روش نگارش
كتابُكَ اَبْلَغُ ما يَنْطِقُ عَنْكامام علي ـ عليه السلام ـنوشته تو، رساترين چيزي است كه از جانب تو سخن ميگويد.[1]رسالت ما
از برتريهاي انسان، توانايي او بر « گفتن » و « نوشتن » است. انديشمندان گذشته، محصول زحمات خويش را در قالب « كتاب »به آيندگان عرضه كvدهاند و فرهنگ بشري در سايه تأليفات دانشمندان، رفته رفته به غنا و وسعت كنوني رسيده است. و چه ميراثي گرانبهاتر و ماندگارتر از آثار قلمي؟!دليل عزت اهل سخن همين كافي است كه خوردههاي قلم، زير پا نبايد ريخت[2]يكي از علل مظلوميت مكتب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و ناشناخته ماندن فرهنگ ائمه شيعه در جوامع اسلامي، كوتاهي در شناساندن آنان بوده است. و گرنه، اگر تعاليم و مكتب آنان براي مردم تبيين شود، گرايش به سوي آن خواهد بود. به فرموده امام رضا ـ عليه السلام ـ:« اِن النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ كلامِنا لاَ تَتَّبُعونا»[3]اگر مردم خوبيهاي كلام ما (و كلام نيك ما) را بدانند از ما پيروي ميكنند.كار رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ ، تبيلغ اسلام و آيين آسماني است. امت او هم همين رسالت را دارند، ولي مهم شناخت روشهاي تبليغ است.نگارش و كارهاي قلمي، يكي از ابتداييترين و سادهترين شكلهاي تبيلغ و ابزار انتقال فرهنگ به ديگران است. با توجه به دگرگونيهايي كه در امر نويسندگي و سبك قلم پيش آمده است، روش ما نيز در نگارش بايد پا به پاي زمان پيش رود و از نثري روان و امروزي، كه از جاذبه و گيرايي بالايي برخوردار باشد استفاده كنيم. و الا، اگر قلم كهنه و قديم و دشوار باشد، جوانان را جذب نميكند؛ هر چند درباره بهترين موضوعات و برجستهترين شخصيتهاي ممتاز اسلامي باشد.ما مسلمانان، از نظر فرهنگ و محتوا، در سطح بسيار غني و پرباري هستيم؛ اما نسبت به قالبها و شيوههاي عرضه فرهنگ وحي و دستاوردهاي مكتب، اگر تلاش جديد و جدي نداشته باشيم ناموفق خواهيم بود.قالب براي محتوا
براي گيرايي آثار اسلامي و محتواي ارزشي آنها، بايد از قالبهاي نو و جذاب نيز استفاده كرد.عرضه هر مسأله به صورت دلپذير دو چيز لازم دارد:1. مواد خام2. شكل و قالبمانند ساندويجي كه مواد غذايي را به صورتي منظم و تميز و شكلي دلپذير، عرضه ميكند و مشتريها را جلب مينمايد، اين مواد خام و اصلي ساندويج، ممكن است در خانه افراد هم باشد، اما آنچه باعث جذب شدن به مغازه ساندويجي است، ظرافت و شكل و قالب عرضه آن مواد است كه افراد سير را هم به اشتها و هوس مياندازد. پيام و محتوا هم، هرچه سازنده و ريشهدار و اصولي باشد و يك دانشمند و متفكر، هرچه انديشههاي جالب و ديدگاههاي عالي داشته باشد، تا از شيوههاي متناسب و قالبهاي تدوين يافته و سبك منظم و قلمي شيوا و متقن برخوردار نباشد، نميتواند به صورت مطلوب، آموختهها و اندوختههاي خود را به دل و جان ديگران بنشاند.پس ضرورت دارد ما روي شيوههاي بهتر و موثرتر قلمي و راههاي گيراتر در بيان حقايق دين و انديشههاي خود، بكوشيم و با آنها آشنا شده و در نويسندگي به كار بنديم.نوشتن، وسيلهاي براي ارتباط با خوانندگان است. نوشته بايد به گونهاي باشد كه مقصود را به خواننده منتقل كند. پس شناخت مخاطب ضروري است تا شيوه و سبك قلم با او هماهنگ باشد. شناخت نيازها و اولويتها ضرورتي ديگر است. نوشتن در خلأ و بي ارتباط با نيازها و بدون كاربرد، كم تأثير است.حرفهاي ناگفته و مطالب نانوشته بسيار است، اما براي نويسنده چند چيز لازم است:1. مطالعه؛ 2. تفكر و انديشمندي؛ 3. شناخت عيني جامعه.اين سه محور، سوژه و موضوع براي قلم زدن ميدهد و نوشته را پرمايه و در ارتباط با عينيت جامعه ميسازد.« چه نوشتن »، بستگي به فكر و احساس و شناخت نيازها و اولويتها دارد.« چگونه نوشتن » بسته به شناخت قواعد نگارش، دستور زبان و رموز زيبا نويسي است.ابزار اصلي كار نويسنده، « الفاظ » و « معاني » است. آنان كه در نويسندگي ناتوانند، يا فقر واژگان و كمبود لفظ و ضعف قلم پردازي دارند، يا كمبود مطلب يا نداشتن انديشه يا محتوا. بي مايه فطير است. براي نيرومندي در نگارش بايد به گسترش دو حيطه و حوزه پرداخت:1. حوزه الفاظ و تعابير2. حوزه مفاهيم و انديشههامطالعه، هم حوزه الفاظ انسان را ميافزايد، هم حيطه و قلمرو معلومات و مطالب را گسترش ميدهد. در نتيجه، آنكه مفاهيم ذهني بيشتري در اختيار دارد و به تعابير و واژههاي بيشتري آشناست، راحتتر و غنيتر ميتواند بنويسد و خواستهها و دانستههاي خود را روي كاغذ بياورد.مطالعه، تمرين و آموزش موفقيت در امر نويسندگي و قدرت قلم، سه چيز را ميطلبد:1. مطالعه2. تمرين3. آموزشمطالعه
كسي كه ميخواهد در كار قلمي رشد كند، ناچار بايد اهل مطالعه باشد، كتابهاي بسيار در سبكهاي مختلف و از نويسندگان برجسته و آثار قوي و شيوا بخواند تا با شكل كار ديگران آشنا باشد، هر چند ممكن است بسياري از كتابها از نظر محتوايي قابل تأييد نباشد، ولي مطالعه آنها براي آشنايي با تكنيك كار و رمز و راز جاذبه كتاب مفيد است. اينگونه مطالعات به طور غير مستقيم به انسان قدرت نويسندگي ميدهد و قلم را قوت ميبخشد. حتي در سبك نگارش انسان اثر ميگذارد.[4]غير از كتابهاي ادبي و متون زيبا، بخشي از مطالعات نيز بايد درباره اصل نگارش و فنون نويسندگي باشد. مطالعه كتبي كه روش نگارش و رمز و راز آن را ميآموزد، راه را نزديكتر ميسازد.[5]تمرين
نويسندگي هم مانند هر كاري نياز به تمرين دارد. هيچ كس بدون تمرين، راننده يا نقاش يا خطاط يا ورزشكار و معمار نميشود. سخنراني و نويسندگي هم در سايه تمرين، فراهم ميگردد. بايد آن قدر نوشت و نوشت و خط زد و اصلاح كرد و تمرين نمود و دور انداخت و دوباره و ... كه قدرت قلمي افزايش يابد و نوشتن براي انسان ساده و روان شود. بسياري از نويسندگان مشهور، قدرت قلمي خويش را مديون تمرين بسيار هستند.در تمرين دو نكته بايد رعايت شود:اول
اينكه تمرين را از سادهترينها شروع كنيم تا به نوشتههاي جامع و تحقيقي برسيم؛ مثلاً ابتدا ميتوان از نوشتن خاطرات روزانه و حوادث مربوط به خود نوشت، كه علم و اطلاع بيروني و تخصص خاصي لازم ندارد و آسانتر است و مايهها و مواد آن در ذهن هر كس موجود است.دوم
توصيف. توصيف پديدههاي اطراف و صحنههايي كه ميبينيم و پيرامون ما وجود دارد، گام ديگري در تمرين است. ابتدا بايد درباره محسوسات نوشت، سپس معقولات، درباره وضع خانه، صحرا، خيابان، كلاس، مسجد، بهار، شلوغي شهر، و ... ميتوان نوشت و آنها را توصيف كرد.همچنين بايد دانست كه هر نوشته كاملي، نقطه شروع ناقصي داشته است. در جريان تمرين و كسب تجربه است كه نقصها و كمبودها را ميشناسيم و بر طرف ميكنيم. درباره موضوعي ميتوان آنچه را به ذهن ميآيد نوشت؛ هرچند نامنظم و ناقص، سپس در جهت تنظيم و آراستگي و كمال آن اقدام كرد و آنها را منسجم ساخت. بنا گذاشتن بر اينكه نوشته ما از همان اول بايد بي عيب و نقص باشد، ما را عقب نگه ميدارد و مانعي براي نوشتن ميشود. كمال و قوت را در جريان كار و تجربه بايد به دست آرود. « كار نيكو كردن از پر كردن است.»تشكيل جلسات با دوستان و كارجمعي و تمرين و نوشتن و خواندن و از يكديگر ايراد گرفتن نيز، يكي از برنامههاي تمريني محسوب ميشود كه در صورت دسترسي نداشتن به استاد و كلاس، ميتواند بسيار مؤثر باشد.آموزش
فراگيري فن نويسندگي از استادان و صاحبان تجربه و شركت در جلسات و دورههاي آموزشي، از گامهاي عمده در اين راه است. به ندرت كساني بدون معلم، خودشان به استادي ميرسند. هم بايد فروتني كرد و در محضر استاد، زانو زد و فن آموخت، هم براي اين كار، وقت صرف كرد و هنر نگارش را جدي گرفت. نويسندگي نيز همچون هر هنر و مهارت ديگر، وقتي زير نظر مربي آموخته شود، هم سرعت يادگيري بيشتر است هم بي راهه رفتن و هدر دادنِ عمر و حوصله و مجال كمتر. مهم، حوصله است و طي مرحلهها و قدم به قدم پيش رفتن انسانهاي كم حوصله و عجول، هيچ وقت به هدف نميرسند.البته در آموزش، هم ذوق و كششِ فراگيرنده و استعداد فراگيري او سهيم است، هم كوشش آموزگار و دلسوزي مربي و شناخت استعداد و زمينه رشد افراد تحت تعليم.« متن آموزشي » نياز ديگر كار آموزشي است كه بايد جامع و همراه تمرين و ممارست باشد. در دورههاي آموزشي، مربيان هر چه با متعلّمان كار بيشتر بكنند و آثار قلمي آنان را بررسي و نسبت به كارشان راهنمايي كنند، شتاب فراگيري بيشتر خواهد بود. در كار قلم، نميتوان تنها به فراگيري قواعد و مباحث نظري بسنده كرد.استفاده از مطالعه شخصي و تمرين پيش خود، جايي است كه امكان يا فرصت آموزش نباشد.استحكام قالب و محتوا
گاهي كسي يا چيزي، « جمال بي كمال » است، يعني ظاهري آراسته دارد، ولي بدون محتوا.گاهي كسي يا نوشتهاي « كمال بي جمال » است؛ يعني محتواي ارزندهاي بدون آراستگي و قالب زيبا عرضه ميشود.گاهي « كمال جميل » است، هم از كمال و هم از جمال برخوردار است. هم محتوا عالي و خوب است و هم شيوه عرضه و قالب بياني، دلپذير و جذاب است.[1] . غرر الحكم.[2] . صائب تبريزي.[3] . بحار الأنوار، ج 2، ص 30.[4] . فهرستي از برخي كتابهاي خوش قلم و نثر شيوا و ادبي در پايان كتاب آمده است.[5] . برخي از اينگونه كتابها در پايان همين بخشِ « روش نگارش » معرفي شده است.