جواني امام علي (علیهم السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جواني امام علي (علیهم السلام) - نسخه متنی

محمود جويباري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


2- ازدواج

اشراف عرب دختران خود را به افرادي مي‌دادند كه از قبيله و قدرت و زر و زور، مثل آنها باشند و در غير اين صورت دست رد بر سينه خواستگاران مي‌زدند.
روي اين عادت ديرينه، اشراف و بزرگاني اصرار داشتند با دختر گرامي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ يعني حضرت فاطمه سلام الله عليها ازدواج كنند. زيرا تصور مي‌كردند كه پيامبر در كار خود سختگيري نخواهد نمود. آنان چنين مي‌پنداشتند كه براي جلب رضايت عروس و پدر، امكانات لازم را در اختيار دارند، وانگهي وي در ازدواج دختران ديگر خود مانند رقيه و زينب سختگيري ننمود. ولي غافل از آنكه اين دختر با آنها فرق دارد. اين دختري است كه به موجب آيه مباهله مقام بلندي را دارد.

خواستگاران در اين فكر، دچار اشتباه شده بودند. ديگر نمي‌دانستند كه همشأن فاطمه، كسي بايد باشد كه از نظر فضيلت و تقوي مانند او باشد. هر گاه فاطمه به موجب آيه تطهير، معصوم از گناه شمرده شده، شوهر او نيز بايد مثل او معصوم از گناه باشد.

پيامبر از طرف خداوند مأمور بود كه در پاسخ خواستگاران بگويد ازدواج فاطمه بايد به فرمان خدا صورت بگيرد، ابوبكر و عمر نيز نسبت به خواستگاري‌شان از دختر پيامبر جواب رد شنيدند. اصحاب پيامبر فهميدند كه جريان ازدواج فاطمه، سهل و آسان نيست، و هر فردي هر چه هم شخصيت مادي داشته باشد، نمي‌تواند با او ازدواج كند. شوهر فاطمه شخصيتي است كه را نظر صدق و صفا و ايمان و اخلاص، فضائل معنوي و سجاياي اخلاقي بايد پشت سر پيامبر باشد؛ و اين اوصاف در شخصيتي جز علي ـ عليه السّلام ـ جمع نيست. براي امتحان علي ـ عليه السّلام ـ را تشويق كردند كه از دختر پيامبر خواستگاري كند.[1] علي ـ عليه السّلام ـ هم از صميم قلب با اين مطلب موافق بود، فقط در پي فرصتي مي‌گشت تا شرائط براي خواستگاري فراهم گردد.

امير مؤمنان، شخصا شرفياب محضر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ گرديد. حجب و حيا، سراسر بدن او را فرا گرفته بود. سر به زير افكند، و گويا مي خواهد مطلبي را بگويد ولي شرم مانع از گفتن آن است، پيامبر گرامي او را وادار به سخن كرد. او با اداء چند جمله توانست مقصود خود را بفهماند. اين نوع خواستگاري نشانه اخلاص و صميميت است.

پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با تقاضاي علي ـ عليه السّلام ـ موافقت كرد و فرمود: شما مقداري صبر كنيد تا من اين موضوع را با دخترم در ميان بگذارم. وقتي مطلب را به دختر خود گفت: سكوت، سراپاي زهرا را فرا گرفت. پيامبر برخاست فرمود: الله اكبر سكوتها اقرارها يعني خدا بزرگ است؛ سكوت دخترم نشانه رضاي اوست.[2]

ولي دارايي علي ـ عليه السّلام ـ در آن روز جز يك شمشير و زره چيز ديگري نبود. علي مأمور شد كه زره خود را بفروشد و مقدمات و مخارج عروسي را فراهم آورد. او با كمال صميميت، زره خود را فروخت و پول آن را خدمت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آوردند.

مراسم عروسي: گروهي از طرف داماد و عروس دعوت شدند، و علي به افتخار همسر گرامي خود، وليمه‌اي ترتيب داد. پس از صرف غذا، رسول گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ فاطمه عليها سلام را به حضور خود طلبيد، فاطمه در حالي كه شرم و حيا سراسر وجود او را فرا گرفته بود، شرفياب محضر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گرديد. عرق حجب و خجالت از پيشاني او مي‌ريخت. وقتي چشم او به پيامبر افتاد، پاي او لغزيد و نزديك بود به زمين بخورد. پيامبر دست دختر خود را گرفت و در حق او دعا فرمود و گفت: خداوند تو را از تمام لغزشها مصون بدارد. آنگاه چهره زهرا را باز كرد و دست عروس را در دست داماد نهاد و چنين فرمود: مبارك گرداند خداوند دخترم را براي تو يا علي؛ فاطمه خوب همسري است. سپس رو به فاطمه كرد و فرمود: زهرا جان! علي خوب شوهري است.

پيامبر در آن شب، صميميت و اخلاص نشان داد؛ كه هنوز در اجتماع كنوني ما با آن همه رشد و تكامل، اين مقدار صفا و صميمت وجود ندارد. از آن جمله، دست دختر خود را گرفت در دست علي گذارد. فضائل علي را براي دختر خود بازگو كرد از شخصيت دختر خود و اينكه اگر علي آفريده نشده بود، همشأني براي او نبود، يادآور شد، و بعدا كارهاي خانه و وظائف زندگي را تقسيم كرد. كارهاي درون خانه را بر عهده فاطمه گذارد، و وظائف خارج از خانه را بر دوش علي نهاد.
در اين موقع، به زنان مهاجر و انصار دستور داد كه دور ناقه دختر او را بگيرند و به خانه شوهر برسانند. به اين ترتيب جريان ازدواج با فضيلت‌ترين زنان جهان پايان يافت.[3]


[1] . بحار/43/93.

[2] . فروغ ابديت /1/ 523 و 524.

[3] . فروغ ابديت، 1/526.


/ 31