اصلاح و انقلاب در قرآن - اصلاح و انقلاب در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصلاح و انقلاب در قرآن - نسخه متنی

سيد مرتضي هزاوه‏ ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصلاح و انقلاب در قرآن

تجربه دو پديده انقلاب و اصلاحات در ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي موضوع قابل پژوهش از ابعاد مختلف است . اين نوشتار در پي‏بررسي گونه‏شناسي مفهوم و كاربرد واژه اصلاح در قرآن كريم، روش‏ها و تاكتيك‏هاي اصلاح فرد و جامعه از منظر وحياني، و نيز بررسي رابطه اصلاح و انقلاب است . از منظر قرآن كريم، اصلاح، شالوده حركت سالم سازي فضاي زيست آدمي است و در جريان اصلاحي پيامبران ريشه دارد .

اصلاح با دو مفهوم آشتي دادن و رفع موانع و مفاسد، به طور مطلق در قرآن به كار رفته و كاربرد روش‏هاي متنوع فرهنگي و غيرفرهنگي، بسته به ميزان، نوع و درجات فساد و مفسدين، براي رفع مفاسد و تبديل نقاط ضعف و كاستي‏ها به نقاط قوت و كمال در ابعاد مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي توصيه شده است و سرانجام اين كه اصلاح نه يك شيوه تحول در برابر انقلاب است، بلكه انقلاب يكي از روش‏هاي ايجاد اصلاح است .

مقدمه

در حوزه مباحث‏سياسي دو مفهوم «انقلاب‏» و «اصلاح‏» به عنوان دو روش ايجاد تحول و دگرگوني معمولا در برابر هم قرار مي‏گيرند . اصلاحات به مفهوم ايجاد تغييرات تدريجي، جزء به جزء و مسالمت‏آميز و از همه مهم‏تر ارادي و بر اساس برنامه ريزي است، حال آن كه انقلاب به معناي تحولات پرشتاب، فراگير، با روش‏هاي خشن و غالبا غيرقابل كنترل و پيش‏بيني است . تا پيش از جنگ سرد و فروپاشي اردوگاه سوسياليسم، اصلاح و اصلاح‏طلبي از سوي روشنفكران چپ گرا و انقلابي مفهوم مذموم و مترادف با سازشكاري به قصد پيش‏گيري از وقوع انقلاب تلقي مي‏شد، اما از آغاز دهه 1990 به اين سو، همچنان كه سوسياليزم هم به عنوان يك نظريه و هم به عنوان روش اداره جامعه در عمل، در برابر فراگيري جهاني ليبرال دموكراسي و ساير عوامل داخلي ديگر، به حاشيه رانده شد، انقلاب و انقلابي‏گري نيز حتي از سوي انقلابيون پيشين بار معنايي منفي به خود گرفت .

از سوي ديگر و در عرصه داخلي، جامعه ايران در خلال دهه‏هاي پاياني قرن بيستم و در آستانه قرن بيست و يكم، هر دو مفهوم را در عرصه حيات اجتماعي و سياسي خود تجربه كرده و مي‏كند . انقلاب اسلامي ايران، گر چه با انقلابات سده‏هاي اخير تفاوت‏هايي داشت، اما به هر حال يك حركت پرشتاب و فراگير و خارج از كنترل و پيش بيني كنشگران موافق و مخالف - اعم از داخلي و خارجي - بود كه به سرنگوني رژيم سلطنتي در ايران و استقرار نظام جمهوري اسلامي انجاميد وامروز با پشت‏سرگذاردن مراحل مختلف حيات خويش، رهبران آن به پروسه اصلاحات در راستاي تثبيت آرمان‏ها، اهداف و ارزش‏هاي انقلابي و اسلامي نظر دارند . برخي معتقدند طرح مساله اصلاحات در ايران، نشانه بازگشت و عدول از انقلاب است و جنبش اصلاحي امروز را در تقابل با انقلاب 57 تحليل مي‏كنند و از آن نوعي برداشت تجديد نظر طلبانه را اراده مي‏كنند . برخي ديگر نيز اصولا با تصوري غلط از انقلاب، اصلاحات را بر نمي‏تابند و آن را به معناي نفي ماهيت اسلامي انقلاب تفسير مي‏كنند . به نظر مي‏رسد دست كم در مورد انقلاب اسلامي و جامعه مسلمان ايراني، هر دو انگاره به خطا و غلط، اصلاحات و انقلاب را در تقابل با هم مي‏انگارد .

در يك نگاه عميق و برخاسته از منظر ديني، هر دو مي‏توانند مكمل يكديگر باشند . آموزه‏هاي قرآني در اين زمينه، به همسويي انقلاب و اصلاح نظر دارد . اين مقاله در راستاي نشان دادن اين همسويي و عدم تقابل است و بر اثبات خواستگاه و همچنين جايگاه انقلاب و اصلاح در آموزه‏هاي قرآني مي‏پردازد .

درك همسويي اصلاح و انقلاب از منظر قرآن كريم، به مثابه يك رويكرد نظري در اين مقاله مطلوب بوده است و از سوي ديگر، مي‏تواند به تحليل واقعيات امروز جامعه ايران در عرصه عملي نيز كمك كند . بنابراين و براساس‏اين رويكرد قرآني به مقوله اصلاح و انقلاب بر خلاف باور همه كساني كه امروز اصلاح را در برابر انقلاب قرار مي‏دهند، انقلاب بهمن 57 و اصلاحات آغاز شده در ايران از دهه هفتاد به بعد، به صورت رشته‏هاي محكمي به هم پيوند خورده‏اند . اشتباه بزرگ كساني كه جنبش اصلاحي ايران را با اصلاحات گورباچف در شوروي مقايسه مي‏كنند، در عدم فهم دقيق و عميق از ماهيت و ذات دو جنبش انقلابي و اصلاحي در ايران اسلامي نهفته است; به عبارت ساده‏تر، اينان نه انقلاب ايران را كه انقلابي برخاسته از آموزه‏هاي ديني و قرآني مردم است‏خوب شناخته‏اند، نه جنبش اصلاح‏طلبي ايرانيان را كه بر رفع موانع حركت انقلاب اسلامي تا رسيدن به آرمان‏هاي متعالي خويش تاكيد دارد، به درستي درك كرده‏اند .

گونه ‏شناسي مفهوم و كاربرد واژه اصلاح در قرآن

«اصلاح‏» كلمه‏اي عربي و از ريشه «صلح‏» است و به دو معنا به كار مي‏رود: يكي از ماده «صلح‏» و ديگري از ماده «صلاح‏» است . اصلاح از ماده صلح به معناي آشتي دادن، رفع اختلاف و دعوا و مشاجره بين دو فرد يا دو گروه است . برخي موارد استعمال اصلاح از ماده صلح، در قرآن به شرح ذيل است:
و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما ان الله كان عليما خبيرا; [1] به هنگام اختلاف ميان زن و شوهر اگر از جدايي و شكاف و قهر ميان آن دو هراس يافتيد، داوري از سوي مرد و داوري از سوي زن به اين مساله اختلافي رسيدگي كنند و اگر واقعا اهل سازش و آشتي باشند، خداوند بين آنها سازش برقرار مي‏كند.

و ان امراه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلاجناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحا و الصلح خيرو . . . . [2]

اين آيه در مورد ناخرسندي زن از شوهر در انجام تعهدات زناشويي است و در اين مورد خداوند به صلح و آشتي ميان آن دو توصيه مي‏كند و مي‏فرمايد: آشتي بهتر است:

«فاتقوا الله و اصلحوا ذات بينكم و اطيعوا الله و رسوله ان كنتم مؤمنين‏» . [3]

در اين آيه كه ابتداي آن در مورد انفال است، به تقواي الهي و رفع اختلافات ميان مسلمانان و مؤمنان تاكيد شده و حتي آن را در رديف اطاعت از خدا و رسول و نشان ايمان ذكر كرده است . اصولا بر مبناي اين آموزه قرآني اصطلاح «اصلاح ذات البين‏» در فرهنگ اسلامي و در نصوص ديني و روايي، جايگاه خاص خود را به لحاظ اخلاق فردي و اجتماعي باز كرده است . حضرت علي عليه السلام به نقل از پيامبر اكرم آن را والاتر از يك سال نماز و روزه ذكر مي‏كنند:

. . . و صلاح ذات بينكم فاني سمعت جدكما صلي الله عليه و آله يقول صلاح ذات البين افضل من عامه الصلاه و الصيام . [4]

انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بين اخويكم و اتقوالله لعلكم ترحمون . [5]

حوزه صلاح ذات البين و برقراري آشتي ميان مؤمنان در اين آيه مورد توجه قرار مي‏گيرد و ضمن اعلام برادري مؤمنان بر رفع اختلاف ميان آنان توصيه دارد و به نحوي آشتي ميان مؤمنان را نيز از اسباب لطف و رحمت الهي به آنان ذكر كرده است .

و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احداهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفي‏ء الي امر الله فان فآءت فاصلحوا بينهما بالعدل و اقسطوا ان الله يحب المقسطين; [6]

هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به ستيزه برخاستند ميان آنها آشتي برقرار كنيد و در صورتي كه يكي از اين دو گروه بر ادامه ستيزه اصرار ورزد با آن پيكار كنيد تا به حكم خدا (آشتي) گردن نهد و اگر چنين نمود ميان آنان را آشتي دهيد و به عدالت‏حكم نماييد .

و لاتجعلوا الله عرضه لايمانكم ان تبروا و تتقوا و تصلحوا بين الناس و الله سميع عليم . [7]

فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بينهم فلا اثم عليه ان الله غفور رحيم .[8]

اين دو آيه در باب وصيت است و به اصلاح ميان كساني كه در تعدد آنان وصيتي مي‏شود، ناظر است .

اما استعمال ديگر اصلاح، از ماده صلاح است و عمدتا مورد بحث اين مقاله است، يعني صلاح در مقابل فساد كه در فارسي معمولا صلاح را به شايستگي ترجمه مي‏كنند . بدين ترتيب عمل صالح يعني عمل شايسته و صالح و صالحان يعني افراد شايسته . با اين توصيف، اصلاح در برابر افساد قرار مي‏گيرد و به معناي انجام دادن كارشايسته يا بر طرف كردن فساد است و به كسي كه در صدد است كار شايسته‏اي انجام دهد و فسادها و نقص‏ها و عيب‏ها را بر طرف كند، مصلح و كسي را كه در صدد بر هم زدن كارها و ايجاد فساد در جامعه است، مفسد مي‏نامند و تعبير «مفسد في الارض‏» نيز از همين مفهوم ناشي شده است . در فرهنگ لغات نيز اصلاح را به همين معنا آورده‏اند، يعني «سامان دادن، بهينه ساختن و به نيكي و شايستگي در آوردن‏» [9] و يا گفته‏اند: «الصلاح استقامه الحال و الاصلاح جعل الشي‏ء علي الاستقامه; [10]صلاح، درست‏بودن وضعيت چيزي است و اصلاح در وضعيت درست قرار دادن چيزي‏» .

بنابراين اصلاح و فساد دو صفت متقابل و متضادند . مرحوم علامه طباطبايي مي‏نويسد:

«فان الصلاح و الفساد شانان متقابلان‏» .[11]

شهيد مطهري نيز مي‏گويد:
افساد و اصلاح از زوج‏هاي متضاد قرآن است . زوج‏هاي متضاد، يعني واژه‏هاي اعتقادي و اجتماعي كه دو به دو در مقابل يكديگر قرار مي‏گيرند و به كمك يكديگر نيز شناخته مي‏شوند، از قبيل توحيد و شرك، ايمان و كفر، هدايت و ضلالت، عدل و ظلم، خير و شر، طاعت و معصيت، تقوا و فسوق، استكبار و استضعاف و .

. . كه يكي بايد نفي شود تا ديگري جامه تحقق بپوشد، اصلاح و فساد از اين قبيل است . [12]

تقابل اين دو صفت در قرآن نيز به صراحت آمده است از جمله در آيات زير:

ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين في الارض; [13]

آيا ما مؤمنان و شايستگان را در رديف و همانند تبهكاران و ناشايستگان قرار مي‏دهيم؟

والله يعلم المفسد من المصلح; [14] خداوند فساد كننده را از اصلاح كننده باز مي‏شناسد .

الذين يفسدون في الارض و لايصلحون; [15]

آنان كه در زمين فساد مي‏كنند و اهل شايستگي و كار شايسته كردن نيستند .

اين معناي از اصلاح مربوط به آشتي دادن ميان دو فرد يا دو گروه از انسان‏ها نيست، كسي كه مي‏خواهد فسادي را بر طرف كند يا كار شايسته‏اي انجام دهد با فرد خاصي رو به رو نيست . پس اين اصلاح - كه از ماده صلاح است - دو مصداق دارد: يكي به معناي كار شايسته انجام دادن و ديگري به معناي بر طرف كردن فساد و تبهكاري يا جلوگيري ازبزهكاري است و هر دوي اين مصداق در قرآن كريم به كار رفته است كه نمونه‏هايي را ازاين دو مي‏خوانيم:

الا الذين تابوا و اصلحوا و بينوا فاولئك اتوب عليهم و انا التواب الرحيم .[16]

الا الذين تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دينهم لله فاولئك مع المؤمنين و سوف يؤت الله المؤمنين اجرا عظيما . [17]

و الذان ياتينها منكم فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضو عنهما ان الله كان توابا رحيما . [18]

و اصلح لي في ذريتي . [19]

واصلح و لاتتبع سبيل المفسدين . [20]

و ان تصلحوا و تتقوا فان الله كان غفورا رحيما . [21]

و كان في المدينة تسعه رهط يفسدون في الارض و لايصلحون . [22]

يصلح لكم اعمالكم و يغفرلكم ذنوبكم و من يطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظيم . [23]

و الذين قتلوا في سبيل الله فلن يضل اعمالهم سيهديهم و يصلح بالهم . [24]

فاستجبنا له و وهبنا له يحيي و اصلحنا له زوجه . . . . [25]

ان اريد الا الاصلاح ما استطعت . . . . [26]

و لاتفسدوا في الارض بعد اصلاحها . [27]

انا لانضيع اجرا المصلحين . [28]

و ما تريد ان تكون من المصلحين . [29]

يسئلونك عن اليتامي قل اصلاح لهم خير . . . . [30]

همچنان‏كه ملاحظه مي‏شود، در آيات مزبور گاه اصلاح به معناي انجام كار شايسته آمده است . مانند موارد 1، 2، 3، 6، 13، 14، 15 و گاه به معناي برطرف كردن فساد و تبهكاري و جلوگيري از بزهكاري است، مانند بقيه موارد .

از مجموع آيات قرآني و آنچه گفته شد چنين بر مي‏آيد كه گاه در قرآن، اصلاح و شايستگي به عمل نسبت داده شده (عمل صالح)، گاه معطوف به خود انسان‏هاست (صالحين و صالحات)، در مواردي نيز ناظر به روابط ميان دو فرد است (اصلاح ذات البين)، گاه ناظر بر روابط خانوادگي و زناشويي است (حكميت و داوري در رفع اختلاف ميان زن و شوهر)، گاهي در مورد اصلاح فرد يعني خودسازي و سازندگي دروني و مبارزه با هواهاي نفساني و خواسته‏هاي شيطاني دروني است - كه آيات مربوط به تزكيه، توبه، تقوا . . . در اين جهت قابل تحليل است - و گاه در مورد محيط بزرگ‏تر زيست آدمي يعني جامعه انساني به كار رفته كه مورد اصلي بحث و بررسي در اين مقاله است .

نكته قابل توجه آن است كه در نگرش قرآني به صلاح و اصلاح و با توجه به مفهوم وسيع و تقابلي اين واژه با كلمه افساد و فساد، هر گونه خروج از حالت‏سلامت و اعتدال، فساد تلقي و عامل آن مفسد ناميده مي‏شود و تلاش براي رفع هر گونه فساد در هر حوزه‏اي، وظيفه واجب هر فرد و نظام اسلامي قلمداد مي‏شود . بنابراين هر اندازه دامنه فساد وسيع مي‏شود، دامنه اصلاح نيز وسيع‏تر مي‏گردد . قرآن كريم با عبارت وسيع «فساد في الارض‏» فساد را يك كلي مشكك مي‏داند كه به تبع آن، اصلاح نيز چنين است .

استراتژي و شيوه‏هاي اصلاح در آموزه‏هاي قرآني

براساس تعاليم آسماني، آرمان والاي انبيا و رسولان خداوند، برقراري جامعه‏اي سالم و عاري از مفاسد اخلاقي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و در تعبير قرآني «حياة طيبه‏» است . در حيات طيبه و جامعه سالم قرآني، منافع و مصالح ابناي بشر بدون آن كه با يكديگر در تضاد و تزاحم قرار گيرند، بر آورده خواهد شد، به شرط برقراري چنين زندگي سالمي ساختن انسان‏ها و اصلاح و تغيير ساختارهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي جامعه انساني، و به عبارت ديگر سازندگي، در دو بعد فردي و اجتماعي حيات انسان است . قرار گرفتن فرد و جامعه در مسير الهي و طرح و برنامه تكامل خداوندي، محور اصلاحات در انديشه وحياني و از جمله قرآن كريم است . با دقت در آموزه‏هاي قرآن كريم به روشني در مي‏يابيم كه در راه تحقق اين هدف بلند و متعالي در زندگي انسان‏ها - كه مقدمه حيات جاويد اخروي است - يك استراتژي مهم اساسي به نام دعوت وجود دارد و در راه پيگيري اين استراتژي از سوي مصلحان حقيقي تاكتيك‏هاي متعددي نيز پيش بيني و توصيه شده است كه اينك اين استراتژي و تاكتيك را در خلال آيات قرآني مرور مي‏كنيم .

شايد رساترين و شفاف‏ترين آيه‏اي كه در آن استراتژي بزرگ دعوت به خير و اصلاح و تاكتيك‏هاي مهم آن بيان شده اين آيه است:
«ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي احسن . . .» . [31]

از فعل امر «ادع‏» در اين آيه به روشني به دست مي‏آيد كه اراده الهي بر فراخواني عمومي انسان‏ها به راه خويش كه همانا راه صلاح و خير و عدل و رستگاري است، مي‏باشد و پيامبر اسلام به عنوان مصلح بزرگ انسان‏ها موظف به انجام دادن اين فراخوان گشته است . از اين عبارت دانسته مي‏شود كه براي اصلاح فرد و جامعه، مصلحان موظف به حركت‏به سوي جامعه و تلاش براي رفع موانع هدايتند و انتظار كشيدن براي آمدن انسان‏ها به سوي مصلحان و آن گاه آغاز مسؤوليت اصلاح‏گري در استراتژي اصلاحات قرآني جايي ندارد; از اين روست كه پيامبر را «طبيب دوار بطبه‏» مي‏نامند . پزشكي كه بر بالين بيماران حاضر مي‏شود و به معالجه آنان مي‏پردازد و اين امر يكي از نقاط بسيار مهم در موفقيت مصلحان اجتماعي است . كساني كه در لاك مباحث روشنفكري فرو رفته و با مردم بيگانه‏اند و هر گاه سخن ازمردم مي‏گويند جز استفاده ابزاري از آنان هدف ديگري ندارند، به تعبير قرآني از صف مصلحان خارجند . به تعبير زيباي قرآن، در موارد متعدد، مصلح حقيقي بايد از مردم با مردم و براي مردم باشد، با آنان زندگي كند و دردهاي آنان را احساس كند، براي خير آنان تلاش نمايد و از ميان خود آنان برخاسته باشد .

هدف استراتژي بزرگ دعوت نيز در همين آيه و با تعبير «سبيل ربك‏» بيان گرديده است، يعني اين كه تمام تلاش‏هاي اصلاحي بايد به هر چه نزديك‏تر شدن انسان به خدا و الهي‏تر شدن جهت روابط ميان افراد و ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي و سياسي است تا در بستر فراهم آمده در جامعه سالم و به سامان، انسان الهي رشد كند و به هدف والاي آفرينش دست‏يابد . از همين عبارت مي‏توان اين نكته را نيز استفاده كرد كه جريان اصلاح‏طلبي و اصلاح طلبان در جامعه ديني در صورتي توفيق خواهد يافت كه قصد و هدف خود را الهي كنند و كمك به رشد فضايل انساني و الهي را در ميان بندگان خدا وجه همت‏خويش قرار دهند و اصلاح‏طلبي با انگيزه‏هاي نفساني و قدرت طلبانه مادي از مسير اصلاحات قرآني به دور است .

قرآن كريم در اين آيه پس از ذكر استراتژي «دعوت‏» به منظور اصلاح و طرح هدف و آرمان بزرگ آن يعني «راه خدا»، به ذكر تاكتيك‏هاي لازم و ابزارهاي تحقق آن هدف بلند اشاره مي‏كند كه به ترتيب عبارتند از: حكمت، موعظه حسن و جدال احسن . به نظر مي‏رسد اين سه ابزار كه همگي فرهنگي و تبليغي محسوب مي‏شوند . در اين ديدگاه قرآني، مشكلات و موانع اصلاح فرد و جوامع انساني، جهل يا غفلت انسان‏ها از مسير درست كمال و رستگاري قلمداد شده است و از اين رو جهل زدايي و غفلت زدايي از طريق به كارگيري استدلال و موعظه (به معناي وسيع قرآني آن) و نيز تبادل انديشه در فضاي باز گفت‏وگو و مفاهمه (جدال احسن) مورد عنايت‏خداوند سبحان است . زندگي و آيين انبياي بزرگ و از جمله پيامبرگرامي اسلام تماما با استفاده از اين ابزارهاي فرهنگي و تبليغي در مسير هدايت انسان‏هاي گمراه و دور از حق و حقيقت‏شكل گرفته است . قرآن كريم نيز در مرحله نخست، عمده وظايف پيامبران را روشنگري و نصيحت و به عبارتي همان جهل زدايي و غفلت زدايي مي‏داند و ويژگي پيامبران را در همين راستا تبيين مي‏كند
:

«و ان من امة الا خلا فيها نذير»، [32]

«فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين‏»، [33]

«ما نرسل المرسلين الا مبشرين و منذرين‏»، [34]

«لتنذر ام القري و من حولها» . [35]

از سوي ديگر لازمه توفيق جريان اصلاحي در جامعه، نرمش و ملايمت مصلحان در برخورد با انسان‏هاست كه عمدتا در برخوردهاي فردي و هدايت افراد مورد تاكيد قرآن است‏حتي در برخورد با طواغيتي چون فرعون خداوند به هنگام ماموريت دادن به موسي و هارون در برخورد با فرعون به آنان توصيه مي‏كند كه با فرعون به ملايمت‏سخن گويند، چه آن كه برخوردي خشن و قهر آميز در ابتداي كار در روند اصلاح مفاسد قطعا تاثير منفي خواهد داشت:

«اذهبا الي فرعون انه طغي فقولا له قولا لينا لعله يتذكر او يخشي‏» . [36]

اگر اميد اصلاح داريد بايد در ابتدا با ملايمت در رفع موانع فساد بكوشيد و حتي به پيامبر مي‏فرمايد:

آنچه اعث‏شده است مؤمنان گرد تو آيند و تو درهدايت انسان‏ها توفيق يابي، اخلاق نيك و ملايمت در رفتار بوده است:

«و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضو ا من حولك‏» . [37]

بنابر آنچه گفته شد، از ديدگاه قرآن كريم، اصل در هدايت و اصلاح مفاسد و رفع موانع كمال انسان‏ها، كاربرد روش‏هاي فرهنگي و روشنگرانه و تبليغي در يك فرآيند تدريجي و همرا با صبر و حوصله و تحمل است . بنابر اين اصل، به كارگيري روش‏هاي خشونت‏آميز در برخورد با مفاسد در حوزه عمومي و خصوصي زندگي انسان‏ها مذموم و نكوهيده شمرده مي‏شود; اما طبيعي است كه دامنه فساد هميشه به يك اندازه نيست و حوزه عمل مفسدان نيز تنها به حوزه فردي و شخصي خود آنان محدود نمي‏شود . مفاسد كلان اجتماعي، سياسي و اقتصادي و مفسدان بزرگ و يا به تعبير ساده «دانه درشت‏ها» با كاربرد روش‏هاي مسالمت آميز و فرهنگي اصلاح نخواهد شد . اين جاست كه قرآن كريم در كنار آن اصل مهم، به برخوردهاي عملي و حتي قهرآميز در اصلاح مفاسد نيز توجه دارد .

هميشه كار جامعه‏اي كه گرفتار مفاسد است‏با اندرز و نصيحت و هشدار و روش‏هاي زباني و حكمت و موعظه بسامان نمي‏شود، قطعا مواردي وجود دارد كه تنها راه چاره و البته آخرين راه چاره برخوردهاي عملي كه ممكن است گاه خشونت‏آميز باشد است . راز به كارگيري روش‏هاي برخورد عملي و قهرآميز با مفاسد اين است كه افراد و گروه‏هاي مفسد در جامعه، به دليل منافع نامشروع خويش، حاضر به دست‏برداشتن از اقدامات فساد انگيزه خود نيستند و مرتبا خود فساد را گسترش مي‏دهند و علاوه بر خود، مسير جامعه انساني را دچار اختلال مي‏كنند; اين جا است كه راه اصلاح جامعه منوط به حذف اين موانع فساد با برخوردهاي عملي و قهرآميز مي‏گردد بنابراين كاربرد شيوه اصلاح ديگري متناسب با وضعيت جديد ضروري است . آيات قرآن كريم به صراحت از ضرورت به كارگيري اين روش در اصلاح مفاسد تاكيد دارد . دستور به مقاتله با ائمه كفر (برخلاف كفار كه در هدايت آنها از روش فرهنگي و تبليغي بايد استفاده كرد) در همين راستا صادر شده است:

«فقاتلوا ائمة الكفر انهم لاايمان لهم‏» .[38]

ائمه كفر برخلاف همه موازين و تعهدات انساني و حقوقي به پايمال كردن مصالح عمومي جامعه پرداخته و جز به مطامع پست‏خويش، به چيز ديگري نمي‏انديشند و قطعا در برخورد با چنين مفسداني، تنها روش‏هاي خشونت‏آميز مؤثر است و تا اين موانع فساد از سرراه برداشته نشوند، اميد به اصلاح افراد و جامعه سرابي بيش نيست . از اين رو ماموريت مهم و خطير همه پيامبران الهي درافتادن و مبارزه با طواغيت زمان خود بوده است و آيه «اذهب الي فرعون انه طغي‏» [39] نيز نويد اين معنا است كه اگر كساني فكر مي‏كنند با حفظ طواغيت و گردن كشان در راس هرم اجتماعي و از طريق اصلاحات آرام و تدريجي مي‏توانند كمكي به روند ساماندهي جوامع انساني نمايند سخت در اشتباه‏اند و آب در هاون مي‏كوبند، البته همچنان كه پيش‏تر ذكر شد، در برخورد با چنين انسان‏هايي نيز ابتدا سعي در ارشاد و هدايت است .

اما در صورتي كه اينان به حركت اصلاحي و از طريق روش‏هاي فرهنگي و تبليغي پاسخ ندهند، تكليف جامعه‏اي كه آنان سعي در اخلال و به فساد كشيدن آن دارند چيست، آيا راه سعادت و هدايت ديگران به خاطر وجود اين گونه جرثومه‏هاي فساد و تباهي، مي‏بايست مسدود گردد، چون اينان بر جوامع سلطه دارند ديگر به فكر اصلاح جامعه انساني نبايد بود و بايد منتظر ماند تا اينان دست از مفاسد خود بردارند؟ !

قطعا حركت اصلاح جامعه به سبب افرادي معدود و سودجو، نمي‏بايست متوقف شود و اگراين افراد مانعند بايد با آنان برخورد كرد و از همين جهت‏خداوند كه درباره فرعون به موسي امر نمود تا او را هدايت كند، وقتي حركت اصلاحي در جامعه را با وجود فرعون متوقف شده و مسدود مي‏يابد، با يك حركت‏خشن و فيزيكي فرعون را حذف مي‏كند: «فاغرقناه و من معه جميعا» [40]

و حتي جسد مرده او را نيز بر آب باقي مي‏گذارد تا از سنت الهي براي آيندگان نيز اخبار كند: «لتكون لمن خلفك آية‏» . [41]

گذشته از طواغيت، افراد و گروه‏هايي نيز كه به دعوت اصلاحي پاسخ مثبت ندهند و با آن از در ستيز و نبرد مسلحانه برخيزند به تعبير قرآن از مفسدين هستند و با آنان نيز بايد برخورد قاطع و عملي كرد تا جامعه انسان‏ها از لوث وجود آنان پاك گردد . دستور جهاد با كفار و منافقان كه در صدد تخريب پايه‏هاي ايماني و عقيدتي صحيح در جامعه‏اند و با حكومت ديني پيامبر درگير مي‏شوند، در همين راستا ارائه شده است:

«يا ايها النبي جاهد الكفار و المنافقين و اغلظ عليهم‏».[42]

در مراتبي پايين‏تر از مفسدان بزرگ، كساني نيز كه در جامعه با انجام دادن اعمال فسادانگيز به سلامت جامعه لطمه زده و با روش‏هاي فرهنگي نيز حاضر به ست‏برداشتن از كارهاي زشت‏خود نيستند، در معرض برخوردهاي عملي و خشن - البته قانوني - قرار مي‏گيرند:

انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الارض فسادا ان يقتلوا اويصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف . [43]

در اين زمينه لازم است در برخورد با مفسدان و تبهكاران با قاطعيت كامل به اجراي حدود الهي و تعزيرات حكومتي بپردازد:

«و لاتاخذكم بهما رافة في دين الله‏» . [44]

رابطه انقلاب و اصلاح در قرآن

از منظر اصلاحات قرآني، انقلاب يكي از شيوه‏هاي اصلاح محسوب مي‏شود، برخلاف فرهنگ سياسي امروز كه انقلاب را در تقابل با اصلاحات مي‏داند .

همان طور كه در بخش پيشين گذشت، گاهي رفع موانع فساد از جامعه از طريق برخوردهاي عملي و بعضا خشن صورت مي‏گيرد و قرآن كريم نيز آن را در مواردي خاص توصيه و تجويز مي‏كند; براي مثال، مبارزه قهرآميز با ستمكاران و مستكبران توصيه شده است . دقت در دو آيه ذيل، اين امر را به درستي بيان مي‏كند:

مالكم لاتقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا واجعل لنا من لدنك نصيرا . [45]

اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير . [46]

در آيه اول نه تنها مبارزه قهرآميز با مستكبران توصيه و تجويز شده، بلكه كساني كه از اين مبارزه روي بر مي‏تابند باعبارت «مالكم . . .» توبيج و سرزنش شده‏اند . از اين نكته استفاده مي‏شود كه وظيفه همه موحدان، مبارزه و بسيج امكانات مادي و معنوي در مقابله با ستمكاران و روند استكباري در جوامع انساني در سطوح داخلي و بين المللي است .

در آيه دوم ضمن اجازه به مظلومان براي مبارزه با ستمكاران و ظالمان، بر پشتيباني خداوند از اين حركت‏هاي قهرآميز عليه ستم و بي‏عدالتي تاكيد شده است .

بنابراين بر اساس آموزه‏هاي قرآني به تلاش‏هاي دسته جمعي براي برانداختن بناي ستم و استكبار به مثابه ريشه‏هاي مفاسد اجتماعي و سياسي توجه شده و به نوعي اين حركت‏هاي عدالت‏خواهانه و ضد فساد در طول اراده الهي مبني بر حاكميت‏حق و عدل و خير در جهان ارزيابي شده است; به عبارت ديگر، آن جا كه دست‏خداوند از آستين مردمي حقجو و مبارز در راه حذف موانع هدايت‏بيرون آيد و دامنه اين اصلاح‏طلبي عميق و فساد زدايي به همه آحاد جامعه مظلوم و تحت‏ستم گسترش يابد و همگان در مسير يك حركت مردمي فراگير و در راستاي حذف موانع فساد اجتماعي و سياسي و اقتصادي قرار گيرند و با الهام از تعاليم آسماني و در پيروي از رهبري الهي در جهت‏حاكميت ارزش‏هاي انساني و دين خدا به مبارزه‏اي قهرآميز دست زنند، اين حركت مردمي «انقلاب‏» نام مي‏گيرد و چون در راستاي اصلاح مسير غلط جامعه و تخريب ساختارهاي غيرعادلانه آن و برقراري و بناي ساختارهاي جديد و الهي صورت مي‏گيرد، مورد عنايت و پشتيباني خدا نيز قرار دارد .

در اين‏باره عبارت زيباي «قاتلوهم يعذ بهم الله بايديكم‏»، [47] ترسيم كننده واقعي جايگاه انقلاب‏هاي الهي و اسلامي از منظر قرآن كريم است . خواري و خذلان مفسدان و تبهكاران را خداوند به خود نسبت مي‏دهد، اما آن را از طريق مردمي پاكباز، انقلابي ممدوح و مطلوب مي‏داند . اين جاست كه اگر انقلاب‏هاي اجتماعي و سياسي در راه استقرار نظام اجتماعي، سياسي و اقتصادي مطلوب خداوند در ميان انسان‏ها تحقق يابد، دقيقا يكي از روش‏هاي اصلاح از منظر قرآن كريم شمرده مي‏شود و به هيچ وجه در تقابل با اصلاحات قرار نخواهد گرفت . بنابراين عبارت انقلاب اصلاحي يا «اصلاح انقلابي‏» هر دو در فرهنگ قرآني و آموزه‏هاي ديني - اسلامي جايگاه خاصي پيدا مي‏كند . در همين راستا تمامي حركت‏هاي دفاعي، جهادي، آزادي‏خواهانه، استقلال طلبانه و انقلابي از مصاديق اصلاحات قرآني بر شمرده مي‏شوند و اگر در تاريخ تشيع و اسلام عزيز حركت‏هاي خونباري چون حادثه عظيم عاشورا - از زبان امام حسين عليه السلام - حركتي اصلاح طلبانه در امت اسلامي معرفي مي‏شود:

«اني لم اخرج اشرا ولابطرا و لاظالما و لكن خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي‏» [48]

و يا آن جا كه قرآن جريان بزرگ بعثت انبيا را يك جريان اصلاحي مي‏نامد: «ان اريد الا الاصلاح ما استطعت‏» [49]

و يا قرآن شرط در امان ماندن يك جامعه از عذاب الهي را مصلح و اصلاح طلب بودن مردم آن جامعه مي‏داند:

«و ماكان ربك ليهلك القري بظلم و اهلها مصلحون‏» [50]

و يا در تعبيرهاي زيباي پيامبر مي‏خوانيم كه خروج اسلام و امت اسلامي از حالت غربت‏به يك اصلاح محتاج است:

«لايصلح آخر هذه الامة الا بما صلح به اولها» [51]

«و بدا الاسلام غريبا و سيعود غريبا و طوبي للغربا الذين يصلحون ما افسد الناس بعدي من سنتي‏» [52]

و يا آن جا كه علي بن ابي‏طالب تمام تلاش‏هاي خود را در راستاي اصلاحات عميق و اساسي در جامعه انساني خلاصه مي‏كند:

«اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منامنافسة في سلطان و لاالتماس شي‏ء من فصول الحطام و لكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك فيامن المظلومون من عبادك و تقام المعطلة من حدودك‏» [53]
و .
. . همه و همه بيانگر ديدگاه عميق قرآن كريم در مبحث اصلاح اجتماعي و سياسي در جامعه است .

امروز در ايران انقلابي نيز مفهوم اصلاحات نمي‏تواند و نبايست‏خارج از معنا و مفهوم اسلامي و انقلابي و قرآني آن دنبال شود . مرز بندي دقيقي كه رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آية‏الله خامنه‏اي از اصلاحات اسلامي و انقلابي و اصلاحات امريكايي ارائه كرده‏اند، در همين راستا قابل تحليل است . ايشان در اين باره گفته‏اند:
اگر چه در اصلاحات سياسي دنيا انقلاب را در مقابل اصلاح قرار مي‏دهند، اما من با آن اصطلاح نمي‏خواهم حرف بزنم . من اصلاح با اصطلاح اسلامي را مطرح مي‏كنم . خود انقلاب بزرگ‏ترين اصلاح است، تداوم اصلاحات در ذات و هويت انقلاب نهفته است . . . انقلاب كه بدون اصلاح امكان ندارد . . . از اول انقلاب همه آرزو داشتند كه اصلاحات به وجود بيايد . . . [54]

از آنچه در اين قسمت ‏با استعانت از آيات قرآن كريم آورده شد استفاده مي‏شود كه قرآن كريم روش‏هاي اصلاحي را متنوع و گسترده مي‏داند و كار اصلاحي را با استفاده از ابزارهاي دوگانه فرهنگي و قهرآميز به تناسب حوزه فساد، ميزان فساد و طبقه مفسدان و آثار و نتايج فساد و با نظر گرفتن زمينه‏هاي فساد، توصيه و تجويز مي‏كند و در اين راستا انقلاب در جاي خود بهترين شيوه اصلاح جامعه محسوب مي‏شود; آن‏جا كه روش‏هاي اصلاح فرهنگي مؤثر واقع نشود و همه راه‏ها بر روي روش‏هاي مسالمت جويانه اصلاحي بسته و مسدود باشد .


[1] . نساء (4) آيه 35 .

[2] . همان، آيه 128.

[3] . انفال (8) آيه 1.

[4] . نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، (تهران: بي‏ناشر، 1392) نامه 47، ص 977.

[5] . حجرات (49) آيه‏10.

[6] . همان آيه‏9.

[7] . بقره (2) آيه‏224.

[8] . همان 182.

[9] . راغب اصفهاني، مفردات، ماده صلح.

[10] . محمدبن‏حسن‏طوسي، تفسيرتبيان، ج‏1، ص‏75.

[11] . محمدحسين‏طباطبايي، الميزان، ج‏10، ص‏112.

[12] . مرتضي مطهري، نهضت‏هاي اسلامي در صد ساله اخير، ص 6.

[13] . ص (38) آيه 28.

[14] . بقره (2) آيه‏220.

[15] . شعراء (26) آيه‏152.

[16] . بقره (2) آيه‏160.

[17] . نساء (4) آيه 146.

[18] . همان آيه 16.

[19] . احقاف (46) آيه 15.

[20] . اعراف (7) آيه 142.

[21] . نساء (4) آيه‏129.

[22] . نمل (27) آيه‏48.

[23] . احزاب (33) آيه‏71.

[24] . محمد (47) آيه‏4 و 5.

[25] . انبياء (21) آيه‏90.

[26] . هود (11) آيه‏88.

[27] . اعراف (7) آيه 56 و 85.

[28] . همان آيه‏170.

[29] . قصص (28) آيه‏19.

[30] . بقره (2) آيه 220.

[31] . نحل (16) آيه‏125.

[32] . فاطر (35) آيه‏24.

[33] . بقره (2) آيه‏213.

[34] . كهف (18) آيه‏56.

[35] . انعام (6) آيه‏92.

[36] . طه (20) آيه‏43- 44.

[37] . آل عمران (3) آيه‏159.

[38] . توبه (9) آيه‏12.

[39] . طه (20) آيه‏24.

[40] . اسراء (17) آيه‏103.

[41] . يونس (10) آيه‏92.

[42] . توبه (9) آيه‏73; تحريم (66) آيه‏91.

[43] . مائده (5) آيه‏33.

[44] . نور (24) آيه‏2.

[45] . نساء (4) آيه‏75.

[46] . حج (22) آيه‏39.

[47] . توبه (9) آيه‏14.

[48] . خوارزمي، مقتل، تهران: اسلاميه، ص 161.

[49] . هود (11) آيه‏88.

[50] . همان، 117.

[51] . به نقل از: علي اصغر حلبي، تاريخ نهضت‏هاي ديني سياسي معاصر، (تهران: بهبهاني) ص 1- 2.

[52] . همان.

[53] . نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام خطبه 131، ص 406- 407.

[54] . تاسوعاي حسيني، 1421، 26 فروردين 1379.

سيد مرتضي هزاوه‏اي- مجله علوم سياسي،ش 15


/ 1