آثار استماع قرآن - آثار استماع قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آثار استماع قرآن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آثار استماع قرآن

درباره آثار استماع قرآن، ابتدا لازم است، گفته شود كه گاهي «استماع» ممكن است اثر مورد انتظار را در پي نداشته باشد، و اين از آنجا ناشي مي‌شود كه «استماع» همراه با شرايط خاص خود صورت نگرفته است، بنابراين «استماعي» مورد نظر است كه به همراه پذيرش قلبي باشد و چنين استماعي از قرآن آثار و بركات الهي را به دنبال دارد و مورد توصيه رسول گرامي اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ است.

بهتر است پيش از ورود به اين بحث از ديدگاه قرآن، از رهنمودهاي پيشوايان و امامان ديني ـ عليهم السلام ـ استفاده نماييم.

برخي از سخنان آن بزرگواران تأكيد و تشويق به استماع قرآن است مانند كلام گوهر بار رسول گرامي اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ كه فرمود:

«ألا من اشتاق إلي اللّه فليستمع كلام اللّه»[1].

«آگاه باشيد، هر كس مشتاق خدا باشد، بايد كلام (قرآن) او را گوش دهد».

و در برخي ديگر از روايات، سخن از آثار دنيوي و اخروي استماع قرآن به ميان آمده است، از جمله آنها سخن نبي اكرم، حضرت محمد ـ صلي اللّه عليه و آله ـ است كه فرمود:

«من استمع آيه من القرآن خيرٌ له من ثبير ذهباً، والثّبير اسم جبل عظيم باليمن»[2].

«گوش كردن يك آيه از قرآن، از طلايي كه به اندازه كوه «ثبير» باشد بهتر است.

(«ثبير» نام كوه بزرگي در يمن است)».

و نيز فرمود:

«يدفع عن قارئ القرآن بلاء الدنيا، ويدفع عن مستمع القرآن بلاء الآخره»[3].

«از قاري قرآن، بلاي دنيا، و از استماع كننده آن، بلاي آخرت دفع مي‌گردد».

آن حضرت در جاي ديگر فرمود:

«من استمع إلي آيه من كتاب اللّه كتبت له حسنه مضاعفه...»[4].

«هر كس يك آيه از قرآن را گوش دهد، براي او حسنه بسياري نوشته مي‌شود».

در قرآن نيز آياتي است كه آثار استماع قرآن را به وضوح بيان مي‌كند:

1. از جمله اين آيات، آيات سوره «مائده» است. در اين آيات، مقايسه‌اي ميان يهوديان و مسيحياني كه در عصر پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ مي‌زيسته‌اند، صورت گرفته است. در آيات پيشين، يهود و مشركان در رديف هم قرار داشتند و مسيحيان در رديف ديگر، لذا مي‌گويد:

«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصاري...»[5].

«به طور مسلم سر سخت‌ترين دشمنان مؤمنان، يهود و مشركان هستند، و با محبت‌ترين آنها نسبت به مؤمنان، مد‌عيان مسيحي.»

البته تاريخ اسلام نيز به خوبي گواه اين حقيقت است كه يهوديان نسبت به مؤمنان از هر گونه كارشكني، دشمني و كينه‌توزي خودداري نمي‌كردند، و افراد بسيار كمي از آنان به اسلام گرايش پيدا كردند، اما در غزوات اسلامي، درگيري مسيحيان با مسلمانان كمتر بوده است، و از طرفي، افراد زيادي از آنها به صفوف مسلمانان پيوستند.

در همين آيات دليل اين تفاوت بيان شده است و آن اينكه مسيحيان معاصر پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ داراي امتيازاتي بوده‌اند كه آن امتيازات در يهود نبوده است. از جمله آن امتيازات اين بود كه آنان در برابر پذيرش حق خاضع بودند، و تكبري از خود نشان نمي‌دادند، و نيز جمعي از آنان (مسيحيان) هنگامي كه آيات قرآن را مي‌شنيدند، اشك شوق از ديدگانشان به دليل دست يافتن به حق، سرازير مي‌شد، و با صراحت مي‌گفتند: پروردگارا! ما ايمان آورديم، و ما را از گواهان حق و همراهان محمد ـ صلي اللّه عليه و آله ـ و ياران او قرار ده.

و اما نكاتي كه در خصوص «آثار استماع قرآن» از آيات مورد بحث به دست مي‌آيد، عبارتند از:

الف. مسيحيان عصر پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ ، به هنگام شنيدن آيات قرآن، در برابر حق، متواضع و فروتن بودند.

«وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ * وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَي الرَّسُولِ تَري أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ...»[6].

«و آنها (در برابر حق) تكبر نمي‌ورزند * و هر زمان آياتي را كه بر پيامبر (اسلام) نازل شده، بشنوند، چشم‌هاي آنها را مي‌بيني كه (از شوق)، اشك مي‌ريزد، بخاطر حقيقتي كه دريافته‌اند...»

جمله «وإذا سمعوا ما أُنزل إلي الرسول تري أعينهم تفيض من الدمع» كه حكايت از اعتراف آنان به حقّآنيّت قرآن و حضرت رسول ـ صلي اللّه عليه و آله ـ دارد، مي‌تواند دليل و شاهدي بر جمله «أنَّهم لايستكبرون» باشد.

ب. گروهي از كشيشان و راهبان عصر پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ بر اثر شنيدن آيات قرآن گريه مي‌كردند:

«مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً... وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَي الرَّسُولِ تَري أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ...»[7].

«در ميان آنها، افرادي عالم و تارك دنيا هستند؛... وهر زمان آياتي را كه بر پيامبر (اسلام) نازل شده، بشنوند، چشم‌هاي آنها را مي‌بيني كه (از شوق)، اشك مي‌ريزد...».

البته با توجه به اينكه ضمير در «سمعوا» به «قسِّيسين» و «رهبان» برگردانده شود.

ج. گروهي از مسيحيان، كشيشان و راهبان عصر بعثت، در پي شنيدن آيات قرآن، پذيراي آيين اسلام شدند:

«وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَي الرَّسُولِ تَري أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنا...»[8].

«و هر زمان آياتي را كه بر پيامبر (اسلام) نازل شده، بشنوند، چشم‌هاي آنها را مي‌بيني كه (از شوق)، اشك مي‌ريزد، به خاطر حقيقتي كه دريافته‌اند؛ آنها مي‌گويند: پروردگارا! ايمان آورديم...».

د. مسيحيان زمان پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ از شنيدن آيات قرآن، به شدت متأثر مي‌شدند:

«وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَي الرَّسُولِ تَري أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ»[9].

«فيض» به معناي جاري شدن است، «من» در عبارت «من الدمع» «نشويه» است. و «دمع» مصدر و به معناي اشك ريختن. و نسبت دادن «فيض» به چشم براي مبالغه در گريستن و متأثر شدن است؛ يعني آن قدر متأثر شدند كه گويا چشم‌هاي آنان بر اثر گريستن، جاري شد.»[10]

هـ . گروهي از مسيحيان عصر پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ با شنيدن آيات قرآن اشك شوق مي‌ريختند:

«وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَي الرَّسُولِ تَري أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْع...ِ»[11].

«كلمه «دمع» مي‌تواند به معناي اشك، باشد. در اين صورت «تفيض» يعني لبريز مي‌شود. بنابراين جمله «ْتَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ» به اين معنا است كه چشمانشان از اشك لبريز شد.»[12]

2. آيه ديگري كه سخن از آثار استماع قرآن دارد آيه 204 سوره «اعراف» است كه مي‌فرمايد:

«وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»[13]
«هنگامي كه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد. شايد مشمول رحمت خدا شويد.»

در خصوص اين آيه شأن نزول مختلفي ذكر شده است، از جمله اينكه «ابن عباس» و جمع ديگري گفته‌اند:

مسلمانان صدر اسلام، گاهي بين نماز صحبت مي‌كردند، و شخص تازه وارد، به هنگامي كه نماز را شروع مي‌كرد، از ديگر نمازگزاران سوال مي‌كرد، چند ركعت نماز خوانده‌ايد؟

آنان هم جواب مي‌دادند؛ از اين رو، آيه فوق نازل شد و آنان را از اين عمل نهي كرد.

در نتيجه قرآن در آيه فوق دستور مي‌دهد:

«هنگامي كه قرآن تلاوت مي‌شود، با توجه گوش دهيد و ساكت باشيد، شايد مشمول رحمت خدا گرديد».

بنابراين، بحث مورد نظر ما از اين آيه شريفه، آثار عمل كردن به اين دستور الهي است،كه در قسمت پاياني آيه بدان اشاره شده است، و برداشت ما از آيه شريفه، با توجه به تناسب موضوع مورد بحث به اين شرح است:

الف. گوش سپردن كافران به آواي دلنشين قرآن، زمينه‌ساز دستيابي آنان به هدايت و رستگاري است:

«وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»[14].

يادآوري اين نكته ضرورت دارد كه چنان ‌چه خطاب اين آيه شريفه، كافران هم باشند، مصداق مورد نظر از رحمت در جمله «تُرْحَمُونَ» «هدايت» خواهد بود[15].

ب: گوش فرا دادن به قرآن و سكوت به هنگام شنيدن آن، زمينه‌ساز دستيابي به رحمت خداوند است.

«فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»[16].

در اينجا مناسب است كه به دو نكته ديگر از نكات مهم اين آيه اشاره نماييم:

يكم. تعبير به «لعلَّ» در عبارت «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» «شايد مشمول رحمت خدا شويد»، مشعر اين معنا است كه تنها سكوت و گوش فرا دادن كافي نيست، بلكه شرايط ديگري از جمله عمل كردن به آن نيز يك شرط مهم و اساسي است.

دوم. نكته‌ ديگر اينكه خطاب آيه ـ همان‌گونه كه در برداشت نخست ما نيز آمده ـ مي‌تواند كافران را نيز شامل شود. و اين مطلبي است كه فقيه معروف، مرحوم فاضل مقداد نيز در «كنز العرفان» ذكر كرده كه مراد از آيه، شنيدن آيات قرآن و درك مفاهيم آن و پي بردن به معجزه و اعجاز قرآن است[17].

اين تفسير با سياق آيات پيشين تناسب دارد؛ زيرا در آيه قبل سخن از مشركان بود كه در زمينه نزول قرآن بهانه‌جويي مي‌كردند. و در مقابل، قرآن به آنان مي‌گويد: «خاموش شويد و گوش فرا دهيد، تا حقيقت را دريابيد».

بنابراين، بر اساس اين تفسير، مخاطب آيه هم مسلمانان خواهند بود و هم كافران؛ منتهي غير مسلمان بايد آن را بشنود و در آن بينديشد تا بدان ايمان آورد و سپس مشمول رحمت الهي شود؛ ولي مسلمان بايد بدان گوش بسپارد و مفاهيم آن را دريابد و بدان عمل كند تا او نيز مشمول رحمت خدا قرار گيرد.

3. از جمله آياتي كه سخن از «آثار استماع قرآن» به ميان آورده، آيات سورة «توبه» است:

«وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِيماناً وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ * وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَي رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ * أَ وَ لا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لا يَتُوبُونَ وَ لا هُمْ يَذَّكَّرُونَ * وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلي بَعْضٍ هَلْ يَراكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُون»[18].

«و هنگامي كه سوره‌اي نازل مي‌شود، بعضي از آنان (به ديگران) مي‌گويند: «اين سوره، ايمان كدام يك از شما را افزون ساخت؟!»

(به آنها بگو:) اما كساني كه ايمان آورده‌اند، بر ايمانشان افزوده؛ و آنها (به فضل و رحمت الهي ) خوشحالند. * و اما آنها كه در دل‌هايشان بيماري است، پليدي بر پليديشان افزوده؛ و از دنيا رفتند در حالي كه كافر بودند. * آيا آنها نمي‌بينند كه در هر سال، يك يا دو بار آزمايش مي‌شوند؟! باز توبه نمي‌كنند، و متذكّر هم نمي‌گردند! * و هنگامي كه سوره‌اي نازل مي‌شود، بعضي از آنها (= منافقان) به يكديگر نگاه مي‌كنند و مي‌گويند:
« آيا كسي شما را مي‌بيند؟ (اگر از حضور پيامبر بيرون رويم، كسي متوجه ما نمي‌شود!»
سپس منصرف مي‌شوند (و بيرون مي‌روند)؛ خداوند دل‌هايشان را (از حق) منصرف ساخته؛ چرا كه آنها، گروهي هستند كه نمي‌فهمند (و بي‌دانشند)!»

خوشحالي مؤمنان از استماع قرآن
در آيات فوق يكي از نشانه‌هاي بارز مؤمنان و منافقان در زمينه تأثير قرآن نسبت به اين دو گروه ـ با تفاوت اساسي ـ ، تشريح شده است. در اين آيات آمده است كه منافقان از روي بي‌اعتنايي نسبت به قرآن، و جلوه دادن اين مطلب كه نزول سوره‌هاي قرآن هيچ تأثيري به همراه ندارد، پس از نزول سوره‌هاي از قرآن به يكديگر مي‌گفتند:

«ايمان كداميك از شما به خاطر نزول اين سوره افزون شد».

در مقابل، قرآن كريم با بياني قاطع به آنان پاسخ مي‌دهد، و ضمن تقسيم مردم به دو گروه مؤمن و منافق مي‌فرمايد:

«اما كساني كه ايمان آورده‌اند، نزول اين آيات، بر ايمانشان مي‌افزايد و آثار شادي و خوشحالي را در چهره‌هايشان آشكار مي‌سازد؛ اما آنها كه در دل‌هايشان بيماري نفاق و جهل و عناد و حسد است، پليدي تازه‌اي بر پليديشان مي‌افزايد، و سرانجام در حال كفر و بي‌ايماني از دنيا خواهند رفت».

نكتة مهمي كه از اين آيات به دست مي‌آيد تأثيرگذاري آن آيات بر دل‌هاي مستعد و آماده و در عين حال آلوده است، به ديگر سخن، آيات قرآن مانند دانه‌هاي باران است كه در باغستان سبزه مي‌روياند و در شورستان خس؛ يعني آنان كه با روح تسليم، ايمان و عشق به واقعيت به آن مي‌نگرند، از هر سوره، بلكه از هر آيه‌اي، نكتة تازه‌اي فرا مي‌گيرند، كه در نتيجه موجب پرورش ايمانشان مي‌شود و صفات بارز انسانيت را در وجودشان تقويت مي‌كند؛ اما در مقابل آنان كه از روي لجاجت، كبر و نفاق و بدبيني بر اين آيات مي‌نگرند، نه تنها از آن كلام هدايتگر بهره نمي‌برند، بلكه موجب شدت كفر و عنادشان مي‌شود.

مرحوم علّامه طباطبايي در تفسير اين آيات مي‌فرمايد:

«اين آيات، حال مؤمنين و منافقين در موقع نزول سورة قرآني را بيان مي‌كند، و به اين وسيله نشانة ديگري از نشانه‌هاي نفاق را شرح مي‌دهد كه با آن، مؤمن از منافق تشخيص داده مي‌شود، و آن اين است كه موقع نزول قرآن به يكديگر مي‌گويند: اين آيه ايمان كدامتان را زياد كرد؟! يا به يكديگر نگاه مي‌كنند و مي‌گويند: مبادا كسي شما را ببيند.

«و قوله تعالي: «وإذا ما أُنزلت سورةٌ فمنهم من يقول أيُّكم زادته هذه إيمناً» (تا آخر دو آيه)، از طرز سؤال «هل يراكم من أحدٍ» بر مي‌آيد كه گوينده و پرسش كنندة آن، دلش خالي از شك و ترديد نبوده؛ زيرا طبع چنين سؤالي، خود، گواه است بر اينكه صاحب آن در دل خود، اثري از نزول قرآن احساس نكرده، و چون مي‌پندارد كه دل سايرين، مانند دل او است، لذا جست جو مي‌كند (تا) كسي را كه دلش از نزول قرآن متأثر شده، پيدا كند، به عبارت ديگر، او خيال مي‌كند كه پيغمبر اكرم دعويدار اين است كه قرآن در تمامي دل‌ها اثر مي‌گذارد، و همه را اصلاح مي‌كند، چه اينكه مستعد و آمادة اصلاح باشد يا نباشد، و چون خود را مي‌بيند كه هر چه سورة جديد نازل مي‌شود در دلش اثري از خشوع در برابر خدا و ميل به حق نمي‌گذارد، ترديدش زيادتر مي‌شود، تا آنجا كه ناگزير مي‌شود از سايرين كه در موقع نزول حاضر بوده‌اند بپرسد، نكند ايشان نيز مثل خودش باشند، كه اگر مثل او هستند در نفاقش استوارتر باشد.

خلاصه مطلب اينكه، نحوة پرسش گواه آن است كه سؤال كننده، دلش، خالي از نفاق نيست؛ زيرا خداوند متعال، خود، در دو آيه مورد بحث وضعيت دلها را روشن ساخته، ميان دل‌هاي مؤمنان و بيماردلان فرق گذاشته و فرموده است: «... فأمّا الّذين ءامنوا...» يعني آناني كه ايمان آوردند و دلشان خالي از نفاق و بري از مرض است و به دين خويش ايمان و يقين دارند (وصف اخير از قرينة مقابله استفاده مي‌شود) در نتيجه «فزادتهم» از شنيدن سوره‌اي كه نازل مي‌شود «إيمناً» ايمانشان زياد مي‌شود، هم از جهت كيفيت و هم از حيث كميت؛ چون وقتي زمينة دل با نور هدايت آيات قرآني روشن شد، قهراً نور ايمان زياد مي‌شود و اين زيادي، در كيفيت است، و نيز آن جايي كه قرآن كريم مشتمل بر معارف و حقايقي تازه است، قهراً نور بيشتري از ايمان در دل پيدا مي‌شود، و ايمان تازه‌تري بر ايمان افزوده مي‌شود، و اين همان زيادي در كميت است، و نسبت زيادي ايمان به سوره‌هاي قرآني، از قبيل نسبت دادن به اسباب ظاهري است؛ يعني همان طور كه مي‌گوئيم، فلان غذا در مزاج، فلان اثر را مي‌گذارد، عيناً به همين معنا مي‌گوئيم آيات قرآني در جان آدمي نور مي‌بخشد و به هر تقدير، سوره‌هاي قرآني در دل مؤمنين اثر مي‌گذارد، و ايمان آنان ر زيادتر مي‌سازد، و به اين جهت شرح صدر يافته، رخساره‌هاشان از بَهجَت و سرور افروخته مي‌شود. «وهم يستبشرون».

«وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»

كه همان اهل شك و نفاقند، «فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَي رِجْسِهِمْ»، يعني ضلالتي جديد بر ضلالت قديمي‌شان افزوده مي‌شود.

در اصطلاح قرآن، «رجس» به معناي «ضلالت» است، به دليل اينكه مي‌فرمايد:

«فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَي الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ»[19].

«و آن كسي را كه (بخاطر اعمال خلافش) بخواهد گمراه سازد، سينه‌اش را آنچنان تنگ مي‌كند كه گويا مي‌خواهد به آسمان بالا برود؛ اين‌گونه خداوند پليدي را بر افرادي كه ايمان نمي‌آورند، قرار مي‌دهد!».

مرحوم علامه در فرازي ديگر، با استفاده از آية شريفه نكتة بسيار مهمي را در خصوص «استماع قرآن» اشاره كرده و مي‌فرمايد:

«اين آيه دلالت مي‌كند بر اينكه هيچ سوره‌اي از قرآن، بي‌اثر در دل‌هاي شنوندگان نيست، و اگر قلب شنونده سليم باشد، ايمان و مسرّتش زياده مي‌كند، و اگر قلب، قلب مريضي باشد، همين سوره‌هاي قرآن باعث مي‌شود كه رجس و ضلالت آن بيشتر شود، همچنان نظير اين معنا را در آية
:

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَسارا»[20]ـ

«و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براي مؤمنان، نازل مي‌كنيم؛ و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمي‌افزايد».

ـ تصريح نموده است»[21].


[1] . كنز العمّال، ج1، ص 551، ح 2472.

[2] . بحارالأنوار، ج 92، ص 20.

[3] . كنز العمّال، ح 4031.

[4] . كنز العمّال، ح 2316.

[5] . سوره مائده، آيه 82 ـ 83.

[6] . سوره مائده، آيه 82 ـ 83.

[7] . سوره مائده، آيه 82 ـ 83.

[8] . سوره مائده، آيه 83.

[9] . سوره مائده، آيه 83.

[10] . تفسير راهنما، ج 4، ص 544، ش 1.

[11] . سوره مائده، آيه 83.

[12] . تفسير راهنما، ج 4، ص 545، ش 1.

[13] . سوره اعراف، آيه 204.

[14] . سوره اعراف، آيه 204.

[15] . تفسير راهنما، ج 6، ص 401، ش 5.

[16] . سوره اعراف، آيه 204.

[17] . كنز العرفان، ج 1، ص 195.

[18] . سورة توبه، آيه 124 ـ 127.

[19] . سورة انعام، آيه 125.

[20] . سورة اسراء، آيه 82.

[21] . الميزان في تفسير القرآن، ج 9، ص 409؛ ترجمة الميزان في تفسير القرآن، ج 18، ص 358.

صاحب‌علي محبّي


/ 1