گاه ميشود كه بدكار كردن با طفل، طفل را ضايع مي كند، درست كاركردن و منطقي با طفل برخورد كردن، طفل را زنده و احياء مي كند، مثال بزنم از زندگي خود شما. اگر پارچهاي را داريد و ميخواهيد با آن لباس بدوزيد، تا اندازه را نديده باشيد چطوري قيچي روي آن مي گذاريد؟تا اندازه را روي پارچه منتقل نكنيد، تا طرح نداشته باشيد كه اين را چطوري بدوزيد، قيچي روي لباس نمي گذاريد. حالا اگر يكي كه كم فكر ميكند، زود قيچي دست ميگيرد و پارچه را ضايع ميكند، پارچه كم هم ميآورد. يك تكههاي بي هدفي را هم زياد مي آورد، يعني هم كم مي آورد هم زياد ، كم مي آورد چيزهايي را كه لازم دارد، زياد مي آورد چيزهايي كه لازم ندارد . امّا آن كه فكر ميكند از كجاي پارچه من اين را كسر كنم كه كمتر رفت و ريز بشود، نتيجهاش اين ميشود كه انسان درست الگو را روي پارچه نصب كند.درآمد يا شهريهاي كه داريد، مثل پارچه است. اصل پارچه يك متر و دو متري كنار احتياجات و مخارجي كه داريد مثل آن مقدار الگوست كه روي پارچه است. اگر چنان الگو را بگذاريد كه نه زياد بياوريد نه كم اين ميشود«تقدير المعيشه»، اين ميشود خياطي كه استاد و ماهر است و فكر ميكند.در زندگي هم كسي است كه مخارج ماهيانهاش را طوري تنظم بكند كه كم نياورد، همين مطلب را در وقت و در فعل آن فكر كنيد. كاري كه ميكنيم الگو است، وقتي كه داريم پارچه است. كار را چنان در اين وقت بگنجانيم كه نه وقت زياد بياوريم و نه كم بياوريم. اما كسي كه درست مسلط به كارش نيست ومنظم نشده است، هم براي كارهاي اساسي وقت كم مي آورد و براي كارهاي بي نتيجه هم وقتهايي بدست ميآورد كه نمي تواند صرف كاري بكند نظم يعني اينكه كار را بدقت اندازه گيري كنيد.شما در شيردادن بچه اگر نظم را رعايت نكنيد و تا گريه كرد پستان به دهانش بگذاريد اين نظم ندارد، اين بچه با يك دوتا مك زدن يا خوابش مي برد، يا پستان رها ميكند. اما اگر وقتي كه گرسنه بود به او شير داديد وسه ساعت ديگر يكبار، اين براي او در اين سن يك نظمي مي شود و هر چه سنش بالاتر رفت آن فاصله را بيشتر مي كنيد و روي اين برنامه بار مي آيد.اگر خوراك بچّه روي نظم باشد؟، مي دانيد يك ميوه را كي به او بدهيد، يك بيسكويت را كي به او بدهيد، يك چاي را كي به او بدهيد. وقتي به او ميدهيد كه بدنش احتياج دارد و تنوعي هم هست، خستگي او هم بر طرف مي شود و خودش را براي برنامه جديدش آماده مي كند. اين نظم است. خودتان هم كه يك غذايي را در وقت مناسبش مصرف مي كنيد جزء بدن مي شود. رفع خستگي و كسب انرژي وقّوت هم هست، لذّت حلال هم هست، چون وقتي انسان گرسنه باشد، غذا هم برايش لذيذ ميشود. وقتي سير باشد، آن غذا نه تنها لذيذ نيست خوب هم جذب نميشود. بلكه ممكن است مسأله هم ايجاد كند.براي انسان حرف زدن هم همينطور است. وقتي انسان كم گفت يا مدتي سكوت و مكث داشت وقتي حرف ميزند حرفش انرژي و محتوا دارد. شما مي گوييد فلاني كم حرف مي زند، اما هر وقت حرف ميزند حرفهايش بموقع و با معناست. اين نظم در سخن است. ول صحبت كردن، ول غذا خوردن، ول رفت و آمدكردن، ول نگاه كردن معنايش اين است كه چشم و گوش ول شده است، آن وقت مجموعاً مي گوييد بچّه ول شده است، بچّه اگر اينطور شد وقتش و عمرش هرز مي رود. آب وقتي هرز برود نه تنها محصول ندارد، بلكه لجن مي شود. وقتي پاي يك گلدان بي موقع آب ريختي، كرم مي زند و لجن و عفونت مي كند. پس اين نظم يعني اينكه بچه عادت كند غذايش سروقت، حرف زدنش در وقت مناسب، راه رفتنش، خوابيدنش، بازي و تفريح و مطالعه كردنش، تلويزيون نگاه كردنش، راديو گوش كردنش همه روي برنامه باشد.حال ممكن است بگوييد: من بچه را چطوري تربيت كنم تا منظم شود و روي برنامه پيش برود؟ شما خوتان را منظم كنيد. بچه خودش خودبخود منظم ميشود. اگر شما جلو بچّه بلند شويد و بي موقع برويد بيسكويت بخوريد. بچه هم هوس مي كند. اگر يك روزي داشتي و زيادتر خوردي، يك روز نداشتي كمتر خوردي، آن هم ياد مي گيرد. يك پول توجيبي كه به او دادي يك دفعه خرجش مي كند. نظم، نظم ميآورد، بي نظمي، بي نظمي مي آورد. انسان مي بايست مدتي روي خودش كار كند.حائري شيرازي ـ تمثيلات ج 1