استشهادها و لطيفه‌هاي قرآني - استشهادها و لطیفه‌های قرآنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

استشهادها و لطیفه‌های قرآنی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استشهادها و لطيفه‌هاي قرآني

1ـ امام باقر، (ع)، مي‌فرمايد:پيامبر اكرم وقتي اين آيه را خواند:

وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛[1]

و نيز قوم ديگري را چون به عرب (در اسلام) ملحق شدند، هدايت فرمايد كه او خداي مقتدر و همه كارش به حكمت و مصلحت است.

شخصي پرسيد: اين افراد كيستند؟

جناب سلمان فارسي، در حضور حضرت رسول نشسته بود، پيامبر اكرم دست خود را بر شانه سلمان گذاشته و فرمود: اگر ايمان در ستاره ثريا باشد، مرداني از طايفه همين سلمان، به آن نايل مي‌شوند[2].

يعني اگر ايمان در دورترين و سخت‌ترين نقاط عالم باشد، عده‌اي از ايرانيان به آن نايل خواهند شد.

2ـ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً

حسن بن علي، (ع)، را گذري بر بينوايان افتاد كه پاره‌اي نان پيش رو داشتند و مي‌خوردند، امام را دعوت به طعام خويش نمودند. امام با آنان نشست و خورد. آنگاه سوار بر مركب شد و فرمود:

إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً؛[3]

همانا كه پروردگار، متكبر فخرفروش را دوست ندارد[4].

3ـ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها...

نقل شده است، مقدس اردبيلي، رضوان‌الله عليه، شبي پيامبر، (ص)، را در خواب ديد، در حالي كه حضرت موسي،‌(ع)، در خدمت آن بزرگوار نشسته بود. حضرت موسي از حضرت رسول اكرم سؤال كرد: اين مرد (مقدس اردبيلي) كيست؟

پيامبر فرمود: از خودش سؤال كن.

لذا حضرت موسي پرسيد: تو كيستي؟

مقدس گفت: من احمد پسر محمد از اهل اردبيل و در فلان كوچه، و فلان جا مسكن دارم.

حضرت موسي گفت: من تنها اسم را پرسيدم، اين همه تفصيل براي چه بود؟

مقدس گفت: خداوند تنها از شما سؤال كرد: اين چيست در دست تو؟[5]

و شما در جواب خدا فرموديد: اين عصاي من است.

به آن تكيه مي‌كنم و نيز با آن گوسفندانم را مي‌رانم و استفاده‌هاي ديگري هم از آن مي‌كنم[6].

پس شما چرا اين قدر در جواب تفصيل داديد؟

حضرت موسي به پيامبر اكرم عرض كرد: راست گفتي كه علماي امت من، مانند پيامبران بني‌اسراييل مي‌باشند[7].

4ـ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ

روزي يكي از كنيزان امام سجاد، (ع)، روي دست امام، آب مي‌ريخت تا حضرت آماده نماز شود. ظرف آب از دست كنيز افتاد و سر مبارك حضرت، آسيب ديد. حضرت امام سجاد سر بلند كرد و نگاهي به كنيز انداخت.

كنيز گفت: خداوند در قرآن، كساني كه خشم خود را فرو مي‌برند ستوده و فرموده است:

وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ؛[8] آنان كه خشم خود را فرو مي‌برند.

حضرت سجاد فرمود: خشم خود را فرو بردم. كنيز گفت:

وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ؛[9] آنان كه از مردم مي‌گذرند.

امام فرمود: تو را عفو كردم. كنيز گفت:

وَ اللَّهُ يُحِبُّ الُْمحْسِنِينَ؛[10] خدا نيكوكاران را دوست مي‌دارد.

امام فرمود: برو، در راه خدا آزادي[11].

5ـ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَهً...

حضرت علي بن ابي‌طالب، (ع)، مي‌فرمايد: يك روز كه پيامبر اعظم اسلام، (ص)، نشسته بودند، حال يكي از اصحاب را جويا شدند. به ايشان گفتند كه: يا رسول‌الله! او به قدري دچار بلا و گرفتاري شده كه نظير جوجه بي‌پر و بال گرديده است.

هنگامي كه رسول خدا نزد او آمد، ديد چنان است كه توصيف كردند.

پيغمبر اكرم به وي فرمود: مگر درباره صحت و سلامتي خود دعا نكرده‌اي؟

گفت: آري يا رسول‌الله، از خداي خود خواستم تا هر عقابي را كه مي‌خواهد در عالم آخرت نصيب من كند، در دنيا مرا به آن گرفتار سازد. رسول عاليقدر اسلام به او فرمود: پس چرا نگفتي:

رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَهً وَ فِي الْ‏آخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ؛[12]

پروردگار در دنيا و آخرت به ما نيكويي عطا كن و ما را در آخرت از عذاب آتش، نگه‌دار.

هنگامي كه آن صحابي اين دعا را خواند، گويا از بند آزاد شد و با حال صحت برخاست و با ما خارج شد[13].

6ـ وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ

معتصم عباسي در مجلسي كه فقهاي اهل سنت نيز در آن جمع بودند پرسيد: دست دزد را از كدام قسمت بايد بريد؟

بعضي گفتند: از مچ و به آيه تيمم استدلال كردند؛ و بعضي ديگر گفتند: از مِرفَق و به آيه وضو استدلال كردند.

معتصم از حضرت جواد، (ع)، در اين باره توضيح خواست.

حضرت فرمود: آن چه آنها گفتند همه خطاست و تنها بايد چهار انگشت از مفصل انگشتان، بريده شود و كف دست و انگشت شصت، باقي بماند.

هنگامي كه معتصم دليل را جويا شد، امام به كلام پيامبر كه سجود بايد به هفت عضو[14] باشد، استدلال كرد، و سپس افزود: اگر مچ يا مرفق بريده شود دستي براي او باقي نمي‌ماند كه سجده كند، در حالي كه خداوند امر كرده كه اعضاي هفتگانه مخصوص من است.

وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ؛[15] همانا محل سجده‌ها فقط از آنِ‌ خدا است.

و آن چه مخصوص خداست نبايد قطع شود.

اين سخن، اعجاب معتصم را برانگيخت و دستور داد بعد از آن بر طبق حكم آن حضرت، دست دزدان را از مفصل چهار انگشت ببرند[16].

7ـ حره و استناد به قرآن در دفاع از ولايت

حره دختر حليمه سعديه، از دوستان و مواليان اميرالمؤمنين، (ع)، و خواهر رضاعي پيامبر اكرم، (ص)، است.

مناظره‌اي دارد با حجاج بن يوسف ثقفي كه با تكيه بر آيات قرآني، حريم ولايت را پاس مي‌دارد.

وقتي بر حجاج، وارد شد حجاج از او پرسيد: تو حره دختر حليمه هستي؟

حره گفت: فراست از غير مؤمن!

حجاج گفت: خدا تو را اين جا آورد، مي‌گويند تو علي را از ابوبكر، عمر و عثمان برتر مي‌داني؟

گفت: دروغ گفته‌اند آنان كه گفته‌اند من علي را تنها از اينها برتر مي‌دانم.

حجاج گفت: ديگر از چه كساني او را برتر مي‌داني؟

گفت: از آدم، نوح، لوط، ابراهيم، داوود، سليمان و عيسي بن مريم، (عليهم السلام).

حجاج گفت: واي بر تو، او را از صحابه و هفت پيامبر بزرگ، برتر مي‌داني، اگر دليل اقامه نكني، سرت را از تنت جدا مي‌كنم.

گفت: خداوند در قرآن، او را بر اين پيامبران مقدم داشته، من از خود نگفتم.

خدا درباره حضرت آدم، (ع)، فرمود:
وَ عَصي آدَمُ رَبَّهُ فَغَوي؛[17] آدم، عصيان پروردگار كرد، پس گمراه شد.

و در حق علي، (ع)، فرمود:
وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً؛[18]

سعي شما «علي، فاطمه، حسن، حسين، (عليهم السلام)، و فضه» مشكور و مقبول است.

حجاج گفت: آفرين! به چه دليل او را بر نوح و لوط ترجيح مي‌دهي؟

گفت: خدا درباره آن دو پيغمبر فرموده است:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ؛[19]

خدا براي كافران، زن نوح و زن لوط را مثال آورد كه تحت فرمان دو بنده صالح ما بودند و به آنها خيانت كردند و آن دو شخص نتوانستند آن زنان را از قهر خدا برهانند، و حكم شد آن دو زن را با دوزخيان به آتش درافكنيد.

اما همسر علي، فاطمه، (عليهاالسلام)، است كه خدا با خشنودي او خشنود مي‌گردد و از خشم او به خشم مي‌آيد.

حجاج گفت: آفرين! به چه دليل او را از ابراهيم برتر مي‌بيني؟

گفت: خدا فرموده است:

وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتي قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلي وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي؛[20]

و چون ابراهيم گفت: پروردگارا، به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مي‌كني؟

خداوند فرمود: آيا ايمان نداري؟

گفت: چرا، ليكن مي‌خواهم مطمئن شوم.

اما مولايم اميرالمؤمنين فرمود: لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ‌ مَا ازْدَدْتُ يَقيناًَ؛ اگر پرده كنار رود، بر يقين من افزوده نخواهد شد.

و اين سخن را نه كسي قبل از او گفت و نه بعد از او.

حجاج گفت: آفرين! چرا او را بر حضرت موسي مقدم مي‌داري؟

گفت: خداوند فرموده:
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ؛[21]

موسي از شهر مصر با حال ترس و نگراني از دشمن، به جانب شهر مدين رو آورد.

اما فرزند ابوطالب، ليله‌المبيت بر بستر پيامبر خوابيد و هراس در او راه نيافت و خدا در حقش اين آيه را نازل كرد:

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ؛[22]

برخي از مردم در راه خشنودي خدا، از جان خود در‌مي‌گذرند.

حجاج گفت: آفرين بر تو اي حره! چرا او را بر حضرت داوود و سليمان ترجيح مي‌دهي؟

گفت: خداوند او را برتر دانسته است. در كتابش فرموده:

يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَهً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوي فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ؛[23]

اي داوود، ما تو را خليفه خود در زمين قرار داديم پس ميان مردم به حق قضاوت كن و از هوا پيروي مكن تا مبادا تو را از راه خدا گمراه كند.

حجاج سؤال كرد: اين آيه اشاره به كدام قضاوت داوود است؟

گفت: مردي باغ انگوري داشت و ديگري گوسفند داشت. گوسفندان به باغ انگور رفتند و در آن جا چريدند. آن دو مرد به نزد داوود براي شكايت آمدند، داوود چنين قضاوت كرد كه گوسفند را بفروشند و پول آن را در بهبودسازي باغ انگور، صرف كنند تا باغ به شكل اول باز گردد. در اين هنگام فرزند داوود (حضرت سليمان) گفت: پدر، از شير گوسفندان به صاحب باغ دهند تا باغ را آباد كند، چنانكه خداوند فرموده است:

فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ؛[24] ما آن را به سليمان فهمانديم.


[1] . سوره جمعه، آيه 3.

[2] . مجمع البيان، ج 10، ص 284.

[3] . سوره انبياء، آيه 36.

[4] . مجلّه بشارت، سال دوم شماره هشتم، ص 60.

[5] . ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى؛ سوره طه، آيه 17.

[6] . هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِي وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى؛ سوره طه، آيه 18.

[7] . سرگذشتهاي تلخ و شيرين، ج 4، ص 102.

[8] . سوره آل عمران، آيه 134.

[9] . همان.

[10] . همان.

[11] . مجمع البيان، ج 1، ص 55.

[12] . سوره بقره، آيه 201.

[13] . تفسير آسان، ج 1، ذيل آيه رَبَّنا آتِنا.

[14] . هفت عضو سجده عبارتند از: پيشاني، دو دست، سر، دو زانو و پاها.

[15] . سوره جن، آيه 18.

[16] . سرگذشتهاي تلخ و شيرين قرآن، ج 1، ص 172، به نقل از تفسير نمونه، ج 25، ص 125.

[17] . سوره طه، آيه 22.

[18] . سوره انسان، آيه 22.

[19] . سوره تحريم، آيه 10.

[20] . سوره بقره، آيه 260.

[21] . سوره قصص، آيه 21.

[22] . سوره بقره، آيه 207.

[23] . سوره ص، آيه 26.

[24] . سوره انبياء، آيه 79.



/ 7