فايده سحرخيزي
بوذرجمهرحكيم هر روز بامداد به خدمت سلطان ميآمد و او را نصيحت ميكرد كه: سحرخيز باش تا كامروا باشي. خسرو از اين نصيحت كمي متأثر ومتغير بود و آن را سرزنشي براي خود ميدانست. يك روز به چاكران و نوكران خود دستور داده سپيده دمي به طور ناشناس بر بوذرجمهر حمله برند بدون اينكه آسيبي به او رسانند جامههايش را بيرون كرده ببرند. چاكران سلطان چنين كردند، بوذر جمهر به خانه بازگشت تا جامهاي ديگر بپوشد و از اين رو آن روز كمي ديرتر ازهميشه به خدمت سلطان رسيد. خسرو سبب دير آمدن او را جويا شد. حكيم پاسخ داد كه دزدان سر راه بر من گرفته جامههايم را بردند ومن به منزل رفته جامهاي ديگر پوشيدم واز اين رو اندكي تأخير كردم.خسرو گفت: نه اينكه هميشه مرا نصيحت ميكردي سحرخيز باش تا كامروا باشي، پس اين بلا هم از سحرخيزي به تو رسيد.حكيم فيالفور پاسخ داد: سحرخيز دزدان بودند كه پيش از من از خواب بيدار شده بودند و از اين رو امروز آنها كامروا شدند.