جلوه‎هاي فرهنگ عاشورا در دفاع مقدّس - جلوه های فرهنگ عاشورا در دفاع مقدس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های فرهنگ عاشورا در دفاع مقدس - نسخه متنی

محمد رضا سنگری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جلوه‎هاي فرهنگ عاشورا در دفاع مقدّس

تأمل و ژرف‎نگري در همه جلوه‎ها، ياد‎ها و يادگار‎هاي دفاع مقدّس يعني وصيّت نامه‎ها، سروده‎ها، نوشته‎ها، خاطرات، مزار نوشته‎ها، تابلوهاي جبهه، نوحه‎ها، سخنان امام خميني(قدس سره)، نام لشكرها، گردان‎ها، گروهان‎ها، نام عمليّات و ... نشان مي دهد كه جبهه‎هاي دفاع مقدّس، همچون چشمه‎هايي بودند كه از قلّه‎هاي مرتفع كربلا سرچشمه مي گرفتند. گويي، خوني كه در روز عاشورا بر خاك تفتيده و داغ كربلا چكيد، در رگهاي جوانان، نوجوانان و پيران جاري بود؛ رزمندگاني كه در جبهه، سنگر به سنگر، بي خوف و بي پروا شوريده وعاشق مي جنگيدند و زخم و شهادت و اسارت را به جان مي خريدند تا به تعبير شهيدي، ناشر اين فرهنگ باشند كه:‹‹ من مي روم كه بمانم و تو مي ماني كه بروي.››

آري، «رفتن» ميراث شهيدان است؛ شهيداني كه به ما آموختند شرط فوز و فلاح و سر بلندي، گام برداشتن در راه خدا و پرهيز از فتور وعافيت طلبي و درخود خزيدن است. آنان از امام عاشورا آموختند كه:




  • الا من كان فينا باذلا مهجته، موطنا علي لقاء الله نفسه
    فلير حل معنا، فاني راحل مصبحاً ان شاء الله[1]



  • فلير حل معنا، فاني راحل مصبحاً ان شاء الله[1]
    فلير حل معنا، فاني راحل مصبحاً ان شاء الله[1]



آگاه باشيد! هر آن كس آماده است خون قلبش را در راه ما بريزد و جان را در راه خدا ايثار كند، با ما همراه شود؛ من فردا صبح حركت خواهم كرد.

«نسل امام خميني، خون قلبش» را در راه خدا هديه آورد و چشم بر اشارت امام، حماسه‎هايي را رقم زد كه تنها در عاشوراي حسيني مي توان فوائد از آن‎ها را جست وجو كرد.

فرهنگ عاشورا جريان ذهن و روح رزمندگان است. خواندن زيارت عاشورا، بر پايي مراسم سوگواري براي ابا‎عبد‎الله، ياد آوري هماره حماسه‎ها، ايثار‎ها و شهادت خانواده و اصحاب ابا‎عبدالله و تطبيق صحنه‎ها با عاشوراي ابا‎عبد‎الله، ويژگي همه رزمندگان است.

انس و الفت با خاطرات و يادهاي عاشورا، در عمليّات‎ها بارزتر بود. هر شهيدي متناسب با شكل شهادت، به يكي از شهيدان كربلا تشبيه مي شد؛ اگر دست‎ها قطع مي شد يا سمت سقايت داشت، به ابوالفضل العباس، اگر نوجوان بود، به قاسم، اگر تشنه شهيد مي شد يا سر‎جدا مي شد به ابا‎عبدالله. حتّي نام رزمندگان در صورت همانندي با نام اصحاب ابا‎عبدالله، مي توانست مورد توجّه باشد. نمونه‎هايي از اين ويژگي را در خاطرات رزمندگان بررسي مي كنيم.

(1)زيارت عاشورا

آشناترين زيارتنامه جبهه‎ها، پادگان‎ها و مراكز تجمّع نيروهاي رزمنده، «زيارت عاشورا» بود. زمزمه صبحگاه، لحظه‎هاي عمليّات و همراه رزمندگان در جيب و كوله‎پشتي،همين زيارت بود. ترنّم عاشقانه اين زيارت، دل‎ها را به كربلا پيوند مي داد و شعله ايثار و فداكاري را در جان‎ها بر مي افروخت. زيارتنامه عاشورا ستايش است و نكوهش؛ ستايش روح بزرگ امام عاشورا و ياران پاكبازش و نكوهش ستمگران، قساوت پيشگان و زمينه سازان جنايت.

خواندن زيارت عاشورا، هم شور حسيني را در قلب‎ها برمي انگيخت وهم خشم و نفرت نسبت به دشمن را تازه و زنده نگه مي داشت. رزمندگان، مفهوم حقيقي دين را در همين زيارت مي جستند كه «هل الدين الا الحب والبغض؟»؛ آيا دين جز دوست داشتن خوبان و كينه نسبت به تباهكاران چيز ديگري هم هست؟

جبهه در فرهنگ رزمندگان، كربلا بود و بعثيان، يزيدي بودند. رزمندگان پس از خواندن زيارت عاشورا، هم حضور شيفتگي نسبت به امام حسين(عليه السلام) و آرمان‎هايش را در روح وجان خويش مي يافتند وهم بغض و كينه نسبت به ستم گستران و عاشوراستيزان‎را.

چشم‎هايي كه در زلال اشك بر ابا‎عبدالله شسته مي‎شد، شانه‎هايي كه در مصائب كربلا مي‎لرزيدو قلب‎هايي كه با زمزمه نام حسين(عليه السلام) مي شكست، مستعدترين شرايط را براي عمليّات مي‎يافت.

يكي از رزمندگان در خاطرات خويش مي نويسد:

برادر موسي كسي بود كه در مقرّ فاطميّه، مراسم به ياد فاطمه زهرا(عليها السلام) بر پا مي كرد. هر شب با او زيارت عاشورا مي خوانديم. اين‎ها باعث شده بود تا حال و هوايي ايجاد شود كه هيچ سازماندهي نظامي نمي توانست اين طور در بچّه‎ها احساس مسؤوليّت ايجاد كند. بچه‎ها بيشتر از حدّ و ظرفيت جسم و توانشان كار مي كردند. خداي تبارك و تعالي شاهد بود، چيزي به جز عشق، بچه‎ها را حمايت نمي‎كرد.[2]

روضه در زيارت عاشورا، چاشني هميشه برنامه بود و اشك و سوز و سوگواري، روح و جان را تلطيف مي كرد. در اين برنامه، فرماندهان در كنار رزمندگان بودند و همين، زمينه‎ساز يگانگي و تداعي صميميت عاشورا بود.اين عشق و شيدايي به زيارت عاشورا و مجالس روضه، از پشتوانه‎هاي بزرگ معنوي، روحي و جهادي رزمندگان در جبهه‎هاي ايثار و عشقبازي بود.

(2)ايثار در عطش

فرهنگ عاشورا، فرهنگ ايثار و سخاوت و فتوت است. از صحنه‎هاي شگفت و شكوهمند وحماسي كربلا، تشنه كام بيرون آمدن سردار رشيد كربلا، ابوالفضل العباس، از شريعه فرات است. او مشك را از زلال علقمه پر كرده است. كف بر آب مي زند و آ ب را تا فضاي لب‎هاي خشكيده و كام تشنه فرا مي آورد و ناگهان به ياد عطش برادرش حسين(عليه السلام) و كودكان حرم، آب را پرتاب مي‎كند و با خويش زمزمه مي كند كه:




  • يا نفس من بعد الحسين هوني
    هـذا الـحسين شارب الـمنون
    و تـشربـين بـارد المعين



  • و بعده لا كنت ان تكوني
    و تـشربـين بـارد المعين
    و تـشربـين بـارد المعين



تالله ما هذا فعال ديني[3]

اي نفس! بعد از حسين خوار ‎باش، و هرگز نخواهم كه پس از او زنده بماني؛ اين حسين است كه دل از حيات شسته و تو آب سرد و گوارا مي نوشي!؛ به خدا قسم، اين شيوه دين من نيست.

ابوالفضل العبّاس به پاس و ياد تشنگي ديگران از سيراب شدن گذشت و فرهنگ انسان‎ساز «ديگران را بر خويش مقدّم‎بدار» را به انسان‎ها آموخت. فرزندان جبهه‎ها، پروردگان مكتب عاشورا، اين درس بديع و لطيف را از الگوي فتوّت و سخاوت و حميّت فرا گرفتند و در عرصه رزم و لحظه‎هاي خطير و دشوار متجلّي ساختند. در خاطرات رزمندگان و لحظه‎هاي ثبت شده تصويري، به اين ويژگي جوانمردانه، بارها، اشاره شده است و نمونه هايي كه گاه باورهاي عادي توان پذيرش و هضم آن‎ها را ندارند، به يادگار نهاده‎اند.

محمد رضا سنگري- پيوند دو فرهنگ


[1]. لهوف،ص 53.

[2] . حكايت سالهاي باراني، مهدي مرندي، ص 194.

[3] . سردار كربلا (ترجمه العباس) عبدالرزاق مقدم، ترجمه ناصر پاك پرور، ص 288.

/ 1