اصطلاحات علوم قرآني - اصطلاحات علوم قرآنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصطلاحات علوم قرآنی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصطلاحات علوم قرآني

1ـ قرائت

قرائت، همان تلاوت و خواندن قرآن كريم است، يعني هرگاه تلاوت قرآن به گونه‌اي باشد كه از نصّ وحي الهي حكايت كند و برحسبِ اجتهادِ يكي از قرّاء معروف ـ‌برپايه و اصول مضبوطي كه در علم قرائت شرط شده است‌ـ استوار باشد، قرائت قرآن تحقّق يافته است[1].

امام صادق،‌(ع)، مي‌فرمايد:

«قرآن يكي بيش نيست و اختلاف بر سر قرائت آن، از جانب راويان (قاريان) صورت گرفته است»[2].

قرآن داراي نصّ واحدي است و اختلاف ميان قرّاء بر سرِ بدست آوردن و رسيدن به آن نصّ واحد است و عوامل اختلاف چند چيز است:
1ـ اختلاف مصاحف اوّليه، چه پيش از اقدام به يكسان كردن مصاحف در زمان عثمان و چه پس از آن.

2ـ نارسايي خط و نوشته‌هاي قرآن كه از هرگونه علايم مشخصه و حتّي از نقطه، عاري بوده است.

3ـ ابتدايي بودن خط، نزد عرب آن روز[3].

2ـ ترتيل

حضرت علي،‌(ع)، درباره معناي ترتيل مي‌فرمايد:

«انتخاب محلّ مناسب براي وقف كردن و تلفّظ صحيح حروف»[4].

3ـ تجويد

علم تجويد، زاييده علم قرائت بوده و عبارت است از: قواعدي كه از قرائات سبعه، استنباط و تدوين گرديده است. در علم تجويد از مخارج و صفات حروف و ساير دستورهاي تلاوت قرآن مجيد، بحث مي‌شود. نخستين كسي كه اين علم را به رشته تحرير درآورد ابومزاحم موسي‌بن‌عبيدالله است كه در قرن چهارم مي‌زيسته است[5].

4ـ قرّاء سبعه

قرائت قرآن، بين قاريان، در مواردي اختلاف داشت و چون تعداد قاريان در طي ساليان متمادي افزايش مي‌يافت، اختلاف قرائات نيز روز به روز زياد مي‌شد. تا اين كه ابن مجاهد از ميان كليه قرائات، هفت قرائت را برگزيد.

آنان عبارتند از:
1ـ نافع، 2ـ ابن‌كثير، 3ـ ابوعمرو، 4ـ عاصم، 5ـ حمزه، 6ـ كسايي، 7ـ ابن‌عامر[6].

5ـ اسباب نزول

دانشي كه عهده‌دار بيان و توضيح حوادث و جريانهاي تاريخي است كه نزول آيات قرآني را ايجاب كرده است[7].

6ـ آيات الاحكام

احكام شرعي داراي منابعي است كه از جمله اين منابع، قرآن كريم است. قرآن در قالب تقريباً پانصد آيه، به بيان احكام شرعي از قبيل امر و نهي و مباحث حقوقي پرداخته است. بررسي اين آيات از جهات گوناگون، در جهت كشف مقصود و منظور شارع مقدّس، علم «آيات‌الاحكام» را به وجود آورده است[8].

7ـ تفسير

براي تفسير، معاني گوناگوني وجود دارد. از آن جمله تعريفي است كه امام فخر رازي بيان مي‌كند:

«تفسير، علمي است كه در آن، از الفاظ كلام پروردگار، از جهت دلالت بر مراد و مقصود خداوند، بحث صورت مي‌گيرد».

به عبارت ديگر: تفسير، دانشي است كه در زمينه معاني آيات قرآن، اسباب نزول، محكم، متشابه، ناسخ، منسوخ و ديگر شوؤن آن، گفتگو مي‌كند[9].

8ـ تأويل

تأويل در لغت به معني بازگردانيدن و رجوع است و در قرآن مجيد عبارت است از: اِرجاع و رجوع‌دادن آيات متشابه، به يكي از معاني كه احتمال مي‌رود.

به عبارت ديگر: تأويل، معلوم كردن باطن آيه است. البته بعضي تفاوت چنداني از جهت معني، بين تفسير و تأويل، قايل نيستند[10].

9ـ فرق تأويل و تفسير

نظر مرحوم علاّمه طباطبايي در تفسير الميزان، آن است كه تأويل يك وجود خارجي است و از سنخ تفسير نيست. تفسير گاهي به ظاهر است، گاهي به باطن، اما تأويل از سنخ لفظ نيست، از نوع مفاهيم نيست، بلكه از سنخ واقعيت خارجي است‌... تأويل به نظر علاّمه طباطبايي در مقابل تفسير است، زيرا تأويل، آن عين خارجي است كه هيچ سنخيت با تفسير و مفاهيم تفسيري ندارد. ديگران تأويل را بر همان برداشتهاي باطني حمل كرده‌اند، و در واقع تأويل را با تفسير به باطن، در يك رديف و يك معنا گرفته‌اند[11].

10ـ خاصّ

آياتي است كه درباره شخص معيّن و يا مورد خاصّ نازل شده باشد، مانند:

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ؛[12] اي پيامبر، آن‌چه را كه از ناحيه پروردگارت به تو نازل شده، (به مردم) برسان[13].

11ـ عام

برخلاف خاص، آياتي كه عموميت داشته و شامل تمام افراد باشد. مانند آياتي كه با خطاب يا أَيُّهَا النَّاسُ... همراه است[14].

12ـ مجمل

آياتي را مي‌گويند كه بدون تفصيل نازل شده، و از ظاهر آيه، مراد و معني و تفسير آن به صورت مفصّل معلوم نباشد، بلكه محتاج به توضيح باشد.
مانند بيشتر آياتي كه مربوط به احكام است.

نظير:
أَقِيمُوا الصَّلاهَ؛[15] نماز را بپا داريد[16].

13ـ ظاهر

منظور، معاني ظاهري الفاظ آيات است. مثل:

وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ؛[17]
براستي كه خداوند نسبت به بندگان بيناست[18].

14ـ باطن

برخلاف ظاهر، عبارت از معنايي است كه متناسب با ظاهر آيه، بعد از تعقّل و تفكّر و اجتهاد و مراجعه به آيات ديگر، استنباط شود[19].

15ـ مطلق

يعني رها‌شده، و در قرآن مجيد آياتي است كه بدون هيچ قيدي باشد، مانند:

إِنَّ اللَّهَ عَلي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ؛[20] براستي كه خداوند بر هر چيز تواناست[21].

16ـ مقيد

آياتي است كه مقيد به خصوصيتي باشند.

مانند:
وَ لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً؛[22]

و مردم را حج و زيارت آن خانه واجب است بر هر كسي كه توانايي براي رسيدن بدانجا يافت[23].

17ـ حروف مقطّعه

در ابتداي 29 سوره از سوره‌هاي قرآن، يك يا چند حرف از حروف الفبا (مجموعاً 78 حرف است و با حذف مكرّرات، 14 حرف مي‌شود، يعني نصف حرف هجاء كه 28 حرف است) وجود دارد كه اين حروف را حروف مقطّعه گويند و عبارتند از: أ، ج، ر، س، ض، ط، ع، ق، ك، ل، م، ن، ه، ي.

بدرالدّين زركشي مي‌گويد: «از تركيب اين حروف، مي‌توان اين جمله را ساخت: نص حكيم قاطع له سر».

فيض كاشاني جمله صراطُ عليٍّ حقْ نُمسِكُه را ساخته است[24].

18ـ محكمات

آياتي كه معنا و مراد آنها روشن است. به اين‌گونه آيات بايد ايمان آورد و عمل كرد، مانند آيه:

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ؛[25]

بگو: او خداوند يگانه و بي‌همتاست[26].

19ـ متشابهات

آياتي را گويند كه استقلال در افاده مدلولِ خود نداشته باشند و به واسطه محكمات، معناي آن روشن مي‌شود. مانند آيه:

الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي؛[27] خدا بر تخت خود قرار گرفت[28].

20ـ ناسخ و منسوخ

در ميان آياتِ احكام كه در قرآن آمده است، آياتي هست كه پس از نزول، جاي حكمِ آياتي كه قبلاً نازل شده و مورد عمل بوده‌اند را گرفته و به زمان اعتبارِ حكم قبلي، خاتمه داده است. آيات قبلي، منسوخ و آيات بعدي را ناسخ گويند.

چنانكه در اول بعثت، مسلمانان دستور داشتند كه با اهل كتاب به مسالمت رفتار كنند:

فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّي يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ؛[29] پس عفو و گذشت كنيد و ناديده بگيريد، تا امر خدا بيايد.

و پس از چندي آيه قتال آمد و به حكم مسالمت، خاتمه داد:
قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِر‌...ِ؛[30]

با كساني كه به خدا و روز قيامت ايمان ندارند بجنگيد[31].

21ـ حد قرآن

در حديث است كه:
اِنْ لِلْقُرآنِ ظَهْراً وَ بطْناً وَ حَدّاً وَ مطلَعاً؛

قرآن، ظاهري و باطني دارد، و حدي و مطلعي دارد.

و غرض از حد، آن اندازه از معني است كه ديگران نمي‌توانند از آن تجاوز كنند، يعني عجزِ مردم، آنها را از تجاوز منع مي‌كند[32].

22ـ فرق قرآن و حديث قدسي

قرآن مجيد با همان الفاظ، معاني و ترتيب خاصّش از جانب پروردگار بر پيامبر اكرم،‌(ص)، در مقام تحدي و اعجاز نازل شده است و معجزه مي‌باشد و هيچ كس قادر به آوردن مانند آن ـ‌به جهت رفعت كلام پروردگار متعال‌ـ نيست ولي حديث قدسي گرچه مانند قرآن، از جانب پروردگار است، لكن در مقام تحدي و اعجاز نبوده و معجزه به شمار نمي‌آيد، مانند اين حديث قدسي:

ألصَّوْمُ لي وَ أنَا أجْزي بِهِ؛[33] روزه مخصوص من است، و من خود جزاي آن مي‌باشم[34].

23ـ وجوه

اگر در لفظ يا عبارتي چند معنا احتمال رود، اين معاني را وجوه گويند.

بدين معنا كه عبارت مذكور را بتوان بر چند وجه تعبير كرد و هر وجهي را تفسيري شمرد[35].

24ـ نظاير

نظاير، در الفاظ و تعابير مترادفه به كار مي‌رود و آن هنگامي است كه چند لفظ (كلمه يا جمله) يك معناي تقريبي واحد را افاده كنند. اين بيشتر در الفاظي يافت مي‌شود كه داراي معاني متقارب و مترادف باشند و جدا ساختن آنها، گاه دشوار مي‌نمايد[36].

25ـ تحدّي

مبارزه‌طلبي و دعوت نمودن منكران نبوّت، براي آوردن مثلي براي معجزه را تحدي گويند. تحدّي اختصاص به اعجاز قرآن ندارد بلكه معجزات پيامبران گذشته نيز همواره همراه تحدّي بوده است[37].

26ـ تحريف

تحريف در اصطلاح به هفت معنا آمده است:

1ـ تحريف در دلالت كلام؛ يعني تفسير و تأويل ناروا
.

2ـ ثبت آيه يا سوره در مصحف بر‌خلاف ترتيب نزول
.

3ـ اختلاف قرائت كه بر‌خلاف قرائت مشهور باشد
.

4ـ اختلاف در لهجه
.

5ـ تبديل كلمات؛ يعني لفظي را از قرآن برداشتن و مرادف آن را جايگزين كردن
.

6ـ افزودن بر قرآن
.

7ـ كاستن از قرآن[38].

27ـ سوره

براي لفظ سوره معاني گوناگوني ذكر كرده‌اند، از جمله:
.

1ـ مخفَّف و تسهيل‌يافته، در اين صورت، سؤره، تلفظ مي‌شود كه در اصل به معناي باقي‌مانده آشاميدني در ظرف مي‌‌باشد و چون سوره قرآن قطعه و قسمتي از آن است، بدين جهت سوره‌اش ناميده‌اند.

2ـ سوره از سور، به معني حصار و بارة شهر است، چون سورة قرآن، پيرامون آياتي را احاطه كرده و آنها را گرد هم به صورت واحدي درآورده و نيز همچون بارة شهر، بلند مرتبت و رفيع است، آن را سوره مي‌نامند.

3ـ سوره از سوار است كه معرب دستواره (= ‌دستبند) مي‌باشد و چون سورة قرآن مانند دستواره‌اي آياتي از قرآن را در‌بر‌گرفته است سوره ناميده شده است.

4ـ مقام و منزلت رفيع.

5ـ سوره از تصور (= ‌تصاعد و تركيب) است و از كلمة تَسَوَّرُوا در آية «إِذْ تَسَوَّرُوا الِْمحْرابَ»[39] همين معني اراده شده است زيرا سوره‌هاي قرآن بر روي هم قرار گرفته‌اند، لذا آنها را سوره مي‌نامند[40].

28ـ آيه

آيه، بخشي از حروف، كلمات يا جمله‌هايي است كه از طريق نقل و روايت، حدود آن مشخص شده است[41].

واژة آيه داراي معاني گوناگون است، از جمله:

1ـ علامت و نشانه، از آن جهت كه هر آيه‌اي از قرآن، نشانة صدق و راستي آورندة آن؛ و علامت عجز و ناتواني مخالفان؛ و حاكي از انقطاع و جدايي آن از ما‌قبل و مابعد آن است.

2ـ جماعت، از آن رو كه هر آيه، از جماعت و تعدادي حروف، كلمات يا جمله‌ها، تشكيل يافته است.

3ـ امر عجيب و شگفت‌آور، زيرا هر آيه در همان حد كوتاه و محدود خود، از نظر لفظ و مدلول، در حد اعجاز قرار دارد و عجيب و شگفت‌آور است[42].


[1] . محمد هادي معرفت، علوم قرآني، ص 182.

[2] . اصول كافي، ج 2، ص 630، ح 12.

[3] . محمد هادي معرفت، علوم قرآني، ص 182ـ 183.

[4] . بحارالانوار، ج 67، ص 323.

[5] . مصطفي اسرار، دانستنيهاي قرآن، ص 39.

[6] . محمد هادي معرفت، علوم قرآني، ص 189ـ 190، با تلخيص.

[7] . مصطفي اسرار، دانستنيهاي قرآن، ص 39.

[8] . همان، ص 40.

[9] . همان، ص 39.

[10] . همان، ص 40.

[11] . كيهان انديشه، شماره 39، ص 12، مصاحبه با آيت‌الله جوادي آملي.

[12] . سوره مائده، آيه 67.

[13] . مصطفي اسرار، دانستنيهاي قرآن، ص 38.

[14] . همان.

[15] . سوره بقره، آيه 43.

[16] . مصطفي اسرار، دانستنيهاي قرآن، ص 38.

[17] . سوره آل‌عمران، آيه 20.

[18] . مصطفي اسرار، دانستنيهاي قرآن، ص 38.

[19] . همان.

[20] . سوره طلاق، آيه 12.

[21] . مصطفي اسرار، دانستنيهاي قرآن، ص 38ـ 39.

[22] . سوره آل عمران، آيه 97.

[23] . مصطفي اسرار، دانستنيهاي قرآن، ص 39.

[24] . محمد هادي معرفت، علوم قرآني، ص 334.

[25] . سوره توحيد، آيه 1.

[26] . علاّمه طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 34.

[27] . سوره طه، آيه 5.

[28] . علاّمه طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 34ـ 39.

[29] . سوره بقره، آيه 109.

[30] . سوره توبه، آيه 29.

[31] . علاّمه طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 48.

[32] . آيت‌الله حسن‌زاده، هزار و يك كلمه، ج 2، ص 131.

[33] . كنزالعمال، ج 8، كتاب الصوم، ص 226.

[34] . سيد محمد حسن جواهري، دانستنيهاي علوم قرآن و معماهاي قرآني، ص 25.

[35] . محمد هادي معرفت، علوم قرآني، ص 320.

[36] . همان.

[37] . آيت‌الله جوادي آملي، تفسير موضوعي، ج 1، ص 128.

[38] . محمد هادي معرفت، علوم قرآني، ص 445ـ 446.

[39] . سورة ص، آية 21.

[40] . دكتر سيد محمد باقر حجتي، پژوهشي در قرآن كريم، ص 83ـ 84.

[41] . همان، ص 65.

[42] . همان، ص 63ـ 64.



/ 1