نيازمند به چكيده نويسي هستيم.گاهي هم به صورت شفاهي، لازم است گزارشي كوتاه و توضيحي خلاصه درباره موضوعي داشته باشيم.مجموع اين گونه نيازها، ايجاب ميكند كه با « روش خلاصه نويسي » آشنا شويم. از اين رو در اين بخش، به بيان نكاتي در اين موضوع ميپردازيم.ناگفته نماند كه « خلاصه نويسي »، از جهاتي براي خود انسان مفيد است و فوايدي از اين قبيل دارد:1. بهره گيري از يادداشتهاي خلاصه، در مراحل بعد، به وسيله مراجعه مجدد به آنها2. تمريني براي كار قلمي و رشد نيروي نويسندگي انسان3. تقويت بينش و رشد فكري انسان در سايه اين گزينش و تلخيص4. تسهيل برخورداري از محتويات كتب و مقالات، در حجمي اندك5. ايجاد انگيزه در دانش آموزان براي مطالعه6. كمك به در خاطر سپردن مطالب و از ياد نرفتن آنها7. كمك به تمركز فكر هنگام خواندن كتاب و مقاله.با توجه به اينكه در خلاصه نويسي، بايد به « كاهش حجم نوشته » پرداخت، بي آنكه هدف نويسنده و گوينده و پيام اصلي نوشته و سخن از بين برود، ضروري است كه مهارت لازم در اين امر كسب شود. اين مهارت هم جز با تمرين زياد، و نيز كار زير نظر مربي و استاد، كمتر به دست ميآيد.تفاوت خلاصه نويسي با گزيده، گلچين و يادداشت برداري اين است كه در يادداشت برداري و گزيده نويسي، نكات مورد نظر و مورد علاقه شخص از جاهاي مختلف نوشته ميشود و چه بسا انسجام و پيوستگي ميان گزيدهها وجود نداشته باشد؛ ولي در خلاصه نويسي، عنايت روي يك كتاب يا مقاله يا متنِ خاصّي است كه چكيده همه آن آورده ميشود؛ نه آنكه از هر بوستاني گلي چيده شود. خلاصه نويسي شبيه زيراكس يا عكس گرفتن از هر متن يا تصويري در مقياسي كوچكتر است.مراحل اجرايي كار
بسيار اتفاق ميافتد كه در خلاصه نويسي، انسان فكر ميكند همه اين مطالب، خوب و لازم است و در تلخيص، آنها را ميآورد. در نهايت ميبيند كه خلاصه، چيزي از اصل مطلب كم نيست. اين يا به عدم مهارت در خلاصه نويسي برميگردد، يا به عدم آگاهي اجمالي از محتواي آنچه تلخيص ميشود، يا عدم دقت شخص در تفكيك مطالب مهم از كم اهميت.از اين رو در امر خلاصه نويسي، مراحل زير پيشنهاد ميشود:1. مطالعه يا مرور اجمالي، پيش از اقدام به تلخيص2. مشخص ساختن ميزان و درصد تلخيصي كه بايد انجام شود3. مشخص كردن موارد و مطالب اصلي و فرعي، هنگام مطالعه4. حذف مطالب غير عمده و باقي گذاشتن نكات اصلي5. حفظ امانت و اصالت در عبارات و محتواپيش از اقدام به تلخيص، خوب است ابتدا يك دور، كتاب يا مقاله را بخوانيم، يا يك بار نوار را گوش دهيم يا فيلم را نگاه كنيم، تا نسبت به محتوا اِشراف و احاطه پيدا كنيم و بهتر بتوانيم موارد عمده و غير عمده و اصلي و حاشيهاي را از هم تفكيك كنيم. البته اين در مواردي است كه متن مورد تلخيص در اختيار ما باشد. والاّ در خلاصه نويسي از مباحثِ يك كلاس يا جلسه يا سخنراني در حال ايراد، اين شيوه قابل اجرا نيست.هنگام مرور مقدماتي، ميتوان فصلهاي اصلي و فرعي و مطالب عمده را از حواشي و زوايد، جدا كرد و علامت گذاشت تا تلخيص، آسانتر شود.ميزان تلخيص نيز بايد از آغاز، معلوم باشد. فرضاً يك كتاب سيصد صفحهاي را اگر قرار باشد در حد نصف، يا يك چهارم يا يك دهم خلاصه كنيم، در هر يك، ميزان حذف مطالب و باقي گذاشتن مطالب ديگر، به نسبت آن معيار، متفاوت خواهد بود. حتي اگر بنا باشد همان كتاب را در دو صفحه خلاصه كنيم، شيوهاي ديگر بايد برگزينيم و مطالب بيشتري را جزو « حذفيات » قرار دهيم.در انواع مختلف تلخيص و با هدفهاي گوناگون، مطالب گاهي لازم است آورده شود يا حذف گردد؛ بسته به اين است كه با چه هدفي كار تلخيص انجام ميگيرد.گاهي كتاب مفصّلي براي استفاده عموم، خلاصه ميشود،گاهي چكيده يك كتاب، به نحوي ارائه ميشود تا شوق مراجعه به اصل كتاب ايجاد شود،گاهي عصاره مطالب مفيد يك كتاب، بدون رعايت انسجام و پيوستگي مطالب فراهم ميگردد،گاهي فهرستي از مباحث يك كتاب يا بحث تدوين ميشود،گاهي ديدگاههاي علمي يك كتاب استخراج ميگردد،گاهي هم محتواي يك كتاب، به صورت نمودار، جدول و اطلاعات آماري و دسته بندي شده خلاصه ميشود. اين شيوهها و هدفها، كه به عنوانِ تلخيص تفصيلي، ارجاعي، آزاد، فهرستي، موضوعي، علمي، و نموداري مطرح است، هر يك ويژگي خاص خود را دارد و در عمل، متفاوت با ديگري است.[1] چكيده تمام نما، توصيفي، راهنما، موضوعي و ... از جمله انواع خلاصه نويسي است. مجموعه تحقيقات اجتماعي و اطلاعات آماري مفصّلي را گاهي به صورت جدول و نمودار ترسيم ميكنند. اين نيز نوعي از خلاصه نويسي است.نكات و مباحث غير اصلي
در هر نوشتهاي يا سخنراني يا درس، يك سري حرفها اصلي و عمده است و گوينده و نويسنده يا مدرس، به قصد بيان و القاي آنها به كار سخن و قلم پرداخته است، يك سري هم مطالبي است كه در توضيح، تشريح و تأكيد نسبت به آن مطالب اصلي بيان ميشود، كه به اينها نكات غير عمده گفته ميشود.اجمالي از مطالبِ غير اصلي را ميتوان چنين برشمرد:1. توضيحات براي روشن كردن مسأله اصلي2. نمونههاي تاريخي و شاهد مثالها3. مطالبِ حاشيهاي و غير مرتبط با موضوع4. لفاظيها و عبارت پردازيهاي غير دخيل در مطلب اصلي5. موارد تكرار شدن مطلب6. عبارات و جملات مترادف و هم مضمون7. جملات معترضه و اشارات تفسيري و توضيحي كه آوردنش ملال آور است.اگر از يك نوشته يا سخن، محورهاي فوق را جدا كنيم، آنچه ميماند، جوهره اصلي مطلب است كه قابل درج در خلاصه است. البته تشخيص اين كه اين موضوع، اصلي است يا حاشيه، بحثِ عمده است يا توضيح، احتياج به دقت بيشتري دارد. اگر يك متن، چه داستان يا غير داستان، چند بار مطالعه شود، امكان تلخيص دقيق، بيشتر خواهد بود.ميتوان هر بند يا پاراگراف را در يك جمله خلاصه كرد. مجموعه اين جملات، خود به خود چكيده مطلب اصلي خواهد بود؛ البته با رعايت نكات ديگري كه ياد شده است.در موردي كه يك داستان خلاصه ميشود، بايد اسكلت و استخوان بندي اصلي قصه را آورد و از ذكر جزئياتِ داستان چشم پوشيد. فرض كنيد فيلمي را كه در يك ساعت تماشا كردهايد، يا داستاني صد صفحهاي را كه خواندهايد، اگر بنا باشد تنها در مدت پنج دقيقه خلاصهاش را بازگو كنيد، چه قسمتهايي را انتخاب ميكنيد كه با بيان آنها در اين زمان محدود، تا نهايت داستان را هم اشاره كرده باشيد؟ پس پرداختن به قهرمانهاي اصلي و فرازهاي حساس و صحنههاي عمده، كافي است و نبايد به جزئيات پرداخت. ميزان وقت يا ظرفيت نگارشي، نقش اساسي در نحوه خلاصه نويسي ما دارد.تفاوت تلخيص با بازنويسي و بازآفريني
بازنويسي، برگردان متون كهن (شعر يا نثر) به نثر و عبارت است؛ بي آنكه مفهوم و محتوا دگرگون شود. در باز آفريني، محتوا و سوژه كهن، تبديل به اثر جديدي ميشود كه با اصل متفاوت است. بازنويسي مثل تعميرات اساسي يك خانه است، اما باز آفريني، كوبيدن بنا و از نو ساختن است كه چه بسا نقشه ساختمان و كيفيت چهار چوب اوليه هم به هم ميخورد.در باز نويسي، مضمون متن قديم حفظ ميشود، تغييرات در جا به جايي حوادث و الفاظ و تركيبها انجام ميگيرد. اصول زبان فارسي حفظ ميگردد و از شكسته نويسي پرهيز ميشود. توجه به سن و سطح فكر مخاطب، جهت درك و لذت بردن ضروري است. بايد چيزي را باز نويسي كرد كه از نظر پيام و محتوا، ارزش داشته باشد.باز نويسي گاهي از نثر به نثر است. گاهي از شعر به شعر، از نظم به نثر و از نثر به نظم.در خلاصه نويسي، نه پيام عوض ميشود، نه قالب و محتوا و نه بهتر ساختن سبك نگارش؛ بر خلاف باز نويسي كه اغلب يا به خاطر ضعف قلمي اثر نخستين است، يا نامناسب بودن آن با شيوه امروزي.خلاصه نويسي اغلب براي استفاده بهتر از فرصت و زمان است، اما در باز نويسي هدف مهمتر ارائه اثري متناسب با نياز و ضرورتهاي جديد فرهنگي و ادبي است.عبارت اصلي يا نقل به معني؟
در اينكه خلاصه نويسي را بايد با استفاده از قلم و جمله پردازي خودمان بنويسيم يا با حفظ عباراتِ اصلي، موارد مختلف است.گاهي روي الفاظ متن اصلي، عنايت و تأكيد خاصّي است كه دخل و تصرف در عبارات، مسأله ساز و گاهي تحريف ميشود. آنجا بايد تلخيص را با بهره گيري از عين عبارات اصلي انجام داد. مثل اينكه وصيت نامه امام امت(ره) يا احكام فقهي رساله، يا ديدگاه شيخ صدوق درباره عصمت انبيا و نظر شهيد مطهري درباره تحريف نشدن قرآن، يا قانون كيفر مجرمين و ... را اگر بخواهيم تلخيص كنيم، با استفاده از عباراتِ اصلي و حذف بخشهاي كم اهميتتر يا غير لازم، اقدام ميكنيم، تا اشكالي پيش نيايد.اما اگر يك داستان يا حادثه تاريخي، يا گفت و گوها و مذاكرات يك جلسه، يا گزارشي از روزنامه، يا درس معلم را بخواهيم خلاصه نويسي كنيم، ضرورتي ندارد كه حتماً از عبارات اصلي استفاده كنيم، ميتوانيم مفهوم را گرفته، با تعابير و جمله بندي خودمان بنويسيم. همچنين ميتوانيم همه متن را به دقت بخوانيم، سپس آن را كنار گذاشته، خلاصه آن را به قلم خودمان بنويسيم.در هر حال، نكتهاي كه نبايد فراموش كرد اين است:در خلاصه نويسي، « هدف و پيام » اصلي نويسنده، نبايد مورد تحريف يا تغيير قرار گيرد، و اين دو چيز ميطلبد:الف. تعهد؛ ب. مهارت.اگر تعهد نباشد، سخنان يا نوشته ديگران گاهي مغرضانه تلخيص ميشود و « خلاصه »، چيزي از آب در ميآيد كه مغاير با مقصود صاحب سخن است.و اگر مهارت نباشد، محتواي اصلي نوشته و كلام، خدشه دار ميشود و چه بسا مطالب عمده و اساسي از قلم ميافتد و آنچه قابل حذف بوده، به عنوان مطالب اصلي باقي ميماند.هم « حفظ امانت » لازم است،هم « حفظ اصالت »؛ كه اولي به تعهد خلاصه نويسي مربوط ميشود، دومي به دقت و توانايي و مهارت او.گاهي كتابي را كه در دست مطالعه داريد، پس از خواندن هر صفحه يا هر پاراگراف، سعي كنيد خلاصه آن را در يك سطر يا در جملهاي فشرده بنويسيد. اين قدرت تلخيص شما را ميافزايد. يا برخي داستانهاي منظوم را در ديوانها بخوانيد و خلاصهاش را در چند سطر بنويسيد يا خبري را كه به تفصيل در روزنامه خواندهايد، به صورتِ « خلاصه خبر » در آوريد.
چند نكته لازم
1. در تلخيص يك متن يا بحث منسجم، سعي شود انسجام و پيوستگي مطالب، در « خلاصه » هم حفظ شود.2. جملات كوتاه و كلمات ساده، به كار گرفته شود.3. متن مورد تلخيص، در جزوه « خلاصه » معرفي شود: يعني نام نويسنده، ناشر، ميزان صفحات، درصد تلخيص، خلاصه نويس، تاريخ تلخيص و مشخصات ديگر نوشته اصلي يا نوار و سخنراني و جلسه و سمينار و درسي كه به صورت خلاصه در آمده است، نقل شود.4. نكات دستوري و نيز هماهنگي و يك نواختي زمان افعال و سبك و سياق نوشته رعايت گردد.5. سليقه و نظم در نگارش خلاصه، صفحه آرايي و فصل بندي نيز از ياد نرود.6. در خلاصه، مطالبي آورده نشود كه در متن اصلي نيست.جواد محدثي، روشها، ص 33.[1] . در زمينه انواع تلخيص و اهداف و روشهاي ياد شده در بالا، ر.ك: « فن تلخيص كتاب » از عادل يغما،كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان.