يونس بن عبدالرحمن
يونس پسر عبدالرحمان حدود سال 125 ه ق متولد و به سال 208 ه ق در مدينه درگذشت. او از بزرگان أصحاب أئمه عليهم السلام و داراي موقعيتي خاص و منزلتي سترگ بود. در ايام حج امام صادق عليه السلام را زيارت كرد، امّا از او روايت نقل نمي كند. وي روايات خود را از امام كاظم و امام رضا عليهماالسلام شنيده است.أحاديث بسياري در ستايش و مدح يونس آمده است وامام رضا عليه السلام در علم و فتوا، او را به مردم معرفي مي كرد. پس از شهادت امام كاظم عليه السلام، برخي از نمايندگان آن حضرت كه منحرف شده و به واقفيه مشهور شدند، ثروت فراواني براي يونس فرستادند تا او را از مسير حق منحرف كنند، امّا يونس آن را قبول نكرد و در راه حق ثابت قدم ماند. برخي عقيده دارند همين برخورد او سبب شد تا واقفيه چهره درخشان او را در ميان ياران و شاگردانش مخدوش كنند و عليه او بدگويي كنند.در روايتي آمده كه گروهي از مردم بصره خدمت امام رضا عليه السلام شرفياب مي شوند. امام به يونس مي فرمايد: «تا در پشت پرده اي پنهان شود. آن گروه در خدمت حضرت از يونس بدگويي بسيار مي كنند وخارج مي شوند. يونس گريان از پشت پرده بيرون مي آيد و به امام مي گويد: «فدايت شوم من از شما حمايت مي كنم و حالم نزد ياران چنين است.»امام به او مي فرمايد: «اي يونس! از گفته آنان چه زياني به تو مي رسد، آنگاه كه امام تو از تو خشنود باشد... يونس اگر در دست راستت گوهر باشد و مردم بگويند سرگين است يا گوهر است، چه زياني به تو مي رسد و آنگاه كه در دست تو سرگين باشد و مردم بگويند گوهر است، آيا به تو سودي مي رسد. يونس جواب مي دهد: «خير» امام مي فرمايد: حال تو نيز چنين است، اگر نيكو باشي وامام تو از تو راضي باشد. آنچه مردم مي گويند آسيبي به تو نخواهد رساند.»عالمان رجال يونس را از اصحاب اجماع دانسته و مدح بسياري درباره او آورده اند. يونس تأليفات بسياري دارد. وقتي امام حسن عسكري عليه السلام كتاب «يوم وليله» او را مي بيند، مي فرمايد: «خداوند در برابر هر حرف او نوري در قيامت به او عطا فرمايد.» هشام بن سالم، هشام بن الحكم، أبان بن عثمان از جمله مشايخ او هستند و بسياري همچون ابن أبي عمير، أبو عبدالله البرقي و محمد بن عيسي از او روايت شنيده اند.سايت hadith.net