ايجاد اين فضاي كششي در داستان آسان نيست.
مطالعه داستانهاي قوي و رمانهاي بلند، چه ايراني چه ترجمه شده از زبانهاي ديگر، در تقويت ذهن داستان ساز و قصه پرداز نويسنده مؤثر است. البته قصه نويس متعهد و مسلمان، بايد محتواهاي تربيتي و مكتبي و ارزشمند را در قالب داستان بيان كند و اين گامي است ارزنده و اقدامي است لازم كه تمرين و تجربه فراوان ميطلبد.بسياري از روايات ديني و نقلهاي تاريخي كه در كتب سيره و حديث آمده است،قابل بازنويسي و پرداخت به صورتِ داستانهايي جذاب براي جوانان و نوجوانان است. كتاب « داستان راستان » شهيد مطهري يكي از اين نمونههاست. گرچه اينگونه داستانهاي تاريخ و حكايات مستند، با آنچه در « قصّه نويسي » متداول است فرق دارد، ولي خلأ داستان را تا حدي ميتواند پر كند و براي مبتديان در امر قصه نويسي هم نوعي تمرين به شمار آيد.البته سبكهاي ديگر هم وجود دارد كه در اين مختصر نميگنجد. آنچه ياد شد، به قالبهاي نويسندگي نزديكتر بود تا سبكها و مكتبها. سبكها و مكتبهاي معروف ادبي كه اغلب به روشهاي اروپايي مربوط ميشود، عبارت است از:
كلاسيسيسم
مكتب كلاسيك، بر پيروي از روش ادبي و شعريِ استادان قديم و سرمشق قرار دادن ادباي كهن و نيز پيروي و تقليد از طبيعت مبتني است.رمانتيسم
روشي مبتني بر نوآوريهاي ادبي و عدم تبعيت از مقررات خشك و ثابتِ ادبيات كهن و تمايل به آزادي در بيان تخيلات و احساسها و تمايلات شاعرانه و جست و جوي قالبها و موضوعات نو، « احساس گرايي ».رآليسم
تكيه بر صورت واقعي زندگي و بيان موضوعات عيني و ملموس و ترسيم دقيق جزئيات بر اساس تحقيق و تجربه، نه تخيلات شاعرانه و احساسي و رمانتيك؛ بلكه « واقعگرايي ».سور رآليسم
بيان آزاد و بي قيد و بند تخيلات و احساسات و آنچه در ضمير پنهان انسان نهفته، بدون ملاحظات گوناگون عقلي، اخلاقي و اجتماعي و نوعي پوچ گرايي و عدم اعتقاد به آنچه«واقعيت»نام دارد و به تمسخر گرفتنِ هستي و آدميان، « فرا واقعگرايي ».ناتوراليسم
توجه به واقع گرايي و طرح طبيعت موجودات، به همان سان كه هست، حتي ترسيم زشتها و زشتيها و جنبههاي منفي و نقاط ضعف و عقيده به اينكه عقايد و صفات و حركات انسانها زاييده مقتضيات و شرايط جسمي و مزاجي آنان است، « وصف گرايي ».سمبوليسم
نمادگرايي و به كارگيري علايم رمزي و نمادين در بيان معاني و مفاهيم و ارائه معاني و الفاظ و قالبهايي كه قابل برداشتهاي گوناگون و دركهاي متفاوت، طبق روحيات و ذوقيات مخاطبان است، « رمز گرايي ».[1]در سبكهاي نثر فارسي نيز بيشتر از سه نوع ياد ميشود:« نثر مُرسَل » يا ساده و بي پيرايه و روان، كه گاهي هم به زبان محاورهاي ارائه ميشود و مهم بيان مطلب است، بدون شاخ و برگهاي اضافي و آرايههاي ادبي، همچون: تاريخ بلعمي و تاريخ بيهقي و سفرنامه ناصر خسرو.« نثر مُسجّع » يا موزون كه تكيه بر آهنگين بودن عبارات و بخشها و بندهاي نوشته است، مثل: گلستان سعدي و مقالات و مناجات خواجه عبدالله انصاري.« نثر مصنوع و فنّي » كه آراسته به تزيينات لفظي و معنوي است، با به كارگيري صناعاتِ ادبي كه گاهي هم متكلّفانه ميشود. مانند: تاريخ وصّاف و مرزبان نامه.توضيح و تفصيل اينها و نمونههاي هر كدام را در كتابهاي مبسوطتر آيين نگارش مطالعه كنيد.چهل نوع تمرين
از آنجا كه پايه اصلي رشد قلمي بر « تمرين » استوار است، انجام ممارستها و تمرينهاي عملي چه در كلاسهاي آموزشي و چه به صورت فعاليت فردي بسيار كارساز است.تمرينهايي كه ارائه ميشود، هم ميتواند از سوي استاد در ارتباط با شاگردان به كار گرفته شود و وادار به انجام آن شوند، هم هر شخصي ميتواند خود آنها را عمل كند.[2]1. نوشتن خاطرات روزانه.2. توصيف و ترسيم صحنههاي پيرامون و پديدههاي اطراف.3. بيان يك موضوع و محتوا در چندين جمله و با عبارتهاي مختلف، مثلاً « ماندگاري شهيد » يا « ناپايداري دنيا ».4. دادنِ چند كلمه و درخواستِ نوشتن چندين جمله متفاوت با به كارگيري آنها در همه جملات، مثلاً: آب،خورشيد، عمر، روشني، زيبا.5. مطالعه يك كتاب يا متن و استخراج واژهها و تعابير زيباي آن.6. مطالعه يك مقاله و فصلي از كتاب و كنار نهادن آن و نوشتن همان با قلم خود.7. تبديل يك نثر و متن كهن به فارسي روز و روان.8. تبديل يك شعر (يا نظم روايي) به نثر ساده.9. نوشتن خلاصهاي از يك فيلم، قصّه يا كتاب در يكي دو صفحه.10. معرفي و نقد يك كتاب يا مجلّه و داستان (به صورت شفاهي يا كتبي).11. انتخاب يك قطعه و متن زيبا از ديگران و ارائه در كلاس، با بيان جهات زيبايي آن (توسط شاگردان).12. خواندن متني ادبي با تبيين زيباييهاي لفظي و معنوي آن (توسط استاد).13. معرفي يك كتاب خوب در هر جلسه آموزشي و تمريني.14. مطالعه آثار ادبي و انتخاب فرازها و جملات زيبا و برجسته، يا خط كشيدن زير آنها.15. تجزيه و تركيبِ دستوري يك شعر.16. نقد و بررسي يك نوشته و بيان نقاط قوت و ضعفِ آن (توسط استاد).17. سخن گفتن پيرامون يك موضوع و ضبط كردن آن، سپس پياده كردن از نوار و تنظيم به صورت نوشته (براي كساني كه نوشتن برايشان دشوار است).18. نوشتن مقالهاي در معرفي شهرتان به زبان محلّي.19. نوشتن متن و مقالهاي با به كار گيري نام كتابهاي يك نويسنده يا خيابانهاي يك شهر يا افراد يك كلاس، با توجه به معناي اين اسامي.20. برگزاري جلسات « مقاله نويسي » با شركت چند نفر از علاقه مندان، نوشتن و خواندن و نقد آثار يكديگر در همان جلسه (شبيه جلسات تمرين منبر و سخنراني).21. متن خواني در جلسات، يعني متون ادبي و آثار كهن در جلسه خوانده و روي آن بحث شود.22. داشتن دفتري مخصوص براي ثبت جملات و قطعات زيبا و مرور بر آنها.23. يادداشت كردن لغات و اصطلاحات تازه و غريب و مراجعه به لغت يا پرسيدن از ديگران جهت فهم معني.24. يادداشت كردن تعابير جالب و به كار بردن آنها در ضمن جملات خود.25. مقابله يك ترجمه با متن اصلي، يا مقايسه ترجمههاي مختلف يك متن با يكديگر و توجه به نقاط قوت و ضعف هر كدام.26. بيان ملاكها و معيارهاي خوبي و بدي و قوت و ضعف قلم و مشخص ساختن آنها روي نوشتههاي موجود.27. بحث و بيان انواع سبكها و مكتبهاي ادبي با خواندن نمونههايي از هر يك.28. معادل يابي براي برخي از واژههاي و تركيبهاي عربي كه در نوشتههاي فارسي متداول است.29. خواندن يك متن داراي اغلاط ادبي و دستوري در جلسه، تا حاضران ايرادهاي آن را بگويند.30. انتخاب عنوان زيبا و گويا براي حكايات و اشعار.31. نوشتن متني با لغات تركيبي از يك واژه (مثلاً: زبانزد، گاو زبان، زخم زبان، زبان دراز، زبانه).32. تمرين روي نوشتنِ جملاتِ شيوا و كوتاه و نغز و پر معنا (كلمات قصار).33. دادن واژههايي به افراد، تا درباره آنها مطالعه كرده، در توضيح آن چند سطر بنويسند (از قبيل: قنطار، حسابِ سياق، هفت اقليم، علم اعداد، ناسوت، ابراهيم ادهم، حقيقت كشف محمدي، شراب و مغتسل، غرانيق).34. صفحهاي از يك كتاب تكثير شود و در اختيار افراد نهاده شود، تا آن را ويراستاري، اصلاح لفظي، علامت گذاري و ... كنند.35. خلاصه نويسي از يك حادثه در يك صفحه، مثلاً جنگ بدر، بعثت پيامبر، حادثه عاشورا، قيام 15 خرداد، نهضت جنگل و ... .36. نوشتن جملات كوتاه يك سطري و پلاكاردي براي مناسبتها، يا نوشتن آگهي دعوت به يك مراسم يا نامه به يك اداره، يا متن تبريك و تسليت.37. ارائه يك بيت شعر پر مضمون، تا آن را شرح كنند.38. طرح كليات و سر فصلهاي يك داستانِ تخيلي، تا آن را به صورت يك قصه كامل در آورند.39. نوشتن متني نيم صفحهاي با به كارگيري مثلاً اين كلمات: دشت، بيداري، گريه، شوق، عصمت، شهاب، بيابان، قلم، صفحه، پيراهن، بيهودگي، حضور، چشمه، لاله، عبير، سنگ، حنجره، سليمان، مور (انتخاب موضوع آزاد باشد).يا دادن كلماتي مثل: شب، زمين، رؤيا، قبيله، شكسته، چهره، روشن، دوستي، نغمه، عيسي، غزل، آهو، نشانه، شوق، بي قراري (و نوشتن قطعهاي درباره مادر يا هر موضوع پيشنهادي ديگر).40. موضوعي در كلاس طرح شود و از افراد بخواهيد تا هر نكته كه درباره آن به ذهنشان ميرسد بگويند، مجموعه نكتهها جمع آوري شود. مواد خامي براي يك نوشته پر محتواست و نمونهاي از كار براي تقويت اذهان و پرورش معاني.موضوع دادن
يكي از عوامل شوق آفرين براي نوشتن، ارائه و طرح موضوعات جديد و ابتكاري است كه افراد را بر سر ذوق آورد و به نوشتن وا دارد. در كلاسها ميتوان به تناسب مخاطبين موضوعات جذاب و غير تكراري داد. به عنوان نمونه اينگونه موضوعات پيشنهادي جاذبه بيشتري دارد:شباهت انسان و كتاب، گفتم گفت. آرزو دارم كه ...، زندگي يعني ...، اگر يك نويسنده بوديد چه ميكرديد؟ الفباي تفكر بسيجي، شباهت مدرسه و باغ، كليد، گفت و گوي كاغذ و قلم، رنگها سخن ميگويند، جدال عقل و عشق، يك نگاه و يك عبرت، من تخته سياه هستم، مرثيهاي براي عاشورا، اگر آب نبود .... هرگاه به آينه نگاه ميكنم، درد دلهاي كفشهاي من، آدمهاي و آرزوها، ميخواهم مثل امام باشم در .[1] . در اين زمينهها از جمله ر.ك: « مكتبهاي ادبي »،رضا سيد حسيني، « نقد ادبي »، ج 2، زرين كوب، « درباره ادبيات و نقد ادبي »، فرشيد ورد، « بر سمند سخن »، وزين پور.[2] . اينگونه تمرينها و موضوع دادنها، مكرر از طرف مؤلف، در كلاسها و جلسات آموزش نگارش با شاگردان تجربه شده است.