روش مطالعه
هدف مطالعه
ميكوش به هر ورق كه خواني
تا معني آن تمام داني
تا معني آن تمام داني
تا معني آن تمام داني
(يعني حالت نشخوار و هضم مطالب، يادآوري خوانده شدهها و فكر روي آنها).
انتخاب كتاب
نسبت به كتاب و موضوع مورد مطالعه، بايد حالت انتخابي داشت نه غافل گيري. گاهي موضوعاتي مطرح ميشود كه بحث روز است، يا هر روز كتابهاي جديدي به صحنه ميآيد. در اينكه بايد كدام موضوع را و در هر موضوعي كدام كتاب را خواند. انسان بايد حالت فكر قبلي و انتخاب داشته باشد؛ نه اينكه غافل گيرِ موضوعات و كتابها شود و هميشه حالت عكس العملي داشته باشد.همچنين نسبت به موضوعات و كتب، انسان بايد اهم و مهم كند؛ يعني درجه اولويتها و اهميتها و ضرورتها را بسنجد و بر اساس آن، وقت خود را صرف مطالعه كند، وگرنه كتاب بسيار است و بدون اين اولويت بندي، سرمايه وقت، بيهوده از دست خواهد رفت.اين مراعات اولويت و ضرورت، هم در انتخابِ موضوعِ مورد مطالعه لازم است (چون موضوعات فراواني است كه همه خوب و مفيد است) هم در انتخابِ كتابهاي معتبر و غني درباره هر يك از موضوعات. بدون اين نكته، چه بسا عمر و فرصت در مطالعه آثار كم فايده و غير معتبر سپري خواهد شد و وقتي هشيار ميشويم كه فرصتها گذشته و بسياري از كتابهاي سودمند و لازم، مطالعه نشده است. به تعبير حضرت علي ـ عليه السلام ـ : هر كس به كار غير مهم بپردازد، كار مهمتر را ضايع و تباه ميسازد « مَنِ اشتَغَلَ بِغَيرِ المُهِمِّ ضَيَّعَ الأَهَمَّ »[2].و اين همان « مديريت زمان » و استفاده بهينه از فرصتها در همه كارها از جمله كتابخواني است. سؤال از اهل مطالعه و اطلاع در هر رشته، دسترسي ما را به « بهترينها » در هر موضوعي آسانتر ميسازد.به تعبير قرآن كريم: « اگر نميدانيد، از صاحبان ذكر و دانش بپرسيد. »[3]كتابخانه، كمتر از داروخانه نيست. تأثير مطالعه هم بيش از قرص و كپسول يا گياهان دارويي است، پس در انتخاب آنچه ميخوانيم، بايد مراقب باشيم، تا سرمايه عمر، بيحساب خرج نشود.برنامه ريزي
تا مطالعه انسان از روي برنامه و هدف مشخّصي نباشد، بازدهي لازم و مطلوب را نخواهد داشت. اين برنامه ريزي عملي در موردِ (موضوع، كتاب، زمان و مكان) بايد انجام گيرد. وقتها بر اساس اهميت موضوع و كتاب، تنظيم شود، مطالعات اصلي و جنبي مشخّص باشد، كتابها از قبل شناسايي شده باشد، رعايت مكان مناسب براي مطالعه فراموش نشود، و در هر مقطع زماني، به نتايج و بازدهي مطالعههاي انجام شده دقت شود. آيا امروز ميتوان سخن جاحظ را كه گفته است: « هر نوشتهاي به يك بار خواندن ميارزد » درست دانست؟« سير مطالعاتي » نيز در همين راستا مورد توجه قرار ميگيرد، نه اينكه هر چه را پيش آيد مطالعه كند و در نهايت، دستاورد قابل اعتنايي در دست نداشته باشد! مطالعات پراكنده و بي نظم و بي برنامه، فاقد بهره لازم است و مطالعه موضوعي، مفيدتر از آن است.ايجاد انگيزه
گاهي كساني رغبت و علاقهاي به مطالعه نشان نميدهند. ابتدا بايد سبب بي علاقگي را شناخت و آن را بر طرف ساخت. « احساس نياز »، عامل مهمي در كشاندن افراد يا كشيده شدن خود به امر مطالعه است. به نحوي بايد اين احساس را در دل و ذهن زنده كرد. تا انسان ضرورت مطالعه و احتياج خود را به آن درك نكند، در پي مطالعه جدي نخواهد رفت.گاهي ميتوان با طرح چند سؤال از چنين كسان، به نحوي كه در پاسخ دادن در بمانند، آنان را متوجه ساخت كه اطلاعشان كم است و بايد به نحوي جهل خويش را برطرف كنند.تماس با كساني كه اهل اطلاع و معلوماتاند، انسان را به ضعف آگاهي خويش مطّلع ميكند و شوق مطالعه ايجاد ميشود.استفاده از زمينهها و علاقههاي موجود نيز، در ايجاد انگيزه در سطوح بالاتر مطالعه مفيد است. مانند علاقه كودكان به قصّه و كتابهاي داستان، كه ميتوان از اين راه، شوق مطالعه را در آنان زنده نگه داشت و كتابهاي ديگر را هم در اختيارشان قرار داد. مهم آن است كه « جذب » و شيفته مطالعه شوند و از آن زده نگردند.[4]در اين مورد، راهنماي مطالعه و مربي كودكان و اهل مطالعه، نقش مهمي ميتواند داشته باشد.معرفي كتابهاي متناسب با ذوق و علاقه، سن، معلومات، زمينههاي روحي، امكانات تهيه كتاب و اموري از اين قبيل، ميتواند به اين شوق، كمك كند و عدم مراعات اين تناسب، گاهي موجب انزجار و زدگي افراد از كتاب، براي هميشه ميشود.مفيدتر ساختن مطالعه
براي اينكه مطالعه، به آن هدف مطلوب برساند، نكاتي را بايد مراعات كرد كه به مفيدتر ساختن مطالعه كمك كند و وقتي كه صرف كتابخواني ميشود، بازده مطلوب داشته باشد؛ به نحوي كه انسان، هم آنچه را ميخواند خوب بفهمد، هم بتواند به خاطر بسپارد و هم قدرت بيان و بازگو كردن آنها را براي ديگران داشته باشد.اين امور عبارت است از:ـ تمركز حواس؛ ـ خلاصه نويسي؛ ـ تند خواني؛ ـ يادداشت برداري؛ ـ طرح سؤال، فكر روي مطالب؛ ـ نكات جنبي مربوط به زمان و مكان و شرايط و اصول مطالعه.به طور اجمال، بايد ارزش وقتي را كه صرف مطالعه ميشود دانست و بيشترين بهره را از مطالعه برد.نكات ياد شده و آنچه بعداً ياد خواهد شد، برخي به پيش از مطالعه مربوط ميگردد، بعضي به هنگام مطالعه و بعضي هم به پس از مطالعه مربوط ميشود.« كمّيت » يا « كيفيّت »؟
از نكاتي كه در مطالعه بايد مورد دقت قرار گيرد، « كيفيت مطالعه » است، نه فقط « كميت ».خوب خواندن، خوب فهميدن، خوب به خاطر سپردن، خوب به كار بستن، بيش از حجم و مقدار بسيار خواندن داراي اهميت است، به خصوص كه ما با چيزي به نام « كمبود وقت » مواجهيم؛ از اين جهت بايد بيشتر روي بازدهي مطالعات خويش و ارتقاي كيفي آن فكر كنيم.چه خواندن، و چگونه خواندن، مهمتر از « چه مقدار » خواندن است. در بخشِ « برنامه ريزي » هم اشاره شد كه بي جهت و بي هدف و بي برنامه نبايد مطالعه كرد. تنظيم وقت براي كارهاي مطالعاتي، از آن جهت مفيد است كه ما را بر « وقت » هم مسلط ميسازد. كمبود وقت را با اين كار، تا حدي ميتوان جبران كرد. گفتهاند كه: « توزيعُ الوقتِ توسيعُ الوقت » يعني تقسيم وقت، آن را وسعت ميبخشد. گرفتارترين و پركارترين افراد هم، با برنامه ريزي براي مطالعه، به خواندن بسياري از كتابها و گزارشها و مقالات و براي شركت در بسياري جلسات و مراسم و ... وقت پيدا ميكنند و تحقيق و تأليف ميكنند و از اين راه، به كيفيت مطالعه خويش، غنا ميبخشند. وقتهاي خورده ريز و پراكندهاي كه در طول روز و هفته و سال، بيهوده صرف ميشود، در صورت تنظيم وقت و برنامه ريزي، نتايج و دستاوردهاي زيادي خواهد داشت.فرصت، پيش آمدني نيست، پيش آوردني است.« كساني كه كار امروز را به فردا ميافكنند، كار فردا را هم به پس فردا خواهند انداخت ».
تمركز فكر
از عوامل مهم مفيدتر ساختن مطالعه، « تمركز فكر » در هنگام خواندن كتاب يا حضور در جلسه درس است. براي ايجاد اين عنصر مهم، بايد عواملي را كه باعث عدم تمركز فكر و حواس پرتي ميشود شناسايي كرد و به رفع آنها پرداخت. البته در اشخاص مختلف، ممكن است اين عوامل متفاوت باشد.در يك نگاه كلّي ميتوان گفت: عوامل عدم تمركز، بر دو قسم است:1. دروني؛ 2. بيروني.ـ « عوامل دروني » آنهاست كه در داخل فكر و دل و حالات خود مطالعه كننده است؛ مانند غم و غصّه، فكر و تشويش و اضطراب و نگراني، بي خبري از بستگان، كثرت مشاغل و كارهاي به هم ريختهاي كه بايد انجام دهد، عشقها و محبتهايي كه دل را بي قرار ميكند؛ به خصوص در سنين جواني، و امثال اينها.براي بر طرف كردن هر يك ميتوان كار خاصّي انجام داد. براي رفع نگراني يا بر طرف كردن غصّه يا سامان بخشيدن به كارهاي محوله و ... بايد كاري كرد كه ذهن، از آن جهت مشغوليتي نداشته باشد؛ هر كس به فراخور مسأله مورد ابتلايش. اگر به هيچ وجه نتوانست بر آن عوامل غلبه كند، بهتر است مطالعه را قطع كند تا آمادگي فكري لازم پيدا شود و الاّ مطالعهاي بي ثمر خواهد بود.ـ « عوامل بيروني » آنهايي است كه به محيط پيرامون و بيرون از خود انسان مربوط ميشود؛ مانند سر و صدا، رفت و آمد، وجود صحنههاي مشغول كننده، روشن بودن راديو يا تلويزيون يا هر نوع صداي مزاحم، و حتّي گرسنگي و تشنگي هم ميتواند از اين عوامل به حساب آيد. براي غلبه بر اين عوامل، ميتوان نكات زير را رعايت كرد:ـ مطالعه در محيط آرام و بي مزاحمتـ خاموش ساختن صداهاي اطراف در صورت امكانـ خواندن كتاب با صداي بلند، كه انسان خودش بشنودـ يادداشت برداري از مطالبـ خلاصه نويسيـ برخورد سؤالي با كتاب و مباحث آنـ زنده نگه داشتن انگيزه و هدف مطالعه در طول كارـ جدي گرفتن مطالعه و بها دادن به آنـ علامت گذاري در حاشيه صفحه يا زير قسمتهاي مهمتر، و ... .البته اشخاص در اين حالتها مختلفاند و هر كس چه بسا از راه خاصّي بتواند تمركز هنگام مطالعه پيدا كند، كه بايد همان را به كار گيرد. راه مناسب براي كسي، ممكن است براي ديگري نامناسب باشد.گرچه اينگونه دقتها، هم خستگي آور است و هم جريان سرعت مطالعه را كاهش ميدهد، ولي وقتي هدف، بها دادن به جنبه كيفي مسأله است نه كمي آن، بهتر است انسان ديرتر و كندتر پيش برود ولي بهتر و عميقتر بخواند. يادداشت برداري و خلاصه نويسي را هم ميتوان در حين خواندن انجام داد و هم ميتوان علامت گذاشت تا بعداً آنها را نوشت.علامت گذاريها هم ميتواند قراردادي باشد؛ مثلاً براي هر يك از بخشهاي مفيد و مهم، يا زيبا و جالب، يا مبهم و محتاج به پرسش، يا ضرورت مطالعه مجدد، يا آنجا كه اشكال دارد و نقدي ميطلبد و ... ميتوان علامتهاي خاصّي مانند *، ؟، =، قرار داد؛ به نحوي كه براي خود شخص مفهوم معين داشته باشد و از حروف يا علايم رمزي به مقصود خودش منتقل شود.اين علامت گذاري را ميتوان در فهرست مطالب هم جلوي عناوين مورد نظر قرار داد، يا زير سطرهاي زيبا و جالب يا مبهم يا مورد اشكال، خط كشيد. اين علامت گذاريها در آينده هم هنگام مراجعه مجدد به كتاب، حالت راهنما و كليد براي خود انسان دارد و در يافتن مطالب مورد نظر كمك ميكند. خوب است كه علامت گذاري در كتاب، با مداد و به طور ظريف انجام شود تا كتاب، خراب نگردد.منظور از برخورد سؤالي با كتاب، اين است كه هنگام مطالعه، فرض كنيد نويسنده در مقابل شماست و ميخواهيد با خود او پيرامون مسأله صحبت كنيد و سؤالات ذهني خويش را از او بپرسيد. يا در موضوع خاص، پرسشهايي در ذهن داريد و هنگام مطالعه، ميخواهيد جواب آنها را از كتاب پيدا كنيد. اين حالت، هم تمركز فكري ميآورد و هم به فهم بهتر كمك ميكند، و هم ذهن را پوياتر ميسازد.بازگو كردن مطالب
از نكات ديگري كه به مفيدتر ساختن مطالعه كمك ميكند، بازگو كردن مطالب مطالعه شده براي ديگران است. مطالب، حكايات و آموختههايي كه انسان براي ديگران نقل ميكند و نتيجه مطالعه را در جايي بازگو و مطرح ميكند، هم بيشتر در ياد خود شخص ميماند، هم بازگو كردن، ابهامهاي آن را (اگر باشد) روشن ميسازد، هم تمريني براي خطابه و سخنوري است. پس بايد مخاطبي يافت و مسائل را به او گفت، تا در ياد انسان بهتر بماند. مسأله « مباحثه » كه در حوزههاي علميه در روش آموزش طلاّب مرسوم است. اين امتياز را دارد و در واقع، بازگو كردن مجدد درس براي هم مباحثه است، كه هم بيشتر در حافظه ميماند، هم در حين بحث، روشنتر ميشود، هم قدرت تدريس پيدا ميكند.انسان اگر مخاطباني نيافت، ميتواند مخاطبهاي فرضي در نظر بگيرد و براي آنان حرف بزند، يا در تنهايي، براي خودش تكرار كند تا همان نتيجه را بگيرد.مطالعه فردي و گروهي
برخي از كتابها به صورت فردي مطالعه ميشود و چندان موردي براي كار جمعي نسبت به مطالعه ندارد؛ مانند كتاب داستان و شعر و ادبيات و ... (مگر براي نوعي مسابقه در درك مطلب يا تلخيص و امثال آن).ولي گاهي ميتوان جهت مفيدتر ساختن مطالعه، به « مطالعه گروهي » پرداخت. اين بيشتر در امور تحقيقي و پژوهشهايي است كه در موضوع واحدي منابع بسيار است و كتابها بين افراد تقسيم ميشود تا در جلسه مشتركي جمع بندي روي نوشتههاي مختلف داشته باشند يا نظرهاي مختلف را مطرح و بررسي كنند، يا « نظر جمعي » روي كتابي بدهند، يا آنكه عدهاي مأمور مطالعه و پژوهش پيرامون يك مسأله اجتماعي يا فرهنگي شوند و كار جمعي آنان بررسي نوشتهها، نامهها، پروندهها. مصاحبهها و ... باشد.تشكيل « هستههاي مطالعاتي » به خصوص در بين نوجوانان، ميتواند عامل جذب آنان به كتاب و مطالعه باشد و هم روحيه كار جمعي و فعاليت مشترك را ميان آنان افزايش دهد. به علاوه فايده مطالعه گروهي، پختهتر شدن ديدگاهها، برخورد آراء و افكار، فهم عميقتر مطالب كتاب، و نوعي مشاركت و همكاري فكري است. انديشههاي مختلف در بررسي يك كتاب يا چند نوشته، داراي ديدگاههاي مختلف است و برخورد انديشهها سازنده است. چه بسا كسي نكتهاي به ذهنش برسد كه به فكر آن ديگري نميرسيد.آفات مطالعه
آفاتي كه براي مطالعه به نظر ميرسد، برخي مربوط به پيش از مطالعه است، بعضي به حين مطالعه و بعضي به پس از مطالعه مربوط ميگردد. به اين آفات، در چند عنوان اشاره ميشود:1. نبودن علاقه و انگيزه براي مطالعه.2. زدگي و دل سردي از مطالعه در نتيجه:ـ خواندن كتاب نامناسبـ مطالعه بدون تشويقـ مطالعه گسسته از عمل و نتيجه خارجي3. حيرت و سرگرداني.اين آفت، از عدم برنامه در مطالعه، هضم نكردن صحيح مطالب، رفع نشدن اشكالات، نتيجه نگرفتن از مطالعه، انبوهي كتابهاي موجود درباره موضوعي خاصّ، يا عدم انتظام صحيح در معلومات حاصله از مطالعه ناشي ميشود.4. هرزگي.يعني سرزدن به هر كتابي و كتاب خانهاي و گشودن آن و خواندن صفحاتي ولي به آخر نرساندن. اين افت باعث ميشود كه انسان نتواند روي موضوع يا كتاب خاصي تأمل و توقف و انديشه كند. سركشي به هر كتاب و نخواندن كامل و بهره نبردن، ميتواند از عواملي هم چون: « وسوسه »، « بي حوصلگي » يا « بي هدفي » سرچشمه بگيرد.5. مريد دربست.گاهي انسان چنان شيفته يك نويسنده و مجذوب يك كتاب ميشود كه مريد دربست ميگردد و همه حرفهايش را به نحو مطلق ميپذيرد. اين حالت پذيرش دربست و مطلق سازي و مطلق انديشي نسبت به افكار يك نفر يا محتويات آثاري خاصّ، ممكن است استقلال رأي و قدرت تشخيص و ارزيابي را از انسان بگيرد و انسان، « كپيه كتاب » شود. البته در اين مورد استثنا هم هست و برخي افراد و كتابها « خوب محض » اند و قابل تأييد و قبول.6. غرور.علم، در دلهاي نامهذّب، غرور و تكبر ميآورد. كسي هم كه اهل مطالعه باشد، ممكن است از اين راه، به خودخواهي و غرور گرفتار شود و با مطالعه چند كتاب، فكر كند همه قلّهها را فتح كرده و همه دانشها را در خود ذخيره كرده است، و در نتيجه به ديگران بي توجه ميشود و گاهي هم اهل ادعاهاي بي اساس و دروغ ميشود و معلومات خويش را به رخ ديگران ميكشد. مطالعه نبايد براي انسان، غرور عملي و شخصيت كاذب بياورد.براي نجات از اين آفات، خوب است انسان راهنماي مطالعه و مربي داشته باشد و از تجارب افراد آگاه و دلسوز استفاده كند و شرح حال بزرگانِ خود ساخته و وارسته را زياد بخواند. از قول « مونتسكيو » نقل شده است: بايد زياد مطالعه كنيم تا بدانيم كه هيچ نميدانيم.نكات جنبي
غير از اصول و روشها و نكات ياد شده، نكتههاي ديگري هم وجود دارد كه جنبي است و در امر بهتر مطالعه كردن مفيد است كه به آنها اشاره ميشود:1. ايجاد حالت روحي و آمادگي معنوي؛ از راه وضو گرفتن، رو به قبله بودن، به قصد قربت و عبادت مطالعه كردن.2. دقت در حالت جسمي كه به صورت عادي باشد؛ يعني فرد مطالعه كننده، در حال عجله و شتاب، تشويش خاطر، گرسنگي زياد، سيري مفرط، خستگي و كوفتگي، بي حوصلگي نباشد، كه اينها بازده مطالعه را كم ميكند.3. انتخاب زمان مناسب؛ در طول عمر، فرصتهاي نوجواني و جواني بهترين فصل آموختن است. و در ايام معمولي، هنگام صبح و نشاط اول روز، مغز انسان آمادهتر است. حتي در اختصاص كتابها و موضوعات به اوقات مناسب آن بايد دقت كرد. در نشاط صبحگاهي بايد كتابهاي عميقتر كه احتياج به دقت و آمادگي ذهني بيشتر دارد خواند، و كتابهاي سطحي و ساده را به اوقات خستگي و آخر شب و ... گذاشت. بايد تقسيم وقت را براي مطالعه، به نسبت اهميت موضوع قرار دارد.4. مكان مناسب؛ اگر مكان مطالعه، شلوغ و پر سر و صدا باشد، يا خيلي سرد يا گرم يا نامناسب باشد، انسان يا ناراحت ميشود، يا دچار تشتّت فكر.5. نور كافي؛ نور كم به چشم فشار ميآورد، همچنين نور زياد، كه بر كاغذ سفيد و براق بتايد و چشم را بزندبهتر است كه نور، غير مستقيم به كتب بتابد. مطالعه در وقت غروب، كه نور به حد كافي نيست، براي چشم مضر است.
گفتهاند: « مَنْ اَحَبَّ كريمتَيْهِ فَلْيَحْذَرِ المطالعهَ عِنْدَ الغروب »
يعني: « هركس دو گرانبهاي خود (چشمهايش) را دوست دارد، از مطالعه هنگام غروب بپرهيزد.»6. فاصله چشم و كتاب؛ در حد متوسط اگر سي سانتيمترباشد، كافي است؛ نه دورتر و نه نزديكتر.7. مطالعه بدون حركت؛ كتاب خواندن در حال راه رفتن يا در اتومبيلي كه لرزش دارد، يا به هر نحوي كه به چشم فشار آورد و خسته كند، مضر است.8. كيفيت نشستن؛ نحوه نشستن هنگام مطالعه مهم است. بايد حالتِ كمر و ستون فقرات و تسلّط ما بر كتاب، عادي باشد تا انسان قوز در نياورد و به بيماريهاي ديگر مبتلا نشود.9. پرهيز از پيش داوري؛ مطالعه بدون پيش داوري نسبت به مؤلف و كتاب، و بدون داشتن ذهنيت خاص، ما را در بهره وري از كتاب، كمك ميكند. گاهي ميتوان از كتابهايي هم كه نويسندهاش مسأله دار است، با توجه به محتوايش استفاده كرد.
كتاب. يا دوست خاموش
نكات زير را در مقايسه كتاب، با دوست خاموش، ميتوان براي دانش آموزان و خردسالاني كه با كتاب و كتابخانه سر و كار دارند تذكر داد، نكات، هم شيرين و هم آموزنده است، تا ضمن نگهداري خوب از كتاب بهره بيشتري ببرند:1. دوست خاموش را ما بايد به حرف آوريم، كتاب را هم بايد خواند تا با ما حرف بزند.2. آزردن دوست، بد است و موجب قطع دوستي است. پاره كردن كتاب هم چنين است و نيز كثيف كردن، خط خطي كردي، مداد و دفتر لاي كتاب گذاشتن.3. بي اعتنايي به دوست، ناپسند است. پرت كردن كتاب نيز نوعي بي اعتنايي است.4. دوست اگر بي فايده باشد، از دوستي چه فايده؟ كتابي هم كه تنها دكورِ خانه و زينتِ طاقچه باشد به آن دوست ميماند.5. كتاب گران، مثل دوست پرتوقع است، كه افراد به سراغش كمتر ميروند.6. در دوست، مهم فكر و اخلاق اوست، نه لباس و ظاهرش، كتاب خوب هم بستگي به محتوا و مطلب آن دارد، نه جلد و نوع كاغذ.7. انسان بي مطالعه، مانند فرد بدون دوست است.8. كتابِ نيمه مطالعه، مانند دوست نيمه راه است.9. انسانِ دوست از دست داده، مثل مطالعه بدون يادداشت است.10. شناخت دوست از دشمن لازم است. تشخيص كتابهاي خوب و بد و مفيد و مضر نيز ضروري است.11. دوستِ مفيد، كوچك و بزرگ ندارد. كتاب آموزنده هم جيبي و وزيري و قطع كوچك و بزرگ ندارد.12. انحصار دوست براي ما غلط است. انحصار كتاب هم چنين است. كتاب را براي مطالعه بايد به ديگران امانت داد، نه آنكه احتكار كرد.جواد محدثي، روشها، ص 13.[1] . فرانسيس بايگون: برخي كتب را بايد چشيد، بعضي ديگر را بايد بلعيد و قليلي را هم بايد جويد و هضم كرد
.(رهنمون، ص 646).[2] . غرر الحكم، ج 5، ص 330.[3] . فَاسئَلُوا اَهلَ الذِّكرِ إِن كُنتُم لا تَعلَمُونَ ( نحل،آيه 43) .[4] . در اين زمينهها به « بيا كتاب بخوانيم » از نويسنده، مراجعه شود.