انسان بايد بداند كه اگر نماز نخواند، شرارت و فساد بر او غالب خواهد شد، نماز به انسان كمك ميكند كه بر هواي نفس خودش غلبه پيدا بكند و ديگر مغلوب هوي و هوس خود نشود.«ان الصلاه تنهي عن الفحشاء و المنكر» نماز انسان را از فحشاء و منكر نهي ميكند. يعني نماز به انسان ميگويد اين كار زشت است نكن، اين كار، كار درستي نيست ترك كن اما اگر انسان نماز نخواند ديگر در وجودش كسي نيست كه به او بگويد كه اين كار را نكن و اين كار را بكن.انسان مثل مركب و حيواني ميشود كه سوار و صاحبي ندارد. شما اسبي را كه صاحبي ندارد رها كنيد، سر توي چمن ميكند، سر توي علوفه ميكند چون بي صاحب است. حيوانات وحشي چون بي صاحبند هر جا برسند فساد و خرابي ميكنند. گراز ميآيد و توي علفها ميزند و مزرعهها را خراب ميكند. اما سگي كه صاحب دارد هيچ وقت چنين كاري نميكند. گوسفندي كه صاحب دارد صاحبش كنترلش ميكند و نميگذارد كسي را اذيت كند.انسان وقتي كه از خدا غافل شد عقل، ديگر بر او مسلط نميشود. وقتي عقل بر انسان مسلط نبود انسان يك موجود بي صاحبي ميشود، مثل اسب بي صاحب. وقتي اسبي بي صاحب بود هر دزدي سوار بر اسب مي شود مثل ماشيني كه دزد برده باشد مثلا گروهكها سوار يك ماشين دزدي مي شدند و ميرفتند و با آن آدم ميكشتند ميرفتند با آن دزدي ميكردند. ماشين از هر كسي كه مي بود اگر صاحبش در آن نمي بود اينها ميدزديدند و ميبردند.انسان وقتي كه نماز خواند، ديگر نميشود او را دزديد، خودش، خودش را صاحبداري ميكند، خودش، خودش را صاحب خانگي ميكند. وقتي انسان نماز را رها كرد و به نماز اهميت نداد، فكرش مثل خانه بي صاحب مي شود. شيطان مي آيد و صاحبش ميشود وقتي خدا در دلي نبود شيطان ميآيد. هر كسي كه ميخواهد در دلش شيطان نفوذ نكند به خدا مربوط بشود تا شيطان از او دور بشود. وقتي بچه ميگويد چرا نماز بخوانم، بگو براي اينكه شيطان صاحبخانه فكر و عقلت نشود، عقلت را به دست شيطان و هوي و هوس و رياست نسپاري، وقتي انسان با خدا آشنا ميشود با خدا راز و نياز ميكند، عقل در وجود انسان رشد ميكند. نماز عقل و نور را زياد ميكند نور وقتي زياد شد، انسان ميفهمد و ميبيند، نور وقتي كم ميشود، انسان اول رنگها را نميبيند.فرض كنيد من الان اين چراغ را كه خاموش كنم هوا هم مقداري تاريك بشود، شما ديگر رنگهاي اين گليم را تشخيص نمي دهيد كه كدامش زرد است، كدامش قرمز و كدامش سبز و... اما چراغ كه روشن مي شود مشخص كرده مي گوييد: اين زرد است، آن قرمز است، آن سبز است. وقتي هم نور عقل در وجود انسان بود، به انسان مي گويد اين كار بد است آن كار خوب است، اين كار زشت است ، اين كار زيبا. وقتي نور عقل در انسان كم شد مثل شب مي شود و ديگر بد و خوب را از هم تشخيص نمي دهد. نمازي كه مي خواني اين نوع اشتباهات را از انسان بر طرف مي كند، چون نماز نور فهم را زياد مي كند، نور فهم كه زياد شد وقتي انسان مي خواهد كار بد كند عقل مي گويد اين كار بد است نكن. از اين جهت فرمود: نماز انسان را از فحشاء بر حذر مي دارد و از كار زشت نهي مي كند اينها اثراتي است كه نماز بر انسان مي گذارد. انسان اگر نداند چه چيز خوب است و چه چيز بد، كارهاي بد را مرتكب مي شود بجاي خوب و مي بيند اين كار ضرر دارد سعي مي كند كه اين فهم را زياد كند. آيا شما مي توانيد از داروخانه همين طوري دارو برداريد و ندانسته بخوريد؟ نه، پس بايد بدانيد كه چه دارويي براي چه دردي خوب است، همان را بخوريد. كارهايي كه انسان در زندگي انجام مي دهد مثل داروخانه است. زندگي ما يك داروخانه است و آدم بايد با نظر دكتر از دارو استفاده كند. انبياء مثل دكترند، دنيا هم داروخانه است و هر كاري كه مي كنيم دارو است.بعضي داروها سمي اند، و قتي انسان خورد از بين مي رود اگر انسان دارو را اشتباهي بخورد از بين مي رود، كارهايي كه انسان مي كند همينطور است.دزدي يك كار سمي است و انسان را مسموم مي كند، از بين مي برد. ظلم انسان را مسموم مي كند. دروغ، غيبت، حسد، بخل، اينها همه براي انسان چيزهاي سمي اند. انبياء داروخانه چي يا دكتري هستند كه به انسان مي گويند چه كار بكن كه برايت خوب است و ويتامين دارد، چه چيزهايي خاصيت غذايي برايت دارد. از اينجاست كه انسان متوجه مي شود كه چرا خدا لازم است ما را تربيت كند، چرا لازم است خدا انبياء را براي تربيت ما بفرستد و چرا لازم بوده كه ما نماز بخوانيم!حائري شيرازي ـ تمثيلات ج 1