مراحل كار هنري - روش نگارش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روش نگارش - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين روش و اسلوب، ايده‌آل و مطلوب‌تر و جاذب‌تر است، يعني مطالب خوب را، خوب ادا كردن و حرف خوب را خوب گفتن. چرا كه بسياري اوقات، شكل و قالب، در محتوا و تأثير آن نقش دارد و اين احتياج به كسب مهارت و شناخت از ابزار كار و شيوه‌هاي بيان دارد. در نويسندگي ابزار كار، كلمات و تعبيرات است، هم‌چنان كه رنگ در نقاشي سنگ در حجاري، چوب در نجاري، صدا در موسيقي و توپ در ورزش ابزار كار به شمار مي‌آيد و شناخت هر يك از اين‌ها و دقت و مهارت در به كار گيري، محصول ارزنده‌تري به بار مي‌آورد. نحوه كاربرد واژه‌ها و جمله‌سازي و تأليف جملات با هم و انسجام بخشيدن به اثر، آن را مؤثر مي سازد. نوشته‌اي كه هم از نظر دستوري و قواعد، صحيح و متين باشد و هم محتوايي جالب داشته باشد و نيز از اسلوب پرجاذبه و پركشش در آن بهره گرفته شود، نوشته‌اي مطلوب و ايده‌آل به حساب مي‌آيد.

قوت و ضعف هر نوشته و نويسنده هم از مهارت و پختگي و رعايت اين نكات، در دو جنبه لفظي و محتوايي ( شكلي و مضموني، قالبي و درونمايه‌اي ) شناخته مي‌شود و نويسنده بايد نهايت هنر خود را در كسب شايستگي و پختگي در اين دو زمينه به كار گيرد.

مراحل كار هنري

در هر كار ادبي و هنري ( از جمله نويسندگي ) انسان سه مرحله زير را طي مي كند تا اثري در خور توجه عرضه كند:

1. انفعال نفسي

2. فعاليت ذهني

3. عرضه خارجي

ديدن صحنه‌ها، شنيدن حرف‌ها و خواندن آثار ديگران، در نفس انسان گاهي تأثير و انفعالي ايجاد مي‌كند كه خمير مايه كار جديد از سوي انسان مي‌شود؛ مثلاً شهادت يك نفر، بروز زلزله، تصادف دو ماشين، بحراني در جامعه، صحنه‌اي از فقر و محروميت، ولادت نوزاد، اعتياد يك جوان، عشق و محبت، طلاق يك همسر و ... .

اين‌ها مسائلي است كه بر جان نويسنده تأثير مي‌گذارد و حالت خاصي به روح دست مي‌دهد. اين حالت، مرحله « انفعال نفس » است. از اين پس، ذهن انسان روي موضوعي كار مي‌كند، مي‌انديشد، مي‌پروراند و طرحي ذهني مي‌سازد تا آن احساس و ادراك و تأثر و حالت خويش را به شكلي ابراز و آشكار كند و عكس‌العمل بيروني از طريق نوشته، نشان دهد. اين سومين مرحله يعني عرضه خارجي است. نويسندگي، تدبير، تعمق، تفكر و ارزيابي لازم دارد. نويسنده بايد انديشمند هم باشد. انديشمندي او هم در انتخاب موضوعات، هم در پرداختن و بار آوردن آن‌ها و هم در انتخاب كلمات و عبارات به كار مي‌آيد.

تمركز فكري روي موضوع، ‌از مهم‌ترين كارها در نويسندگي است. پايه قرار دادن دانسته‌ها، براي كشف و بيان نادانسته‌ها مفهوم تفكر است. فكر مستمر و متمركز روي موضوع، نتيجه بخش و زاينده است؛ مثل ذره‌بين كه اگر شعاع خورشيد را روي يك نقطه كوچك متمركز كند و اين تمركز،‌ چند لحظه استمرار بايد، آن را مي‌سوزاند و كاغذ سيگار يا پارچه آتش مي‌گيرد. ولي اگر تمركز نور در يك نقطه نباشد، يا در آن‌جا ثابت نماند، نمي‌تواند بسوزاند. زايندگي فكر انسان در سايه تمركز روي موضوع خاص است و اين هنر را بسياري از افراد، ندارند ولي با تمرين مي‌توانند به دست آورند.

انسجام در نوشته

« انسجام » كه از امتيازات هر نوشته‌اي محسوب مي‌شود به اين معناست كه:

الف. مطالب، به هم پيوسته و در رابطه با موضوع باشد.

ب. ارتباطي خوب و منطقي ميان قسمت‌هاي نوشته ديده شود.

ج. نوشته، در مجموع، خواننده را به نتيجه مورد نظر برساند.

نوشته‌هاي منسجم، هدف مطلوب دارد و از وحدت هدف و جهت برخوردار است و در نهايت موضوعي خاص را ساخته و پرداخته، عرضه مي‌كند. ولي نوشته‌هاي بي سر و ته و نامنظم و مغشوش و بي ارتباط به هم، خسته كننده و بي نتيجه است.

انسجام در دو محور مطرح است:

1. انسجام ذهني.

2. انسجام نگارشي.

انسجام ذهني، مقدمه و پايه انسجام نوشته است. نويسنده اگر ذهني منسجم و منظم داشته باشد و مطالب در ذهن او، روشن، به هم پيوسته، مرتبط، هدف دار، و داراي نظم منطقي و « اول » و « آخر » و « نتيجه » اي باشد، اين ذهنيت در نوشته او هم تأثير مي‌گذارد. ولي ذهن آشفته و غير منسجم، مطالبي را هم كه در قالب نگارش يا بيان عرضه مي‌كند، به همان صورت آشفته و نابسامان و فاقد نظم و ترتيب است.

منسجم نبودن نوشته يا گفتار، يا از ضعف فكر و تنظيم شخص نسبت به مطالب سرچشمه مي‌گيرد، يا علت آن انبوهي دانسته‌ها و فشار معلومات بر ذهن اوست كه مجال نظم و ساماندهي را از او مي‌گيرد. هر كدام كه باشد نقص است و بايد در رفع آن كوشيد.

مراحل نگارش

منظور، گام‌ها و اقدام‌هايي است كه رعايت آن‌ها، به نوشته، اعتبار و غنا و سلامت مي‌بخشد و آن را از انسجام، برخوردار مي‌سازد و كار نويسنده را آسان‌تر مي‌سازد. براي نوشتن مقاله يا تحليل يا كتابي در مسأله خاص يا تهيه گزارش جامع پيرامون يك موضوع و حادثه و ... بايد اين نكات را رعايت كرد:

1. فكر روي موضوع

انديشيدن روي موضوع و يافتن طرحي جامع درباره آن و احاطه ذهن به جوانب مختلف آن، اولين كار در نويسندگي است. بي انديشه دست به قلم نبايد برد. مي‌توان گفت نويسندگي بر پايه انديشمندي استوار است. انديشيدن يعني:

ـ تمركز فكر روي يك موضوع و جلوگيري از تشتّت فكر و ذهن

ـ تمديد و استمرار آن فكر روي موضوع، مثلاً يك ساعت فكر مداوم

ـ شناخت رابطه اشياء (ايجاد رابطه)

ـ استنتاج (انتقال از جزئيات به كليات)

اين‌گونه انديشه درباره موضوعات ذهن ما را خلاق و مولِّد مي‌سازد. هم‌چنان كه گفته شد مثل تمركز نور خورشيد به وسيله يك ذره بين روي يك نقطه، كه ايجاد احتراق مي‌كند و بدون تمركز و استمرار، اثر نمي‌بخشد.

« فكر »، سرمايه‌اي است كه بايد آن را به كار زد و « ذهن » گنجينه‌اي است كه بايد سراغش رفت. نگارشي كه فقط بر پايه نقليات استوار باشد و از انديشه و فكر تهي، نوعي دست فروشي است نه « توليد ». انديشيدن يك هنر است و نوشته را از پشتوانه برخوردار مي‌سازد. نويسندگي تنها احساس و توصيف و لفاظي و عبارت پردازي نيست.

2. تعيين محورها

هر موضوع را به تناسب محتوا و ابعادش ابتدا بايد محور بندي كرد، بخش‌هاي اصلي و فرعي آن را مشخص ساخت و آن را از كلي بودن در آورد و عناوين ريزتر را بر مبناي محورها و جهت‌هاي مختلف موضوع، استخراج كرد تا امر نگارش پيرامون آن‌ها ساده‌تر باشد. هر چه محورها ريزتر و جزئي‌تر باشد، نوشتن آسان‌تر مي‌شود و تهيه مواد خام، عملي‌تر مي‌گردد.

3. تهيه مواد خام

نويسنده، براي محورهاي تعيين شده در هر موضوع، نياز به معلومات دارد. آگاهي‌هاي لازم، مواد خام هر نوشته را فراهم مي‌كند. اين معلومات لازم از دو طريق به دست مي‌آيد:

ـ حافظه (يادآوري و فكر)

ـ مطالعه (جمع آوري و تحقيق)

حافظه انسان بسياري مطالب را در خود دارد كه بايد به آن مراجعه كرد و با تأمل روي محورها، از ذخيره ذهني و آرشيو حافظه مدد گرفت. تجربه نشان مي‌دهد كه هر كس سراغ اين منبع برود، دست خالي بر نمي‌گردد. « تداعي معاني » در اين ره‌گذر به انسان كمك شاياني مي‌كند. معاني و مفاهيم، يكديگر را فرا مي‌خوانند و ذهن و حافظه است كه آن‌ها را در يك رديف قرار مي‌دهد.

مطالعه نيز براي كسب معلومات ضروري است؛ چه از طريق پرسيدن از افراد مطلع و صاحب نظر، و چه از راه جمع آوري اطلاعات از مردم، به صورت گزارش و نظر خواهي عمومي و چه با خواندن كتب و منابع.

4. تنظيم و تدوين

وقتي معلومات و يادداشت‌هايي پيرامون ابعاد موضوع و محورهاي آن فراهم شد، بايد آن‌ها را به صورت منظم نوشت و تدوين كرد و پس و پيش نمود و حذف و اضافه كرد، تا از تركيب و تأليف آن‌ها، يك نوشته يا جزوه يا اثر تحقيقي فراهم آيد. سليقه و ذوق در تدوين نيز، سهم عمده‌اي دارد. همان‌گونه كه در ساختن يك خانه و بناء، علاوه بر مصالح ساختماني و نقشه و طرح، كار معماري و سوار كردن اشياء، خانه‌اي را پديد مي‌آورد، تنظيم يادداشت‌ها نيز پيكره اصلي نوشته را مي‌آفريند. ظريف‌كاري مرحله ديگر آن است.

5. آراستن و پيراستن (ويرايش)

پس از تكميل صورت نوشته، بايد به كار تزييني آن پرداخت. زوايدش را حذف كرد، عناوين انتخابي را مرور و تجديد نظر نمود، در صورت لزوم، كلمات و جملاتي را تغيير داد، نواقص را تكميل نمود، و به حسن تأليف و تركيب آن اطمينان حاصل كرد. نويسندگي به نوعي شبيه قالي‌بافي است كه دار قالي، تار و پود، نقشه، خامه و ابريشم، بافتن و گره زدن، قيچي كردن و پرداخت نهايي دارد. در نويسندگي، چهار چوب همان دار است، طرح كلي همان نقشه است، واژه‌ها و تعبيرات و جملات ابزار بافتن است، اصلاح زوايد و بهسازي نهايي متن، همان پرداخت است. هر چه طرح و نقشه و نخ و خامه و تعبيرات و دقت در گره زدن و نگاشتن بيشتر و بهتر باشد، قالي گران‌تر و نوشته زيباتر و ارزش‌مندتر مي‌شود.

آن‌چه كه به نام « ويراستاري » مشهور است، پرداختن به همين جهات و بهبود بخشيدن به كيفيت متن و قلم در يك نوشته است.

ويراستاري صوري، حداكثر به جنبه‌هاي رسم الخطي، علايم نگارشي، فصل و وصل كلمات،[1] يكسان سازي ارجاعات در پاورقي‌ها و سامان بخشي به ظاهر يك اثر است. اما كنترل مطالب نقل شده، زيبا سازي نثر، تعيين مكانِ سر سطرها، عنوان گذاري‌هاي اصلي و فرعي، اصلاح واژه‌ها، حذف و اضافات لازم، درستي و دقت ارجاعات، بهينه سازي تيترها، فصل‌ بندي خوب مطالب، ايجاد وحدت رويه در سراسر اثر، كاستن از مكررات و مباحث غير مرتبط، از جمله كارها در قلمرو يك « ويرايش دقيق و فني » است.


[1] . متأسفانه در سال‌هاي اخير، فصل و وصل كلمات چنان دچار آشفتگي و اِعمال سليقه و تغيير و تبديل شده كه نمي‌توان معياري براي بيشتر موارد آن بيان كرد و هر كس نظر خود را مبنا قرار مي‌دهد.

/ 8