تذكراتی چند برای معلمین
مِنْ وَصِيّةِ رَسُولِ اللهِ صلي الله عليه وآله لِاَبي ذَرّ رضي الله عنه:
«يا اَباذَر اِنَّ شَرَّ النّاس مَنْزِلَةً عِنْدَ اللهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ عالِمٌ لايُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ، وَمَنْ طَلَبَ عِلْماً لِيُصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النّاسِ اِلَيْهِ لَمْ يَجِدْ ريحَ الْجِنَّةِ».[1]
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در سفارش خود به ابوذر ميفرمايد: «همانا بدترين مردم از نظر منزلت و موقعيّت در روز قيامت نزد خداوند، دانشمندي است كه از دانش او بهرهاي به ديگران نرسد، و كسي كه براي جلب توجّه مردم در پي تحصيل برود، بوي بهشت به مشاش نخواهد رسيد.
«يكي از نمونههاي بارز بهرهرساني علمي مسألة تعليم است»
در اين مختصر، نكاتي كه در موفّقيّت معلّم در امر تدريس ساده و روانخواني قرآن كريم مؤثر است آوردهايم:
1ـ معلم بايد بر درس مسلّط بوده، به موضوع درس علاقه داشته باشد و دانشآموزان را نيز بشناسد.
شخصي كه ميخواهد مسؤوليّت آموزش ساده وروانخواني قرآن كريم را به عهده گيرد، نخست بايد از نظر قرائت قرآن (حداقل در آن سطحي كه ميخواهد آموزش دهد) كامل باشد و بتواند قرآن را با هر رسم الخطّي (عربي، فارسي، تُركي و اردو) صحيح، روان و بدون غلط بخواند و اضافه بر آن بايد با كليّة علامتهاي موجود در قرآن (از نظر شكل، اسم و تلفّظ صحيح) و جايگاه آنها در كلمات و قاعدههاي مربوط به ساده و روانخواني قرآن كريم، آشنايي كامل داشته باشد و آنها را با روشي درست و در خور فهم و استعداد دانشآموزان، آموزش دهد.
نكتة ديگر شناخت دانشآموزان است كه در طرّاحي آموزشي از آن به عنوان ارزشيابي تشخيصي نام ميبرند، و اين ارزشيابي قبل از تدريس صورت ميگيرد و هدف از آن جمعآوري اطّلاعات دربارة ميزان توانايي و پيش دانستههاي دانشآموزان در آن رشته ميباشد. بديهي است كه در اين ارزشيابي تنها مسائلي مورد پرسش واقع ميگردد كه مربوط به آموزش ساده و روانخواني قرآن كريم باشد تا معلّم با در نظر گرفتن آن خصوصيّات، مطالب لازم را در كلاس درس بيان كند و وقت خود را بيشتر صرف توضيح، تمرين و تكرار آنها نمايد و دانشآموزان نيز احساس بينيازي از كلاس درس نكنند.
2ـ تعليم هر درسي سه مرحلة اصلي دارد:
الف ـ تهيّه موضوع درس.
ب ـ تدريس آن به دانش آموز.
ج ـ اطمينان يافتن از يادگيري دانشآموزان.
مطالبي را كه يك معلّم ميخواهد در طول برنامه براي دانشآموزان خود بيان كند بايد مشخص باشد و با توجه به مدّت زماني كه براي بيان آن در اختيار دارد، مواد درسي هر جلسه را تعيين و سپس به تدريس آن بپردازد تا بر اثر حاشيه رفتن مجبور نشود در ساعات پاياني، كار خود را با عجله و شتاب به آخر رساند.
بعد از مشخص شدن مواد تدريس و زمان آن و مطالبي كه در هر جلسه بايد گفته شود، نوبت به تدريس آن ميرسد. بر معلّم لازم است كه ضمن انتخاب روش مناسب براي تدريس و در نظر گرفتن سطح معلومات و توانايي دانشآموزان، طرح كامل درس و طرز اداي مطالب را به خوبي بداند و رؤوس مطالب، تقدّم و تأخّر هريك و هدف اصلي را در نظر داشته باشد و اين كار بدون تهيّة نوشتههاي مربوطه و تمرين و آمادگي قبلي به هيچ وجه ممكن نيست؛ و بعد از طي اين مراحل، معلّمين نبايد كار خود را تمام شده انگارند و با خيال راحت هر ساله تحويل دانشآموزان خود دهند، بلكه وظيفة هر معلّم است كه از آخرين تحوّلات و نظريّات دانشمندان و محقّقين آن رشته مطّلع شود و در هر موقع آن چه را مناسب و لازم ميبيند در برنامه دروس خود بگنجاند.
براي اطمينان يافتن از يادگيري، قبل از شروع هر درس نخست بايد از درس قبل سؤال شود و تمرين صورت پذيرد و با اين كار اضافه بر اين كه ميزان يادگيري دانشآموزان خود را آزمودهايم، براي افرادي كه در جلسة قبل، درس را خوب ياد نگرفته و يا غايب بودهاند نيز خيلي مفيد و موجب آمادگي بيشتر براي يادگيري درس بعدي خواهد بود.
براي آموزش ساده و روانخواني قرآن كريم با توجّه به مطالب فوق، ببينيم چه مراحلي را بايد طي كنيم و چه مطالبي لازم است تدريس شود و اين كار در چند جلسه بايد صورت بگيرد تا دانشآموزان به راحتي بتوانند قرآن را روان و بدون غلط بخوانند، وقتي كه قرآن را از اين نظر مورد بررسي قرار ميدهيم ميبينيم داراي مطالب ذيل ميباشد.
الف ـ حروف و الفباي زبان عرب.
ب ـ يك سري علامتهايي كه براي صحّت قرائت قرآن وضع گرديده است.
ج ـ يك سري از حروفي كه در نگارش آمده ولي در قرائت تلفّظ نميشود.
د ـ بر عكس مورد جيم، يك سري از حروفي كه در نگارش نيامده ولي بايد در قرائت تلفّظ شود.
با يادگيري مطالب فوق، دانشآموزان تنها با ساده خواني قرآن آشنا ميشوند و براي روانخواني آن بايد چند روزي روي بعضي از سورههاي قرآن تمرين نمايند تا تسلّط كامل بر روانخواني قرآن پيدا كنند.
تشخيص زمان لازم براي تدريس، مربوط به معلّم است، معلّم بر اساس ارزشيابي تشخيصي كه قبل از تدريس انجام ميدهد، ميتواند زمان لازم را براي رسيدن به آن هدف، از قبل براي خود معيّن و سپس مطالب فوق را بر اساس ساعاتي كه در اختيار دارد تقسيمبندي و به مرور زمان به تدريس آنها بپردازد.
در مورد چگونگي انتخاب روش تدريس مناسب براي ساده و روانخواني قرآن، نحوة تمرين و تكرار مواد تدريس شده در كلاس و همچنين پرسش و تمرين از درس قبل، إن شاء الله در قسمتهاي مربوطه توضيح خواهيم داد.
3ـ روشها و فنون كلّي تدريس:
در اين قسمت با دو روش از روشها و فنون كلّي تدريس آشنا ميشويم.
الف: روش سخنراني: در اين روش معلّم با بيان خود به توضيح و تشريح مطالب درس و ذكر مثالهاي لازم ميپردازد؛ ارتباطي كه معلّم با دانشآموزان دارد بيشتر از راه شنوايي است. در اين روش تمام عوامل تحت كنترل معلّم است، او ميتواند به هر ترتيبي كه خود ميپسندد پيرامون موضوع مورد نظر سخن بگويد؛ معمولاً از اين روش بيشتر در تدريس درسهايي كه جنبة نظري دارند، مانند تاريخ، فلسفه، ادبيّات و غيره استفاده ميشود.
معايب روش سخنراني:
1ـ در اين روش فقط معلّم در حال فعاليّت است و دانشآموزان غير فعّال ميباشند و در نتيجه يادگيري كم خواهد بود.
2ـ چون به اختلافهاي فردي افراد توجّه نميشود، مطالب براي همه يكسان ارائه ميشود.
3ـ دانشآموزان بعد از ده الي پانزده دقيقه خسته ميشوند.
ب ـ روش پرسش و پاسخ:
در اين روش معلّم با طرح سؤالهايي منظّم كه قبلا تهيّه كرده، مطالب و موضوعهاي درس را به وسيلة خود دانشآموزان بيان ميكند، مطلبي كه تفهيم آن مدّ نظر است، ابتدا به صورت مجهول عرضه ميگردد به طوري كه توجّه دانشآموزان به مسأله مورد سؤال بيشتر جلب ميشود. با اين روش معلّم براي ياد دادن مطلبي ابتدا تعادل ذهني دانشآموزان را به هم ميزند و در آنان توليد نياز ميكند، وقتي دانشآموزان خود را نيازمند به حلّ مشكل يا كشف مجهول ديدند، حالت سكون وآرامش ذهني آنها مختل ميشود و به حركت و فعاليّت مجبور ميگردند و تا مجهول را نيابند آرام نميگيرند.
محاسن روش پرسش و پاسخ:
1ـ اتكا به نفس و اطمينان در دانشآموزان زياد ميشود.
2ـ از حواس پرتي و بينظميهاي كلاس جلوگيري ميشود.
3ـ استعدادهاي نهفته دانشآموزان شكفته شده و پرورش مييابد.
4ـ هراس افراد كمرو و خجالتي براي صحبت كردن در جمع كاهش مييابد.
5ـ فرصتي فراهم ميشود تا افراد خود را مورد ارزيابي قرار دهند.
نكاتي كه در روش پرسش و پاسخ بايد رعايت گردد:
الف: معلّم بايد قبلاً درس را به دقّت مطالعه كند و علاوه بر كتاب درسي، كتابهاي ديگر را كه در رابطه با موضوع درس هستند مورد مطالعه قرار دهد تا اطلاعات لازم را كسب نمايد.
ب: سؤالها را به طور واضح و روشن قبلاً تهيّه كند.
ج: پاسخهاي دانشآموزان را تا اندازهاي پيشبيني كند و در مقابل، پاسخهاي پرسشها را هم به صورت پيگير، حاضر و آماده نمايد تا از طريق ادامه سؤال و جواب به نتيجه مطلوب برسد.
د: در اين روش معلّم بايد سعي كند از موضوع خارج نشود، چون ممكن است ضمن گفت و شنود با دانشآموزان به كلّي از سير اصلي درس منحرف و دور گردد.
4ـ پرسش:
پرسش از دانشآموزان بايد وسيلة تكرار مطالب درسي و يادآوري و توضيح مباحث گذشته باشد نه براي آن كه دانشآموزان تنبل به تله بيفتند يا نمرة خوب و بدي به كسي داده شود.
پرسشهاي درس بايد دربارة ارزشيابي از مفهوم و محتواي درس باشد و معلم با طرح آنها ميتواند به ميزان درك مفاهيم خوانده شده پي ببرد و دريابد كه آيا به هدفهاي درس رسيده يا خير؟ و از كار خود و دانش آموزان در واقع ارزشيابي به عمل آورد؛ نارساييها را كشف و در صدد رفع و اصلاح آنها بر ميآيد.
معلّم پس از پرسش بايد فرصت فكر كردن را به دانشآموزان بدهد، چرا كه بعضي از آنها سرعت انتقالشان كم است و نياز به لحظهاي فكر كردن دارند، اگر دانشآموزي به سؤالي ناقص پاسخ داد، راهنمايي گردد تا خود او جواب سؤال را تكميل نمايد و بلافاصله از دانشآموز بعدي سؤال نشود. و اگر هيچ كس در كلاس نتوانست به آن پرسش، پاسخ دهد آنگاه معلّم اقدام به گفتن پاسخ صحيح نمايد و در ضمن، علّت را جويا شود كه اشكال كار از كجاست؟ سؤالها بايد جمعي مطرح گردد و فردي به آنها پاسخ داده شود تا همه راجع به آن فكر كنند.[1] . بحارالانوار، جلد 74، صفحه 76.
در تهيّه پرسش لازم است به نكات زير توجه شود:
الف ـ پرسش در ارتباط با متن درس باشد.
ب ـ در حد فهم و درك دانشآموزان باشد.
ج ـ جواب آن يك كلمة «بلي» يا «خير»
د ـ دانش آموزان را به فكر و كنجكاوي وا دارد.
هـ ـ معلّم، خود جواب آن را بداند.
و ـ مكمّل پرسش كتاب باشد.
ز ـ وسيلة كمك به دانشآموز و تشويق آنها به فهم مواد درسي باشد.
5ـ تمرين و تكليف:
مؤثّرترين راه يادگيري براي دانشآموزان بعد از تدريس، همانا تكرار و تمرين ميباشد. معلّم به وسيلة تمرين در كلاس و تعيين تكليف، دانشآموزان را در راه تلاش و كوشش مثبت و مثمر براي يادگيري سوق ميدهد.
تكرار و تمرين در كلاس براي فهميدن و يادگيري و در منزل براي تثبيت و دوام ميباشد.
تمريني كه در كلاس براي فهميدن انجام ميگيرد از ساده شروع و به مشكل ختم ميشود و اضافه بر آن نبايد داراي مطالب تدريس نشده و يا مبهم باشد و تمريني كه به عنوان تكليف تعيين ميشود بايد با توجّه به نكات ذيل باشد:
الف ـ هدف از تكليف بايد براي معلّم روشن باشد.
ب ـ تكليف وسيلهاي باشد براي تمرين، تكرار، تثبيت و دوام آن چه را كه ياد گرفتهاند، نه جبران نقايص كار معلّم و يادگيري آن چه كه به آنها آموخته نشده است.
ج ـ حدود انجام تكليف بايد از طرف معلّم روشن شود و دانشآموزان تكليف را به درستي بفهمند.
د ـ دانشآموزان را بايد به ارزش و فايدة تكليف و تأثيري كه در پيشرفت يادگيري آنها دارد آگاه كرد، تا از اين راه نسبت به انجام تكليف علاقهمند شوند و در انجام آن احساس خستگي نكنند.
هـ ـ در تعيين تكليف بايد به اختلافهاي فردي دانشآموزان توجّه شود و مقدار تكليف نبايد باعث خستگي و كسالت آنها شود.
و ـ تكليفهاي كتبي دانشآموزان بايد از طرف معلّم مورد بررسي قرار گيرد و غلطها و اشكالهاي آنها را گوشزد نمايد.
زـ تكليف بايد به گونهاي باشد تا دانشآموزان را به تفكر و بررسي وا دارد.
ح ـ نوح وظايف و تكاليفي كه براي دانشآموزان تعيين ميشود، بايد با امكانات زندگي آنها متناسب باشد. مسلّماً براي دانشآموزاني كه ناگزيرند پس از پايان درس، در امر تهيّه معاش و فعّاليّتهاي خانوادة خود مشاركت داشته باشند تكليفهاي درسي زيادي نبايد داد، معلّم بايد وقت بيشتري را در كلاس، صرف تمرين و تكرار مطالب كند.
امّا تمرين و تكليف ساده خواني قرآن: براي تسلّط بر ساده خواني قرآن، تنها آشنايي با علامتها و قاعدههاي مربوط به آن كافي نيست، زيرا آشنايي با آنها مقدّمهاي است براي تلفّظ صحيح كلمات و آياتي كه آن علامتها و قاعدهها در آن به كار رفته است؛ از اين رو بعد از آشنايي با آنها بايد با انتخاب كلمات و آياتي كه علامت يا قاعدة تدريس شده در آن به كار رفته، در كلاس تمرين و تكرار كرد تا تسلّط كامل بر خواندن آنها پيدا كنند و با انجام تكليف شب براي هميشه در ذهن آنها تثبيت و با دوام شود.
در ساده خواني قرآن با سه نوع تمرين سر و كار داريم:
الف ـ تمرين در كلاس بعد از معرّفي علامت يا قاعده براي تفهيم و يادگيري آن.
ب ـ تمرين در منزل براي تثبيت و دوام آن در ذهن.
ج ـ تمرين قبل از شروع درس جديد براي ارزشيابي از ميزان يادگيري و تسلّط دانشآموزان با علامت يا قاعدة تدريس شده.
بيشك نحوة تمرين در مراحل فوق با يكديگر تفاوت دارند و لازم است نحوة تمرين در هر يك از آن مراحل مورد بررسي قرار گيرد.
تمرين در كلاس: با توجه به مشتركات فراوان قواعد املاء و انشاي فارسي با عربي، بيشتر علامتها و قاعدههاي سادهخواني قرآن با علامتها و قاعدههاي زبان فارسي يكسان و يا نزديك به هم ميباشند، از اين رو ما ميتوانيم بعد از معرفي هر يك از آنها، نظير يا مشابه فارسي آن را يادآوري كرده و اگر تفاوت مختصري در شكل يا صداي آنها وجود دارد تذكّر دهيم و سپس آنها را روي كلمات قرآني تمرين و تكرار كنيم تا كاملاً با آن آشنا شوند.
تمرينهاي اوّليّه بايد روي حروف و سپس از كلمات دو بخشي شروع و به ترتيب كلمات سه بخشي، چهار بخشي و ... ادامه يابد. و در صورت امكان، آياتي كه آن علامت يا قاعده در آن به كار رفته انتخاب و روي آنها تمرين شود تا دانشآموزان باورشان بيايد كه يادگيري قرآن خيلي ساده و آسان است.
لازم به يادآوري است كه در انتخاب اين آيات بايد دقّت فراوان شود تا داراي علامت يا قاعده تدريس نشده نباشد و اين كار از درس سكون به بعد راحتي امكانپذير است.
انتخاب كلمات براي تمرين بايد با خود معلّم باشد تا دانشآموزان با دقّت علامتها و قاعدههاي به كار رفته را تشخيص دهند، كلمات را ابتدا به صورت تفكيك و سپس تركيب آنها را در مقابلشان مينويسيم تا در تشخيص علامتها و قاعدههاي جديد با مشكلي مواجه نشوند و پس از آشنايي كامل، ديگر به صورت تفكيك نوشتن لازم نيست.
تمرين در منزل: هدف از اين تمرين تثبيت و دوام آن چيزهايي است كه در كلاس آموختهاند. براي اين مقصود از روشهاي مختلفي ميتوان استفاده كرد، براي نمونه:
الف ـ براي خردسالان با نوشتن كلماتي به صورت تفكيك، ميخواهيم تا آنها را با هم تركيب كنند و بر عكس آن، با نوشتن كلماتي به صورت تركيب ميخواهيم آنها را به صورت بخش بخش تفكيك كرده و علامتها و قاعدههاي مربوطه را با رنگ قرمز مشخّص كنند؛ براي بزرگسالان از آنها ميخواهيم تا از قرآن كلماتي را انتخاب كنند كه داراي علامت يا قاعدة تدريس شده باشد و از نوشتن كلماتي كه داراي علامت يا قاعدة تدريس نشده است خودداري كنند.
ب ـ از دانشآموزان ميخواهيم تا يك صفحه از قرآن را انتخاب كنند و تنها حروفي را بخوانند كه با علامت آن آشنا شدهاند، مثلا بعد از تدريس حركات « ـَـِـُ »، آيات 2 و 3 سوره بقره را اين گونه ميخوانند.
لـِ ـ كَ ـ كـِ ـ بـُ ـ رَ ـ بَ ـ ـهِ ـ هـ ُ ـ لـِ ـ مُـ
نَ ـ نَ ـ يُـ ـ مِـ ـ نَ ـ بـِ ـ غَـ ـ بِ ـ وَ ـ يُـ
نَ ـ ةَ ـ وَ ـ مِـ ـ رَ ـ زَ ـ هُـ ـ يُـ ـ فِـ ـ نَ
و بعد از تدريس حروف مدّي « ـ ا، ـ ي، ـُـ و» اين گونه ميخوانند:
ذ ـ لِـ ـ كَ ـ كِـ ـ تا ـ بُ ـ لا ـ رَ ـ بَ ـ فيـ
ـهِ ـ هُـ ـ لِـ مُـ ـ قيـ ـ نَ ـ ذيـ ـ نَ ـ يُـ ـ مِـ ـ نُو ـ نَ
بِـ ـ غَـ ـ بِ ـ وَ ـ يُـ ـ قيـ ـ مُوـ نَ ـ لـ ـ ةَ ـ وَ ـ ...
تمرين قبل از شروع درس جديد: هدف از اين تمرين آگاهي يافتن از ميران پيشرفت دانشآموزان و كمك به آنها براي تقويت و تكميل آموختههاي جديد ميباشد، در اين مرحله دانشآموزان بايد بتوانند كليّة كلمات و آياتي را كه داراي علامتها و قاعدههاي تدريس شده ميباشند به طور صحيح بخوانند، از اين رو ديگر روي كلمات ساده و به صورت تفكيك تمرين نميكنيم بلكه با انتخاب كلمات مشكل و يا آياتي كه داراي آن نكاتند از تك تك افراد ميخواهيم تا آنها را بخوانند و پس از آن كه مطمئن شديم همة دانشآموزان درس را ياد گرفتهاند، درس بعدي را شروع ميكنيم.
6ـ ايجاد رقابت بين دانشآموزان
بهترين راه براي جلب توجّه دانشآموزان، ايجاد رقابت بين آنها ميباشد، و ليكن وظيفه معلّم است كه از حسّ رقابت فقط به منظور به كار انداختن نيروها و استعدادهاي باطني ايشان استفاده نمايد و بداند كه در اين امر بايد كمال احتياط و مراقبت را به كار بندد تا در تشويق يا تنبيه دانشآموزان زيادهروي نشود و هيچ يك از ايشان نسبت به ديگري حسود و بدخواه نگردد و آنها كه عقبمانده و بياستعدادترند احساس سرخوردگي و محروميّت نكنند. اين نكته را نيز بايد به خاطر داشت كه اگر دانشآموزي در مقابل كار خوب چنان كه بايد مورد تمجيد و تشويق قرار نگرفت، آنقدرها عيب ندارد كه دانشآموز مقصّري پيش از آن چه بايد، مورد مؤاخذه و تنبيه واقع شود.
7ـ تنبيه دانشآموزان
تنبيه در تربيت كودك و جوان اثر خاصّي دارد و انواع مختلف آن در هر عهد و زمان ميان اقوام و ملل روي زمين مرسوم و متداول بوده است. سادهترين نوع تنبيه آن است كه دانشآموز را در مقابل خطا و قصوري كه نموده مسؤول دانند و عيب كار او را به وي تذكّر دهند، اين رفتار عموماً براي جلوگيري از كارهاي زشت و تشويق به اعمال پسنديده، وسيلة بسيار خوبي است. ديگر از تنبيههاي مفيد آن است كه دانشآموز را وادار كنند كاري را كه بد انجام داده از نو انجام دهد و اين بار اشتباه و عيب خود را جبران نمايد و البته در چنين مواردي مربّي با چند تشويق و راهنمايي و همكاري به كودك كمك رساند.
معلّم نبايد با ضربات دست و چوب، دانشآموزان را به علّت ياد نگرفتن درسها تنبيه نمايد، چون فراگيري درسها كاري دشوار است و ترس از مجازات معلّم بر دشواري و كراهت آن ميافزايد؛ ترس ممكن است دانشآموز را مانند ماشيني به كار وا درد ولي سبب علاقة وي به تحصيل نميتواند باشد. ترس، جنبش و فعّاليّت فكر را فلج ميسازد.
8ـ ارزشيابي معلّم از روش تدريس خود
ارزشيابي منظّم و مستمرّ معلّم از عملكرد خود، به او اين امكان را ميدهد تا به تدريج نارساييهاي خود را اصلاح كند و در جهت ارتقاي سطح دانش و مهارت خود گام بردارد.
براي اين كار لازم است فهرست رفتارهايي را كه در تدريس خوب بايد به كار بسته شود، تهيّه نمود و سپس با تهيّة وسيلهاي براي مشاهده و اندازهگيري، رفتارهاي مطرح شده را مورد ارزشيابي قرار دهد.
به طور نمونه:
نمونهاي از رفتارهايي كه در تدريس بايد به كار بسته شود:
1ـ رسيدگي به تكليف درس دانشآموزان و رفع اشكالهاي آنها.
2ـ استفادة مؤثّر از طرح درسي كه پيش از تدريس تهيه شده.
3ـ ربط دادن مطلبهاي جديد با آموختههاي پيشين دانشآموزان.
4ـ شركت دادن دانشآموزان در فعاليتهاي تدريس و يادگيري.
5ـ متناسب بودن مواد و مطالب درسي و روش تدريس با سطح توانايي دانشآموزان.
6ـ بر انگيختن دانشآموزان به تفكّر در مورد مطالب مورد تدريس.
7ـ توجّه به تفاوتهاي فردي دانشآموزان در مراحل تدريس.
8ـ ارزشيابي از آموختههاي دانشآموزان در پايان درس.
9ـ تعيين تكليف براي جلسه بعد.
معلّم براي ارزشيابي از عملكرد خود بر اساس مقياس درجهبندي، ميتواند از روشهاي مختلفي استفاده كند.
الف ـ روش خود سنجي: در اين روش، معلّم روش تدريس خود را با توجّه به ملاك مطرح شده، مورد ارزشيابي قرار ميدهد.
براي اين كار ميتواند با استفاده از يك ضبط صوت، جريان فعّاليّتهاي انجام شده در جلسة تدريس را روي نوار ضبط كند و با گوش دادن به آن، رفتارهاي خود را مورد ارزشيابي قرار دهد.
ب ـ ارزشيابي معلّمان ديگر: با قرار دادن مقياس درجهبندي شده در اختيار يكي از همكاران، از او بخواهيم تا رفتار ما را در جريان تدريس مورد ارزشيابي قرار دهد.
ج ـ ارزشيابي دانشآموزان: معلّم از دانشآموزان خود بخواهد تا دربارة روش تدريس و نحوة ادارة كلاس او نظر بدهند.
9ـ عوامل مؤثّر در برقراري انضباط
الف ـ انتخاب روش مناسب براي تدريس: دربارة روش تدريس مناسب قبلا توضيح داده شد.
ب ـ توجّه معلّم به همة دانشآموزان: هر گاه دانشآموز يا دانشآموزاني احساس كنند كه فراموش شدهاند و يا مورد توجّه معلّم در كلاس نميباشند، نظم كلاس را به هم ميزنند. از اين رو معلّم ضمن توجّه به همة افراد كلاس، در سؤال و مشورت نمودن هم افراد خاصّي را مدّ نظر نداشته باشد، چرا كه اين عمل موجب ميشود كه ديگر دانشآموزان براي جلب توجّه معلّم و اثبات وجود خود، دست به كارهايي بزنند كه نظم كلاس به هم بخورد كه اين عمل در بسياري از موارد به استيضاح معلّم و عيبجويي از او همراه است.
ج ـ وقت شناسي معلّم : يكي از مسائل بسيار مهم در زمينه برقراري نظم در كلاس درس، توجّه معلّم به وقت كلاس است، معلّم بايد خود را مقيّد سازد كه سر ساعت مقرّر در كلاس خود حاضر شود تا دانشآموزان نيز به پيروي از او به نظم و ترتيب عادت كنند، معلّمي كه دير سر كلاس حاضر ميشود، خود موجب بيانضباطي بعدي دانشآموزان را فراهم ميسازد.
د ـ رعايت عدالت: اگر دانشآموزان احساس نمايند كه معلّم ميان آنها تبعيض قائل ميشود به اين معنا كه گناه يكي را ناديده گرفته و ديگري را به خاطر همان گناه مورد مجازات قرار ميدهد، موجبات بيانضباطي در كلاس را فراهم خواهد كرد.
هـ ـ وضع ظاهري معلّم: از مسائل ديگري كه اغلب موجب بينظمي در كلاس ميشود، عدم توجّه معلّم به وضع ظاهري خود ميباشد، معلّمي كه با موهاي ژوليده و با لباس كثيف و نامرتّب و به طور كلّي با سر و وضع نامناسب وارد كلاس ميشود مسلما مورد استهزاي دانشآموزان قرار گرفته و نميتواند تا آخر ساعت از خندة آنان جلوگيري كند. از اين رو معلّم قبل از رفتن به كلاس بايستي يك بار سراپاي خود را در آئينه ببيند.
و ـ سخن گفتن معلّم: صداي معلّم بايد روشن و رسا باشد و كلماتش شمرده و مفهوم ادا گردد. معلّماني كه نامفهوم و آهسته يا لكنتدار صحبت ميكنند يا لهجة غليظ و ناراحتي دارند، ناگزير علاقه و توجّه دانشآموزان را از كار كلاس پرت و منحرف ميسازند، تا آن جا كه شاگردان به كلّي خسته و آزرده گرديده و براي مشغول ساختن خود و يا به قصد انتقام گرفتن از مزاحمت معلّم، شروع به تمسخر و آزار وي مينمايند. و همچنين داشتن تكيه كلامهاي بيمورد نيز گاهي موجب بينظمي در كلاس ميشود و دانشآموزان در اين گونه موارد، معلّم خود را با تكيه كلام مربوطهاش ميشناسند، و يا هنگام تدريس تكيه كلام او را ميشمارند و گاهي با هم سر درست بودن تعداد آن اخلاف پيدا كرده و بحث ميكنند و اين مسأله نيز خود عامل بينظمي در كلاس ميشود، از اين رو بايد از به كار بردن هر گونه تكيه كلامي و يا اداي نادرست كلمات در هنگام تدريس خودداري نمود.
ز ـ وجود عادات نامطلوب در معلّم: معلّم گاهي حركاتي نظير تكان دادن شانه، حركات ناموزون پلكها و يا ابرو از خود بروز ميدهد و يا عاداتي نظير بازي كردن با دكمة لباس و يا موي سر و صورت و امثال اينها دارد كه اين كارهاي او نيز در ايجاد بيانضباطي در كلاس مؤثّر است.
ح ـ مقبوليّت و محبوبيّت معلّم: مقبوليّت معلّم در نظر دانشآموز، يا به طور كلّي هر مافوقي در نظر مادون كه نقش تكامل بخشي دارد، ارتباط كامل با دو گروه امتيازات محسوس و مسلّم دارد كه عبارتند از امتيازهاي روحي و عقلي.
امتيازات عقلي معلّم، او را در نظر دانشآموز «مقبول» ميكند و امتيازات روحي معلّم توأم با امتيازات عقلي سبب «محبوبيّت» او ميشود. امتيازات روحي را ميتوان در اتّصاف به صفات مثبت تا مرز «فضيلت» و تبرّي از صفات منفي تا سر حد «تزكيّه» خلاصه كرد.
در پايان سفارش مولي المتقين علي بن ابي طالب عليه السلام به خود و كليّه معلّمين متذكّر ميشوم:
«مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ»[1]
هر كه خود را پيشواي مردم كرد، بايد پيش از ياد دادن به ديگري، نخست به تعليم نفس خويش بپردازد و بايد پيش از ادب كردن و آراستن ديگري به وسيله زبان، او را با روش و عمل خود مؤدّب و آراسته سازد و كسي كه معلّم و تربيت كننده نفس خويش است نسبت به كسي كه آموزگار و تربيت كننده مردم است به احترام و تعظيم سزاوارتر است.[1] . بحارالانوار، جلد2، ص 56.