خودسازی و تهذیب نفس در قرآن
سيد ابراهيم سيد علوي
مقدمه:
پيامبران چه مي آموختند و بر چه معيارهايي تزكيه شدند و به تهذيب نفوس انساني پرداختند؟
اصول تعليم و تربيت پيامبران و اساس تزكيه و تهذيب در مكتب انبياء وحي است. اين برنامه، دستور العمل و خط مشي همه پيامبران و امت هاي آنان است.
رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ برپايه استوار وحي و بر مبناي اوامر و نواهي حق ـ تبارك و تعالي ـ و در چارچوب شريعت ثابت اسلام، آموزش ديد و خود را مهذب ساخت و به كمال ممكن انساني و صفات كريمه و اخلاق فاضله. دست يافت و از سوي پروردگار جهانيان به خطاب والاي «انّك لعلي خلق عظيم»[1] «قطعا تو بر خلق و خو ي عظيم هستي»، مشرف شد.
مورخان و سيره نگاران، درباره خلق عظيم پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و منشأ آن نوشته اند كه از برخي همسران آن حضرت، سوال شد. او در پاسخ گفت: «كان خلقه القرآن يرضي برضاه و يسخط بسخطه»[2].
يعني، خلق و خوي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ قرآن بود، راضي به رضاي او و ناخشنود به ناخشنودي او بود. رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در حديثي كه فريقين آن را روايت كرده اند فرمود. «بعث لا تمم مكارم اخلاق»[3] يعني، من براي تكميل اخلاق كريمه، برانگيخته شده ام. رسول خدا در اين روايت، فلسفه بعثت و رمز نبوت خود را تتميم و تكميل مكارم اخلاق دانسته است و ترديد ناپذير است كه مكارم اخلاق و معالي آداب، جز آنچه در شرع انور و كلام خدا و يا در سنت رسول الله كه هردو وحي اند، چيز ديگري نيست.[4]
آيات تعليم تزكيه
واژه تزكيه و مشتقّات آن و موضوع تعليم كتاب و حكمت، در آيه هاي فراواني از قرآن كريم ذكر شده و حدوداً بيست و هشت بار معناي اصطلاحي تزكيه مطرح شده است و با مراجعه محققانه به تفاسير آن سلسله آيات، معلوم مي شود كه مراد از كتاب و حكمت چيست، و تزكيه و تذهيب بر چه اساس و با كدام برنامه، تحقق مي يابد.
ما، نخست به ترتيب سوره ها، آيه هاي مربوط را مطرح مي كنيم و نمونه اي از نظرات تفسيري مفسران و صاحب نظران را باز مي گوييم و در نهايت با يك جمعبندي و استنتاج منطقي مقال را به پايان مي بريم و از خداوند متعال، توفيق رشاد و سداد مي طلبيم.
1.تلاوت، تعليم و تزكيه
«ربّنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلو عليهم آياتك و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و يزكّيهم انك انت العزيز الحكيم»[5]
پروردگارا برانگيز در ميان ايشان رسولي از خود ايشان كه آيات تو را بر ايشان تلاوت كند و كتاب و حكمت بياموزدشان و تزكيه شان نمايد كه تو عزيز و حكيم هستي.
«كما ارسلنا فيكم رسولاً منكم يتلوا عليكم آياتنا و يزكّيكم و يعلّمكم الكتاب و الحكمة و يعلّمهم الكتاب و الحكمه و يعلّمكم ما لم تكونوا تعلمون»[6]
همچنان كه در ميان شما از خودتان رسولي فرستاديم كه آيات ما را بر شما تلاوت مي كند و تزكيه تان مي نمايد و كتاب و حكمت برايتان مي آموزد. و ديگر چيزهايي كه نمي توانستيد آنها را بدانيد به شما ياد مي دهد.
«لقد منّ الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من أنفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و إن كانو من قبل لفي ظلال مبين»[7]
البته خداوند بر مومنان احسان كرد و منت نهاد آن هنگام كه در ميان ايشان، رسولي از خودشان برانگيخت كه آيات الهي برايشان تلاوت مي كند و تزكيه شان مي فرمايد و كتاب و حكمت مي آموزدشان كه قبلا در گمراهي آشكار بسر مي برند.
«هو الذي بعث في الامييّن رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّهم الكتاب و الحكمة و ان كانو من قبل لفي ضلال مبين»[8]
او، خدايي است كه در ميان اميّان رسولي از خود ايشان برانگيخت كه آيات الهي بر آنان مي خواند و تزكيه شان مي كند و كتاب و حكمت مي آموزد شان كه بيشتر در گمراهي آشكاري، بودند.
اين چهار آيه از سوره هاي مختلف، تقريباً مضمون واحدي دارند و اجمالا رمز بعثت را، تلاوت و تعليم كتاب و حكمت و تزكيه نفوس انساني مي دانند. اينك نظرات برخي مفسران را يادآور مي شويم.
شيخ طبرسي مي نويسد:
آنچه بر پيامبر وحي مي شود آن را بر مردم مي خواند و كتاب يعني قرآن، و حكمت يعني شريعت و احكام، به ايشان مي آموزد و مردمان را از آلودگي و پليدي شرك، تزكيه و تطهير مي كند.[9]
نكته
اين چهار آيه كه متضمن تلاوت آيات، تعليم كتاب و قرآن و آموزش حكمت و سنت و تزكيه بر آن اساس است. مشخص مي كندكه پايه تعليم و تزكيه براي رسول خدا و ديگر بندگان و افراد امت مسلمان، قرآن كريم و آموخته هاي آن است.
2. نفش زكيّه و انسان پاك و وارسته
أقتلت نفساَ زكيّه بغير نفس لقد جئت شيئاً نكراً [10]
آيا نفس پاك و انسان بي گناهي را بي آنكه او كسي را كشته باشد، كشتن قطعاَ كار ناشناخته و بدي كردي.
فأردنا ان يبدلهما ربهما خيراً منه زكوة و أقرب رحماً [11]
ما مي خواستيم، پروردگار ايشان، به جاي آن پسر بچه فرزندي بهتر، پاكتر، صالح تر و مهربانتر به آنان عوض دهد.
قال إنّما أنا رسول ربك لا هب لك غلاما زكيّاً.[12]
و حناناً من لدنّا و زكوه و كان تقيّا [13]
من، فرستاده پروردگار تو هستم تا پسر بچه اي پاك و پاكيزه به تو بخشم، و او (يحيي) رحمتي بود از سوي ما و نمونه اي از پاكي و رشد و بالندگي و انساني پارسا بود.
اين چهار آيه هم، مضموني هماهنگ و واحد دارند و در زمينه پاكي وارستگي يحيي ـ عليه السلام ـ و پاكي هر انسان در اصل، سخن مي گويند.
3. طعام پاك و حلال و ارتباط آن با نقش زكي و ذاكي
فلينظر أيّها أزكي طعاماًَ فليأتكم...[14] ببيند چه طعامي پاكيزه تر از آن بياورد.
نظرات مفسران در تفسير اين آيه نيز كاملا مجسم و هماهنگ است. طبرسي واژه «ازكي» را معني مي كند، به: پاكتر، حلال تر بيشتر و ارزانتر و يا حلالتر از حيث ذبح.[15]
آلوسي مي نويسد:
ازكي از زكات است و آن. در اصل به معناي رشد و نموُ و زيادت و فزوني است و آن، گاهي معنوي اخروي است.[16]
استاد طباطبايي مي نويسد: زكات طعام، طيب و پاك بودن آنست و برخي گفته اند مراد حلال بودن آن است و به كارگيري افعل تفضيل، احتمال نخست را تقويت مي كند.[17]
با ملاحظه اين كه ازكي، افعال تفضيل از زكوة است و تاثير طعام پاك و حلال براي آحاد بشر آشكار است، همچنان طعام فراوان و ارزان در سلامت جامعه و رويش صالح آحاد بشر تاثير مستقيم دارد، ارتباط اين آيه، با ديگر آيات كه در آنها از تزكيه نفس و وارستگي انسان، محبت به ميان آمده، روشن مي شود و جاي ترديد نيست كه طعام حرام، پليد و مردار، كم و گران در مجموع، موجبات انحطاط فرد و جامعه را فراهم مي كند و مجتمع بشري را با مشكلات اخلاقي، تربيتي و غير آن مواجه مي سازد.
4. طغيان نفس
اذهب الي فرعون انه طغي. و قل هل لك الي ان تزكّي[18] به سوي فرعون برو كه او طغيان و گردنكشي كرده است و بگو آيا مي خواهي پاكيزه شوي و از گناه استكبار و خود برتر بيني، پيراسته گردي و وارهي.
در اين آيه، از تزكّي و پاكي سخن به ميان آمده، آن هم در رابطه با طغيان و سركشي نفس. بديهي است كه اگر طغيان نفس، نتيجة نبودن تزكيه باشد پس در صورت تزكيه، نفس آرام خواهد بود و اين نكته اي است، كه در ارتباط با بحث كلّي تزكيه و تعليم و پاكي انسان از آلودگي هاي گناه و كفر و شرك در پرتو علم و آگاهي مي تواند مطرح باشد.
علامه مي گويد:
مراد از تزكّي، پاكي و دوري از آلودگي طغيان و سر كشي است.[19]
طبرسي مي نويسد:
طغيان يعني علوّ و برتري جويي و تجاوز از حدّ در تمردّ و فساد. و مقصود از تزكّي در آيه، آنست كه او با توحيد و اقرار به شهادت توحيدي، مسلمان شود و صالح و پاك گردد.[20]
پس تزكّي و پاكي كه در آيه، مورد بحث است و انتظار موسي از فرعون همان بوده است چيزي است كه اصولاً همه پيامبران از جمله خاتم انبيا نسبت به آحاد بشر و جوامع انساني، هدف دارندو آن دوري از گناه و وارستگي از همة آلودگي هاي اخلاقي و رفتاري است.
5. تزكيه و رستگاري و پارسايي
قدافلح من تزكّي[21] رستگار شد آنكه تزكيّه كرد.
قد افلح من زكّيها. و قد خاب من دسيّها[22] قطعاً رستگار شد آن كس كه نفس خود را تزكيه كرد و زيان ديد آن كس كه نفس را آلوده ساخت.
اين دو آيه نيز دربارة تزكيه و عدم تزكيه نفس اند و بدون شك در ارتباط كامل با ديگر آياتي اند كه در آنها از تزكيه نفس و زكاء آدمي، سخن به ميان آمده است. براي اينكه كاملاً روشن باشد كه مراد از تزكية نفس و تدسية او چيست؟ به نظر برخي از مفسّران مي پردازيم:
امام فخر رازي تزكّي را به معناي طهارت و پاكي گرفته و يا آن را از زكاة به معناي رشد نموّ دانسته است.[23]
استاد علامه طباطبايي مي نويسد:
«التزكّي هو التطهير و المراد به التطهير من الواث التعلقات الدنيويه الصارفة عن الاخرة بدليل قوله تعالي: بل تؤثرون الحيوة الدنيا...[24]»[25]، تزكّي يعني: پاكيزگي و وارستگي از آلودگي علائق دنيوي كه انسان را از آخرت و حيات اصلي، باز مي دارد و ما اين معني را از دنباله اين سوره كه فرمود: بلكه شما حيات دنيوي را بر مي گزينيد، استفاده كرديم. به گفتة راغب اصفهاني:تقوي عبارت است از حفظ و نگهباني نفس از آنچه بيم خطر ازآن هست. و مراد از الهام فجور و تقوي، عقل عملي است كه از كمال نفس آدمي، نشات مي يابد و مراد از زكات، رشد و رويش صالح و شايسته و با بركت است.[1] . سوره قلم, آيه 46
[2] . ابوالفضل قاضي عياض، الشفاء بتعريف حقوق المصطفي، 19/96، دارالفكر، بيروت، و نيز ر.ك: عباس قمي، كحل البصرفي سيرة سيدالبشر/82، موسسة الوفاء ، بيروت؛ سليمان تلمساني، شرح منازل السئرين/255، بيدار فر، قم ، عبدالرزاق كاشاني، شرح مازل السائرين/230، بيدارفر ، قم.
[3] . محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، 16/210، موسسة الوفاء ، بيروت، قريب به اين مضمون را شيخ طوسي از علي ـ عليه السلام ـ روايت كرده كه فرمود: سمعت النبي يقول: بعثت بمكارم الاخلاق و محاسنها. ر.ك: محمد حسين طباطبايي، سنن النبي/21، چاپ چهارم، اسلاميه.
[4] . «و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا»(حشر، 59/7) يعني: آنچه را رسول براي شما آورده بگيريد و از آنچه نهي و منع كرده است، خودداري كنيد.
[5]. بقره ( 2/129)
[6] . بقره /151
[7] . آل عمران/164
[8] .جمعه /2
[9]. امين الاسلام طبرسي، جوامع الجامع، 1/80، دانشگاه تهران.
[10] . كهف/74
[11] . كهف/81
[12] . مريم/19
[13] . مريم/13
[14] .كهف/19
[15] . جوامع الجامع، 2/357، مجمع البيان، 4576 و ر.ك : كشّاف، 2/720.
[16] . روح المعاني، 15/230.
[17] . الميزان، 13/279.
[18] . نازعات/ 18.
[19] . الميزان، 20/289
[20] . مجمع البيان، 10/432، و ر.ك: التبيان، 10/257، كشف الاسرار و عدة الابرار، 10/364.روح البيان، 30/320، الكشّاف، 4/962، تفسير گازر، 10/282، روح المعاني، 30/29.
[21] .اعلي/14.
[22] . شمس/9،10
[23] . تفسير كبير، 31/146 و 147 و 193.
[24] . اعلي /16
[25] . الميزان،20/393.نفس آدمي ملهم و مميّز است بحسب فطرت و آفرينش. فاقم وجهك للدين حنيفا[1] روي به دين حنيف كن، و دين نزد خداوند اسلام است و بس و تقوي پيشه كنيد كه بهترين توشه، تقوي و پارسايي است.[2]
6. تزكيه، فقط در پرتو فضل خدا و توفيق و رحمت الهي
يا ايّها الذين آمنوا لاتتبّعوا خطوات الشيطان و من يتّبع خطوات الشيطان فانّه يأمر بالفحشاء و المنكر ولو لا فضل الله عليكم و رحمته ما زكي منكم من احد ابداً ولكن الله يزكّي من يشاء والله سميع عليم[3] اي كساني كه ايمان داريد دنبال گام هاي شيطان مباشيد و هر كس پا جاي شيطان بگذارد او پيروانش را به فحشا و منكر فرمان مي دهد. و اگر فضل و رحمت خداوند هر كه را بخواهد تزكيه مي كند و او شنواي داناست.
در اين آيه سه نكته مورد تأكيد است اول آن كه انجام فحشا و منكر، پيروي شيطان و مورد نهي است و دوم اين كه بدون فضل و رحمت خداوند، احدي زاكي و پاك نمي شود و سوم اين كه، خداود تزكيه مي كند و بس. بنابراين براي فهم همين دو نكتة اخير بهتر است نظرات مفسرّان را مورد توجه دهيم.
شيخ طوسي مي نويسد:
مراد از گام هاي شيطان، تخطّي از حلال به حرام است و معناي آيه چنين است: احدي از شما كارهاي نيك انجام نداد مگر به لطف و فضل الهي و وعيدي كه از سوي او به عمل آمده است. آيه، دلالت دارد بر اينكه صالح و شايستگي در دين به لطف خداي عزّوجلّ ميسّر است و اين همة مكلّفان را شامل مي شود و معناي اينكه خداوند هر كه را بخواهد تزكيه مي كند اين است كه انسان مي داند كه خداوند دربارة او لطفي كرده تا بدان وسيله پاك و زاكي گردد.[4]
7. تزكيه و خودستايي
الم تر الي الرين يزكّون انفسهم بل الله يزكّي من يشاء و لايظلمون فتيلا[5]
آيا نديدي كساني را كه خودستايي مي كنند بلكه خداست كه هر كس را بخواهد تزكيه و ستايش مي كند و به اندازة بسيار اندك هم، ستم نمي شوند.
فلا تزكّوا انفسكم هم أعلم بمن اتقّي[6]، خودستايي مكنيد او (خدا) كسي را كه تقوا و پارسايي پيشه كرده است، بيشتر و بهتر مي شناسد.
در اين دو آيه،از تزكيه،نهي و منع شده و همچنان كه در ترجمة آيات آورديم، تزكيه به خودستايي معنا شده است كه همان، پاك انگاشتن خود است بي آنكه حقيقتاً از خوبي و پاكي، خبري باشد.
استاد علامه طباطبايي مي نويسد:
خودستايي انسان دو نوع است اول، با فعل و عمل مي باشد كه آن ممدوح و پسنديده است. نظور از آية قد افلح من تزكّي[7] همين است. دوّم، تركيه فولي است در زمينة عدالت و امثال آن و چنين چيزي دربارة خود، مذموم است و خداوند از آن، نهي و منع فرموده است. فلاتزكّوا انفسكم[8] و چنين نهي و منعي در حقيقت تربيت انسان است كه تقريف و ستايش از خويشتن شرعاً و عقلاً زشت است.
8. زكوة و صدقه و ارتباط آن با تزكيه
خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكّيهم بها...[9] از دارايي هاي مردم صدقه دريافت كن و بدين وسيله ايشان را تطهبر و تزكيه بنما و برايشان دعا كن كه دعاي تو براي ايشان آرامش رواني است و خداوند شنواي داناست.
و سيجنّبها الاتقي. الّذي يوتي ماله يتزكّي[10] از آن آتش دوزخ دور خواهد بود آدمي متّعي و پارسا كه مالش را در راه خدا انفاق مي كند و مي خواهد زاكي و پاك باشد.
اين دو آيه،تزكيه و پاك شدن انسان را در رابطه با انفاق و اداي حقوق مالي بيان مي دارد. از جمله نفاط ضعف انسان بلكه عز عمده ترين آنها وابستگي او به مال و دارايي است كه تا حد شرك به خدا پيش مي رود لذا گذشتن از مال و انفاق آن براي تقرب به خدا، يكي از نشان هاي طهارت نفس، پاكي دل و تزكية درون از ما سوي الله است.
علّامه طباطبايي مي نويسد:
تطهير برطرف كردن اصلاحات زالة آلودگي ها و پليدي هاست تا وجودش، صاف و خالص گردد و براي رشد و نموّ تازه، آماده تر شود و آثار و بركاتش آشكار گردد. و تزكيه به معناي روياندن و اعطاي زمينه رشد و نمو به هر چيز است با بروز خيرات و ظهور بركات، مانند درختي كه شاخه هاي خشك و بي فايده آن قطع مي شود تا زيباتر شود و فزون تر گردد و رويش تازه پيدا كند و ثمره و ميوه اي نيكوتر بار دهد. پس جمع بين تطهير تزكيه از تعابير لطيف و زيباست و معناي كاملي را افاده مي كند.[11]
شيخ طوسي مي نويسد:
اصل تطهير، ازالة نجاست است و مراد از نجاست در اين آيه، گناهان مي باشد كه هدف پردازندة زكوة و صدقه، پاكي و طهارت است و دو نظر در آيه وجود دارد. يكي اينكه صدقه، مردم را پاك مي كند و دوم آن كه پيامبر مردم را با گرفتن صدقه، پاك مي كند.[12]و فرق اين دو از حيث ادبي و معنا روشن است.
به نظر ما مفهوم آيه واضح است و آن لزوم رهايي انسان از قيد و بند مال دنيا و ضرورت پاكسازي درون از ما سوي مي باشد.
9. تزكيه و روابط سليم خانوادگي
... ذلك يوعظ به من كان منكم يؤمن بالله و اليوم الاخر ذلكم ازكي لكم و اطهروالله يعلم و انتم لاتعلمون[13] وقتي زنان را طلاق داديد و عدّة آنان منقضي شد و به پايان رسيد مانع از آن نباشيد كه با همسرانشان (و يا ديگران) دوباره ازدواج كنند. اگر به شيوه پسنديده اي اقدام كنند و رضايت همديگر را بجويند. اين گونه، كساني كه به خدا و روز جزا ايمان دارند، پند داده مي شوند و آنچه گفته شد براي شما بهتر و پاكيزه تر است و آلودگي گناه را برطرف سازنده تر مي باشد. و خداوند صلاح و شايستگي ها را مي داند و شما نمي دانيد.
قل للمومنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكي لهم انّ االله خبير بما تصنعون[14]
به مؤمنان بگو از نامحرم چشم بپوشند و فرج بپوشانند. اگر چنين كنند برايشان پاكيزه تر و سودمند تر است و خداوند از آنچه مي سازيد، آگاه مي باشد.
اين دو آيه كه در آن ها نيز از زكاء و طهارت، سخن به ميان آمده،آن هم به صورت افعل تفضيل، روابط زناشويي و نظام خانواده را مطرح مي كنند كه به هر تقدير انسان داراي غريزة شهوت است و در برابر واقعيت نياز جنسي نمي توان تعارف كرد و آن را به كلّي ناديده گرفت و از سويي گاهي پس از تشكيل خانواده مشكلاتي پيش مي آيد و احياناً روابط، تيره مي گردد. درست است كه قانون، مشكل گشا و راه مناسبي است و ليكن براي اجراي قانون شرعي و يا عرفي سلامت نفس و وجدان پاك لازم است و اگر انسان آلوده به هوي و هوس و گرفتار منيّت و خودبيني باشد و جز خويشتن را نبيند و احدي را به حساب نياورد، خود و جامعه را تباه كرده است. پس ببينيم مراد از واژة «ازكي» و «اطهر» در آيات مزبور چيست؟ و رابطه آن با تزكية نفس كدام است؟
استاد طباطبايي مي نويسد:
زكاة به معناي رشد ونموّ شايسته و پاكيزه است. منظور آنست كه مانع نشدن از رجوع بانوان مطلّقه بر همسرانشان و يا خود رجوع به زندگي زناشويي پس از طلاق، پاك تر و پاكيزه تر است. زيرا چنان كاري التيام پس از شكست و پيوند پس از جدايي است و اين كار تقريب نفوس و وحدت انسان ها را تقويت مي كندو از ناحية ديگر عفّت و حيا را در بانوان مي پروراند و در نگهداري دل هاي ايشان سودمندتر است تا به بيگانگان و مردان اجنبي و نامحرم چشم ندوزند كه اسلام دين پاكي، رشد وعلم و دانش است و خداوند مي خواهد دل هاي شما را پاكيزه گرداند.[15]
مغنيّه در تفسير آية نور مي نويسد:
چشم پوشي از نامحرم براي نفس آدمي پاك كننده تر و به تقوي و پارسايي نزديك تر و از گناهان و معاصي، دورتر مي باشد.[16]
تزكية روح و روان و تربيت ديني و قرآني زمينة بوجود آمدن انسان كامل را فراهم مي كند و به دنبال آن، خانوادة سالم و جامعة متكامل و انساني، تحقق پيدا خواهد كرد و گرنه نفوس غير مهذّب و انسان هاي فاقد تعليم و تزكيه ديني در قرآني هر چند به حسب ظاهر مسلمان و با وجد سلسله قوانين فقهي و حقوقي و وضعي، از آشفتگيهاي و اضطرابات و تشويشها به دور نخواهند ماند و بوي عفن فاسد اخلاق و رفتار و سوءمعاشرت در خانواده و جامعه، مشام همه را آزرده خواهد كرد و از طهارت و زكاء و پاكي خبري نخواهد بود.
10. تزكيه و روابط سليم اجتماعي
... و ان قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو ازكي لكم والله بما تعملون عليم[17]
... و اگر به شما گفته شد برگرديد، آن، براي شما پاكيزه تر است و خداوند به عملكرد شما آگاه است.
طبرسي مي نويسد:
چنان انصراف، براي شما در زمينة دين و دنيا، سودمند و براي دل هاي تان پاكيزه تر و در امر تزكيه و پالايش روح تان مؤثّرتر است.[18]
سيد قطب مي نويسد:
قابل توجه است كه چه بسا سرزده، شب يا روز بدون اطلاع قبلي و كسب اجازه وارد بر خانه مردم شدن مشكلات اجتماعي و اخلاقي به دنبال داشته باشد.
فارجعوا هو ازكي لكم اگر صاحب خانه در حال مساعد نبود و گفت آماده نيستم، نبايد دلگير شد و آن را از صاحب خانه براي خود اهانت تلقي كرد.[19]
11. تزكيه و كتمان حق
انّ الّذين يشترون بعهدالله و ايمانهم ثمنا قليلاً اولئك لاخلاق لهم في الاخرة و لايكلمهم الله و لاينظر اليهم يوم القيمة و لايزكّيهم و لهم عذاب اليم[20]
كساني كه عهد و پيمان الهي را به اندك بهاي مي فروشند، برايشان بهره اي در آخرت نيست و خداوند با آنان سخن نخواهد گفت و روز قيامت به ايشان نظر نخواهد كردو تزكيه شان نخواهد فرمود و عذابي دردناك براي ايشان فراهم است.
انّ الذين يكتمون ما انزل الله من الكتاب و يشترون به ثمناً قليلاً اولئك ما يأكلون في بطونهم الّا النار و لايكلّمهم الله يوم القيمة و لايزكّيهم و لهم عذاب اليم[21]
كساني كه كتاب نازل از سوي خداوند را كتمان مي كنند و آن را به بهايي اندك مي فروشند اينان، جز آتش در شكم هاي شان نمي ريزند و خداوند در روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت و تزكيه شان نخواهد فرمود و براي ايشان عذابي دردناك فراهم است.[1] . روم/30
[2] . همان، /429.
[3] . نور /21.
[4] . تبيان، 7/421.
[5] . نساء /49.
[6] . نجم/32.
[7] . اعلي/14.
[8] . نجم/32.
[9] . توبه/103.
[10] . ليل/17، 18.
[11] . همان، 9/398.
[12] . تبيان، 5/291 و 10/361.
[13] . بقره/ 232.
[14] . نور/30.
[15] . الميزان،2/239 .
[16] . الكاشف، 5/414.
[17] . نور/28.
[18] . مجمع البيان، 7 و 8/136.
[19] . ر.ك: في ظلال القرآن، 4/2507، روح البيان، 6/138، كشف الاسرار، 6/498 و 510.
[20] . آل عمران/77.
[21] . بقره/174. مضمون اين آيه ها، قريب بهم است و در هر دو آيه، سخن از كتمان حق و حقيقت، و معامله و فروش آن به بهاي اندك و نتيجة بي بهره گي در حيات اخروي و مورد قهر و خشم الهي قرار گرفتن و تزكيه نشدن و گرفتار عذاب دردناك گشتن است.
12. نتيجه و پاداش تزكيه
و من يأته مومناً قد عمل الصالحات فاولئك لهم الدرجات العلي. جنّات عدن تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و ذلك جزاء من تزكّي[1] هر كس در حالي كه مومن است و كارهاي شايسته كرده، نزد خدا آيد، براي ايشان مرتبه هاي والايي وجود دارد. بهشت هايي اقامتكده كه جويها در زير درختان آن جاري است و ايشان در آن، جاويدانند و اين، پاداش كسي است كه پاك و از گناهان مبرّا باشد.
انّما تنذر الذين يخشون ربّهم بالغيب و اقاموا الصلوة و من تزكّي فانّ,اصلاحات يتزكي لنفسه و لي الله المصير[2]
جز اين نيست كه تو كساني را انذار مي كني كه از پروردگارشان خشيت دارند و نماز بپا مي دارند و هر كه پاك گردد. براي خود و به نفع خويشتن، پاك گشته است و شدنها بسوي خداست.
در اين آيات، به پاداش تزكيه و پاكي اشاره شده ضمن آنكه نتيجه و ثمره چنان كاري به خود انسان بر مي گردد و ابداً سود و زياني از اين عمل، به خدا عايد نمي شود.
علامه طباطبايي مي گويد:
«و ذلك جزاء من تزكّي بالايمان و العمل الصالح» يعني اين درجات عليه و باغ هاي بهشتي كه جاودانه هم هستند، پاداش و نتيجه عمل كساني است كه در پرتو ايمان و عمل صالح و شايسته زيستند و مردند.
دربارة آية دوم مي نوسند:
در بخش نخست سخن از اين است كه هيچ كس بار ديگري را به دوش نمي گيرد، او هر كه مي خواهد باشد و هشدار پيامبران براي كساني مفيد است كه از ته دل نسبت به پروردگارشان خشيت دارند و نماز بپا مي دارند. و در بخش دوم سخن از تزكي و وارستگي است و نتايج آن. و خلاصه مطلب آنست كه پاكي و پاكيزگي نتيجة انذار پيامبر اكرم و حصول خشي الهي است و فايده و نتيجه آن، كه كمال انساني است به خود انسان عايد مي شود و بس.[3]
خاتمه و نتيجه
1. تمام رياضت هاي رسول خدا و همه سلوكها و رفتار هاي فردي و جمعي او، در چارچوب آموزش و تربيت قرآن بوده و شخصيّت آن انسان بزرگ و اسوة بشر، بر پاية حقايق قرآني تكوّن و شكل يافته است و اين چنين خودسازي، وظيفة همگان است و در اين باره، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و امّت او فرقي ندارند و هر چه مقام اجتماعي و خطيرتر، مسئوليت و وظيفه تهذيب و تهذّب، سنگين تر مي باشد.
2. به اتّفاق آراء مفسرّان شيعي و سنّي، مراد از تعلم كتاب، آموزش قرآن است و مقصود از حكمت، في الجمله سنّت، صورت مي گيرد.
3. اصل در انسان، پاكي و طهارت است. «كل مولود يولد علي الفطرة»[4]هر نوزادي بر فطرت توحيد سرشت سالم و پاك، زاده مي شود. و سعادت و شقاوت هر فردي، هر چند معلول عوامل و معدّات گوناگون ژنتيكي، تغذيه اي، آموزشي، تربيتي، خانوادگي، محيطي و معاشرتي و غير آنها است ولي آن عوامل فقط منشأ تفاوت هاي فردي اند و انسان فقط دربارة رفتار و عملكردش مودر بازخواست قرار مي گيردو صدور عمل از انسان، معلول اراده و مشيّت و خواست خود او است.
4. اگر شرّ و فجور به نفس آدمي، نسبت داده شده به همان ميزان، خير و تقوي به آن، منسوب گشته است و شرّ بالذات وجود ندارد. روايات سرشت و طينت يابي ديگر اند و به عوامل و معدّات خير و شرّ عنايت دارند كه جملگي براي آحاد انسان مطرح اند، و نقش خود انسان در نيك و بد امور قابل انكار نيست بنابراين، به اراده و مشيت الهي، تهذيب كننده و آلوده كنندة نفس، خود آدمي است و اين، به معناي ناديده گرفتن فاعليّت مطلق خداوند و مستقل انگاشتن انسان در خلق افعال، نيست.
5. در مجموعه آيات مورد بحث، گاهي پيامبر مذكّي شناخته شده و ديگر گاه، تزكيه كننده فقط خدا دانسته شده و بار سوم امر تزكيه، كار خود انسان معرفي شده است و در آيه اي امر به تزكيه شده و در ديگر آيه اي از آن، منع و نهي به عمل آمده است و همة آن ها با ملاحظه معني درست آنها و با در نظر گرفتن نظرات محققان در تفسير آن آيات، درست و معقول مي باشد.
6. تعليم، تربيت، تزكيه و تهذيب، اصلي ترين و يا يگانه برنامه انسان ساز اديان و پيامبران است و علاوه بر آيات ياد شده در اين مقال، كه به نوعي از تزكيه و زكاء آدمي در شئون زندگاني، سهم به ميان آورده، آيات ديگري نيز با اشاره، رشد و شايستگي و نيكويي و بالندگي را مطرح ساخته اند.
[1] . طه/75 ، 76.
[2] . فاطر/18.
[3] . الميزان، 14/198، و ر.ك: تبيان، 7/192.
[4] . بحار الانوار، 3/279 و 281، موسسة الوفاء، بيروت.
سيد ابراهيم سيد علوي- مجله بينات، ش31، ص159