نيمهي شعبان
بده ساقي مي باقي به عشق خسرو خوبان
قدر قدرت شهي آمد، علي فطرت، مهي آمد
تولد يافت مولودي ز امر قادر يكتا
خطش مشكين و لب غنچه، رخش زيبا قدش فتنه
زچشم و روي نيكويش توانم اينقدر گويم
زلطف و رحمتش باشد، زبان الكن، قلم عاجز
بگو از من تو اي ساقي بآن سرو سهي بالا
بجانم او بود، جانانكه جان عالمش قربان
توئي سرور، توئي رهبر، توئي نوباوه حيدر
توئي لطف و توئي جود و توئي رحم و توئي رحمت
توئي علم و توئي عالم، توئي حلم و توئي دانش
توئي محرم، توئي همدم، توئي فخر بني آدم
تويئ شاخص، توئي شامخ، توئي شافع، توئي راكع
بود مهدي تو را نام و بود شهرت تو را هادي
توئي عدل و توئي عادل، توئي عقل و توئي عاقل
كلام نغز و دلجويت بود شيرين و روح افزا
ز درد انتظارت جاي اشك از ديده خونبارم
ترا از جان و دل چا كرد و صد عيسي، دو صد موسي
زبان را جاي گويايي نباشد بهر ژوليده
چرا؟ چونكه نباشد گفتن مدح تو شه آسان
بزن مطرب ني و بربط كه آمد نيمه شعبان
چه قدرت، قدرت مطلق، چه فطرت، فطرت يزدان
كه از نور جمال او جهان شد روضه رضوان
چه قامت، قامت رعنا، چه صورت، صورت رخشان
كه رويش قبلهي دلها و چشمش چشمهي حيوان
چه لطفي، لطف بيمنت، چه ياري،ياور ياران
توئي آقا، توئي مولا، بخلق عالم امكان
بدردم او بود درمان، چه دردي، درد بيدرمان
توئي سلطان بحر و برّ، ولي حضرت سبحان
توئي درياي بخشايش، توئي فيض و توئي احسان
توئي دُرّ و توئي گوهر، توئي لؤلؤ توئي مرجان
توئي يار و توئي ياور، توئي غمخوار غمخواران
توئي قائم، توئي غائب، توئي پيدا، توئي پنهان
توئي مهر و توئي ماه و توئي خورشيد نور افشان
توئي فضل و توئي فاضل، توئي شاهنشه خوبان
چرا؟ چونكه توئي ناطق، چه ناطق؟ ناطق قرآن
شتابي كن كه رفت اي شه زكف دين و زدل ايمان
كنيز درگهت حور و فلك عبد و ملك دربان
چرا؟ چونكه نباشد گفتن مدح تو شه آسان
چرا؟ چونكه نباشد گفتن مدح تو شه آسان