جواني امام علي (علیهم السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جواني امام علي (علیهم السلام) - نسخه متنی

محمود جويباري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


2- علي ـ عليه السّلام ـ جانباز و فداكار نمونه

در سال سيزدهم بعثت، به دنبال انعقاد پيمان عقبه دوم در شب سيزدهم ذيحجه، ميان پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و يثربيان كه طي آن مردم يثرب پيامبر را به آن شهر دعوت نموده و قول حمايت و دفاع از آن حضرت دادند. و از فرداي آن شب مسلمانان مكه بتدريج به يثرب هجرت كردند، سران قريش دانستند پايگاه تازه‌اي براي نشر دعوت اسلام در يثرب آماده شده است، از اين رو احساس خطر كردند، زيرا مي‌ترسيدند كه پس از آن همه آزار و اذيت كه طي 13 سال به پيامبر و پيروان او رسانده‌اند، پيامبر در صدد انتقام بر آيد و اگر هم فرضا قصد جنگ نداشته باشد، ممكن است راه بازرگاني قريش به شام را كه از كنار يثرب عبور مي‌كرد مورد تهديد قرار دهد.

براي رويارويي با چنين خطري، در آخر ماه صفر سال 13 بعثت در«دارالندوه» (مجلس شوراي مكه) اجتماع كردند. سران قريش(شورا) تصميم گرفتند كه از هر قبيله فردي انتخاب شود و سپس افراد منتخب به هنگام نيمه شب يكباره بر خانه محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ هجوم برده، او را قطعه‌قطعه كنند. بدين طريق، هم مشركان از تبليغات او آسوده مي‌شدند و هم خون او در ميان قبايل عرب پخش مي‌شد و لذا خاندان هاشم نمي‌توانست با تمام قبايلي كه در ريختن خون وي شركت كرده بودند به خونخواهي و مبارزه برخيزند. شورا براي اجراي نقشه خود شب اول ربيع‌الاول را انتخاب كردند.

به دنبال اين تصميم قريش، فرشته وحي پيامبر را از نقشه شوم مشركان آگاه ساخت و دستور الهي را ابلاغ كرد كه پيامبر شهر مكه را به عزم يثرب ترك كند. شب مقرر فرا رسيد. مكه و محيط خانه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در تاريكي شب فرو رفته بود. مأموران مسلح قريش هر يك از سويي به جانب خانه رسول خدا روي آوردند. اكنون پيامبر بايد با استفاده از شيوه غافلگيري خانه را ترك كرده، در عين حال چنين وانمود كند كه در خانه است و در بستر خود آرميده است. براي اجراي اين نقشه لازم بود كه فرد جانبازي در بستر او بخوابد و روانداز سبز پيامبر را به خود بپيچد تا افرادي كه نقشه قتل او را كشيده‌اند تصور كنند كه او هنوز خانه را ترك نگفته است و لذا توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود و از عبور و مرور افراد در كوچه و بيرون مكه جلوگيري نكنند.

اما كيست كه از جان خود بگذرد و در خوابگاه پيامبر بخوابد؟ اين فرد فداكار لابد كسي است كه پيش از همه به وي ايمان آورده است و از آغاز بعثت، پروانه‌وار، گرد شمع وجود او گرديده است. آري، اين شخص شايسته كسي جز علي ـ عليه السّلام ـ نيست و اين افتخار بايد نصيب وي شود.

از اين رو پيامبر رو به علي كرد و گفت: مشركان قريش نقشه قتل مرا كشيده‌اند و تصميم گرفتند كه به طور دسته جمعي به خانه من هجوم آوردند و مرا در ميان بستر بكشند. از اين جهت از طرف خدا مأمورم كه مكه را ترك كنم. لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابي و آن پارچه سبز را به خود بپيچي تا آنان تصور كنند كه من هنوز در خانه‌ام و در بسترم آرميده‌ام تا مرا تعقيب نكنند و علي ـ عليه السّلام ـ در اطاعت امر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از آغاز شب در بستر آن حضرت آرميد.

چهل نفر آدمكش، اطراف خانه پيامبر را محاصره كرده بودند و از شكاف در به داخل مي‌نگريستند و وضع خانه را عادي مي‌ديدند و گمان مي‌كردند كه پيامبر در بستر خود آرميده است. همه سراپا مراقب بودند و آنچنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند كه جنبش موري از نظر آنان مخفي نمي‌ماند. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حالي كه آياتي از سوره يس را قرائت مي‌كرد، صف محاصره كنندگان را شكافت و آنچنان از ميانشان عبور كرد كه احدي متوجه او نشد.

مأموران قريش، در حالي كه دستهايشان بر قبضه شمشير بود، منتظر لحظه‌اي بودند كه همگي به خانه وحي يورش آورند و خون پيامبر را كه در بسترش آرميده است بريزند. آنان از شكاف در به خوابگاه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌نگريستند و از فرط فرح در پوست نمي‌گنجيدند و تصور مي‌كردند كه به زودي به آخرين آرزوي خود خواهند رسيد. ولي علي ـ عليه السّلام ـ با قلبي مطمئن و خاطري آرام، در خوابگاه پيامبر دراز كشيده بود، زيرا مي‌دانست كه خداوند پيامبر عزيز خود را نجات داده است. دشمنان، نخست تصميم گرفته بودند كه نيمه‌شب به خانه پيامبر هجوم آورند، ولي به عللي از اين تصميم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و مأموريت خود را انجام دهند.

پرده‌هاي تيره شب كنار رفت و صبح صادق سينه افق را شكافت. ماموران با شمشيرهاي برهنه به طور دسته جمعي به خانه پيامبر هجوم آوردند و از اينكه در آستانه تحقق بزرگترين آرزوي خود بودند از شادي در پوست خود نمي‌گنجيدند، اما وقتي وارد خوابگاه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ شدند، علي ـ عليه السّلام ـ را به جاي پيامبر يافتند. خشم و تعجب سراپاي وجود آنان را گرفت. رو به علي كردند و پرسيدند: محمد كجاست؟ فرمود: مگر او را به من سپرده بوديد كه از من مي‌خواهيد؟ در اين موقع، از فرط عصبانيت به سوي علي ـ عليه السّلام ـ حمله بردند و او را به سوي مسجدالحرام كشيدند، ولي پس از باز داشت مختصري ناگزير آزادش ساختند و در حالي كه خشم گلوي آنان را مي‌فشرد تصميم گرفتند كه از پاي ننشينند تا جايگاه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را كشف كنند.[1]

قرآن مجيد براي اينكه اين فداكاري بي نظير در تمام قرون و اعصار جاودان بماند، و طي آيه‌اي جانبازي امام علي ـ عليه السّلام ـ را مي ستايد و او را از كساني مي‌داند كه جان بر كف در راه كسب رضاي خدا مي‌شتابند:

وَ مِنْ الناسِ مَنْ يَشْري نَفْسَه ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ و الله رَؤوف بالْعِبادِ.(بقره/ 270)

«برخي از مردم كساني هستند كه جان خود را براي تحصيل رضاي خداوند از دست مي‌دهند؛ و خداوند به بندگان خود رئوف و مهربان است.»


[1] . فروغ ولايت/64 تا 67 بنقل از: تاريخ طبري/2/97.



/ 31