بهشت و جهنم چيستند؟
آيا آن دو هم اكنون موجودند يا بعدا آفريده ميشوند؟گروههاي آيات مربوط به جهنم كدامند؟و از نظر آيات چه كساني هميشه در جهنم خواهند بود؟پاسخ
آخرين منزلگاه ابدى آدميان، بهشت و جهنم است كه سرانجامِ هر انسانى بدان جا ختم مى شود. بهشت مركز نعمت هاى مادى و معنوى الهى، و دوزخ كانون رنج ها و دردها و محروميت هاست (آن هم اعم از عذاب هاى مادى و روحى). روايت هاى فراوانى از امامان معصوم(عليهم السلام) و به تبع آنها، از بزرگان اهل علم نقل شده است كه بهشت و جهنم هم اكنون نيز موجودند و آفريده ى خداوند مى باشند. عموم علماى شيعه، از جمله شيخ صدوق در كتاب اعتقادات، شيخ مفيد در اوائل المقالات و علامه حلى در كشف المراد و علماى اشاعره، مانند تفتازانى در شرح مقاصد بر اين عقيده اند. در مقابل، گروهى از معتزله و خوارج، آفرينش كنونى بهشت و جهنم را ممكن مى دانند، ولى در وقوع آن ترديد مى نمايند. برخى ديگر از فرقه ى معتزله، مانند ابو هاشم جبائى و قاضى عبد الجبار معتزلى اين ادعا را غير ممكن مى شمارند.بهشت و دوزخ از منظر قرآن بر دو دسته اند: بهشت و دوزخ قيامت، و بهشت و دوزخ برزخى. آيات 26 يس، 46 غافر، 133 آل عمران، 21 حديد، 100 توبه و غيره، بر بهشت و دوزخ قيامت، و آيات ديگرى بر بهشت و دوزخ برزخى دلالت دارند.درباره ى جايگاه بهشت و دوزخ كنونى رواياتى وارد شده[1] و در دو روايت جايگاه بهشت بالاى آسمان هاى هفت گانه و جايگاه دوزخ در طبقه ى هفتم زمين معرفى شده است; و شايد هم در عالمى وراى اين عالم وجود داشته باشند; به هر حال، بر اهل تفكر پوشيده نيست كه حقايقى درباره ى اين دو كانون وجود دارد كه هنوز در بوته ى ابهام است، تا اين كه حضرت ولى عصر (عج) ظهور نمايند و آنها را بر تمامى انسان ها آشكار سازند.براى شناخت بهتر بهشت و دوزخ، آيات مربوط به هر يك را جداگانه مطالعه مى كنيم. ابتدا آيات مربوط به جهنم و دوزخ را به بررسى مى كنيم، تا بعد از خوف، به منزلگاه رجا رهسپار گرديم.
آيات مربوط به جهنم
اين آيات به چند دسته تقسيم مى شوند:گروهى درباره ى ماهيت دوزخ اند، كه حقيقت و درب ها و دركات آن را بيان مى كنند; و برخى ديگر، بيانگر عذاب هاى جسمانى و روحانى اند; و گروه سوم، به معرفى عذاب شوندگان و خالدان در عذاب پرداخته اند، كه ما به ترتيب به نمونه هايى از اين آيات توجه مى نماييم:1. آيات مربوط به ماهيت جهنم و درب ها و دركات آن
(وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعينَ لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَاب لِّكُلِّ بَاب مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ)[2];و جهنم ميعادگاه همه ى آنهاست; هفت در دارد و براى هر درى گروه معينى از آنها تقسيم شده اند.(فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيَها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ)[3];
پس وارد درهاى جهنم شويد، در حالى كه در آن پايداريد; پس جاى بدى است جايگاه متكبران.(إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً)[4];
منافقين در پايين ترين مرحله ى دوزخ قرار دارند و هرگز ياورى براى آنها نخواهى يافت.(فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ)[5];
از آتش بترسيد كه هيزم آن انسان هاى گنهكار و سنگ هاست و براى كافران آماده شده است.(كَلاَّ لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ)[6];
چنين نيست كه او مى پندارد; به زودى در حُطمه پرتاب مى شود و تو چه مى دانى حطمه چيست; آتش برافروخته ى الهى است; آتشى كه از دل ها سر بر مى زند.و اما آياتى كه به بيان انواع عذاب هاى جسمانى و روحانى مى پردازند عبارت اند از:
2. آيات مربوط به عذاب هاى اخروى
الف) آيات مربوط به عذاب هاى جسمانى
(إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعَامُ الْأَثِيمِ كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ كَغَلْيِ الْحَمِيمِ);[7]درخت زقوم غذاى گنهكاران است; همانند فلز گداخته، در شكم ها مى جوشد، جوششى هم چون آب سوزان.(تَصْلَى نَاراً حَامِيَةً تُسْقَى مِنْ عَيْن آنِيَة لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلاَّ مِن ضَرِيع لاَ يُسْمِنُ وَلاَ يُغْنِي مِن جُوع);[8]
در آتش سوزان وارد مى گردند; از چشمه اى فوق العاده داغ به آنها مى نوشانند; طعامى جز از ضريع (خار خشك و تلخ و بدبو) ندارند، غذايى كه نه آنها را فربه كند و نه گرسنگى آنها را فرو بنشاند.(إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَاراً كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزاً حَكِيماً);[9]
كسانى كه به آيات ما كافر شدند، به زودى آنها را در آتشى وارد كنيم; هرگاه پوست هايشان كنده شود پوست هاى ديگرى به جاى آن قرار دهيم، تا كيفر را بچشند; خداوند توانا و حكيم است.(تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَالِحُونَ);[10]
شعله هاى سوزان آتش به صورت هاى آنها نواخته مى شود و در دوزخ، چهره اى در هم كشيده دارند.(اذا الاغلال فى اعناقهم و السلاسل يسحبون فى الحميم ثم فى النار يسجرون);[11]
و در آن هنگام كه غل ها و زنجيرها برگردن آنهاست، آنها را مى كشند و در آبى سوزان وارد مى كنند، سپس در آتش افروخته ى دوزخ مى شوند.
ب) آيات مربوط به عذاب هاى روحانى
(وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ);[12]و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، عذاب خوار كننده اى براى آنهاست.(إِذَا رَأَتْهُم مِن مَكَان بَعِيد سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظاً وَزَفِيراً);[13]
هنگامى كه آتشْ آنها را از دور مى بيند، صداى وحشتناك و خشم آلود او را كه با نفس زدن شديد همراه است، مى شنوند.
3. آيات مربوط به معرفى عذاب شوندگان
يكى از مسائلى كه در باب بهشت و جهنم مطرح است مسئله ى خلود است. تمام بهشتيان تا ابد در بهشت اند; اما تنها پاره اى از جهنميان در جهنم خالد مى مانند. اين بحث از نظر كلامى دامنه ى وسيعى دارد; گروهى از خوارج، مرتكب كبيره را كافر و در نتيجه، خالد در آتشْ مى دانند; دسته اى از معتزله مرتكبان كبيره را فاسق مى دانند و در عين حال آنان را خالد در آتش مى پندارند; اما علماى شيعه، مانند شيخ مفيد در اوائل المقالات معتقدند كه تنها كافران در آتش پايدار خواهند بود و منظور از كفر، كفر كلامى است، نه فقهى; گروه ديگرى از مسلمانان، يعنى مرجئه، جانب تفريط را طى كرده و گفته اند كه مؤمنان گناهكار هيچ گاه معذب نمى شوند; ولى اين ادعا با آيه ى:(فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرّاً يَرَهُ)[14] ناسازگار است.
اما آياتى كه مربوط به خلود كفّار در جهنم اند
1. تكذيب كنندگان آيات الهى
(وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ);[15]و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند و تكبّر ورزيدند، آنها اصحاب آتش اند و در آن پايدارند.
2. عداوت و دشمنى با خدا و رسول
(أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا ذلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ);[16]آيا نمى دانند كسى كه با خدا و رسول دشمنى ورزد، براى او آتش دوزخ است; در حالتى كه با خوارى بزرگ جاودان خواهد بود؟
3. عاصيان و متمردان
(وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فَيهَا أَبَداً حَتّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ اَقَلُّ عدداً);[17]آن كس كه به خدا و پيامبرش عصيان نمايد، براى او آتش دوزخ است، در حالى كه تا ابد در آن خالد است; وقتى كه وعيدهاى الهى را ديدند، مى فهمند كه چه كسى از نظر يار و ياور ناتوان تر و از نظر تعداد كم تر است.
4. ظالمان و ستمگران
(ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُون);[18]آن گاه به افرادى كه ستم كردند گفته مى شود: عذاب پيوسته را بچشيد، آيا جز به آنچه عمل كرديد جزا داده شده ايد؟
5. اشقيا
(فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ * خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعّالٌ لِما يُرِيدُ)[19]آنان كه بدبخت شده اند در آتش اند، آنان را آه و ناله است; تا آسمان ها و زمين برقرار است در آتش پايدارند، مگر خداى تو بخواهد; به درستى كه پروردگار تو آنچه را اراده كند، انجام مى دهد.منظور از شقاوت در اين آيه، كفر و شرك است و اين مطلب از آيه ى 109 سوره ى هود استفاده مى شود.
6. مجرمان
(إِنَّ الْمُـجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ * لاَ يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ)[20];مجرمان در عذاب جهنم خالدند; عذاب از آنها قطع نمى شود و آنها در جهنم سر افكنده اند.از آيات قبل استفاده مى شود كه منظور از مجرمان، كافران و منكران پيامبران اند.
7. فرو رفتگان در خطا
(بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)[21];كسى كه بدى را كسب كند و خطاهايش بر او احاطه كند، چنين كسانى اهل آتش اند و در آن جاودان خواهند بود.
8. افراد بد كار
(وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً * يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً);[22]هر كس اين گناهان شرك، قتل نفس محترم و زنا را انجام دهد كيفرى را خواهد ديد، در روز قيامت براى او عذاب مضاعف است و با خوارى در آن جاودانه خواهد بود.
9. روى گردانان از قرآن
(من اعرض عنه فانه يحمل يوم القيامة وزرا خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلاً)[23];هر كس از قرآن روى گرداند، روز قيامت بار سنگينى را حمل مى كند و پيوسته در مشقتِ حملِ آن بار مى باشد و چه بار بدى است كه روز قيامت حمل مى نمايد.
10. سبك ميزانان در روز رستاخيز
(وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ)[24];آن كس كه ترازوى اعمال او سبك باشد، آنان كسانى هستند كه زيان كرده اند و در دوزخ جاودان اند.
11. رباخوارانِ آگاه از حرمت ربا
(وَمَنْ عَادَ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ);[25]هر كس به رباخوارى باز گردد، اهل آتش است و در آن مخلّد خواهد بود.انكار حرمت رباخوارى، يعنى انكار و تكذيب وحى الهى، كه از عوامل پيدايش كفر است.
12. قاتل مؤمن بى گناه
(وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً)[26];هر كس مؤمنى را متعمدانه بكشد، سزاى او دوزخ است كه جاودانه در آن جا بماند و خدا بر او خشم گرفته و از رحمت خود دور نموده و براى او عذاب دردناكى را آماده كرده است.آيه ى اخير، گر چه فقط به كافر نظر ندارد و مرتكب كبيره را نيز شامل مى شود، ولى شايد با رواياتى كه از پيشوايان دين رسيده و خلود را به اهل كفر اختصاص داده است تخصيص زده شود. شايان ذكر است كه آيات فراوانى در قرآن وجود دارد كه از ساير گروه ها، مانند پيروان شيطان[27]، تكيه كنندگان بر ظالمان[28]، ظالمان[29]، دنيا پرستان[30]، زراندوزان[31]، فراريان از جهاد[32]، تاركان نماز[33]، مانعان زكات[34]، خورندگان مال يتيم[35]، كافران به نعمت الهى[36]، كم فروشان[37]، اسراف كنندگان[38]، غيبت كنندگان و عيب جويان[39]، مجرمان[40] و فراموشكاران آخرت[41] كه گرفتار جهنم اند، گزارش مى دهد.نكته ى پايانى اين بخش اين است كه فلسفه ى خلود، در رابطه ى تكوينى گناهان و عقوبت هاى اخروى روشن مى شود; يعنى انسانى كه بى ايمانى در جان و روح او ملكه شده است، گوهر و جوهر روحانى او به گونه اى است كه تغيير و تبديل نمى يابد، در نتيجه تا ابد گرفتار سمِّ مهلك وجودى خود خواهد شد.
[1]. بحارالانوار، ج 8، ص 205.[2]. حجر: 43و44.[3]. نحل: 29.[4]. نساء: 145.[5]. بقره: 24.[6]. همزه: 4ـ7.[7]. دخان: 43ـ46.[8]. غاشيه: 4ـ7.[9]. نساء: 56.[10]. مؤمنون: 104.[11]. مومن: 71ـ72.[12]. حج: 57.[13]. فرقان: 12.[14]. منشور جاويد، ج 9، ص 386ـ400.[15]. اعراف: 36.[16]. توبه 63.[17]. جن: 23 و 24.[18]. يونس: 52.[19]. هود 106 و 107.[20]. زخرف: 74ـ 75.[21]. بقره: 81.[22]. فرقان: 68ـ 69.[23]. طه: 100 و 101.[24]. مؤمنون: 103.[25]. بقره: 275.[26]. نساء: 93.[27]. اعراف: 18.[28]. هود: 113.[29]. كهف: 29.[30]. اسراء: 18.[31]. توبه: 34ـ35.[32]. انفال: 15ـ 16.[33]. مدّثّر: 39ـ46.[34]. فصّلت: 7.[35]. نساء: 1.[36]. ابراهيم: 28ـ29.[37]. مطففين: 1ـ7.[38]. مؤمن: 43.[39]. همزه: 1ـ4.[40]. مريم: 86.[41]. جاثيه: 34.