2- حجه الوداع
حجه الوداع در سال دهم هجري به وقوع پيوست. شيخ مفيد در اين باره مينويسد: از ماجراهايي كه پس از حكايت كه نجرانيان رخ داد و از فضايل خاص اميرالمؤمنين خبر ميدهد و او را از تمامي بندگان جدا ميسازد، قضيه حجه الوداع و ماجراهايي بود كه در اين شهر پيش آمد. در حجهالوداع فضيلتهاي بزرگي براي علي ـ عليه السّلام ـ حاصل شد.
از جمله آنكه رسول خدا او را به يمن فرستاد تا خمس طلا و نقره آنان را باز ستاند وحلهها و پولهايي را كه نجرانيان بر تسليم كردن آنها توافق كرده بودند از ايشان دريافت كند. پس علي ـ عليه السّلام ـ به دنبال ماموريتي كه پيامبر او را فرستاده بود، رفت. سپس رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ تصميم گرفت به حج برود و آنچه را از جانب خداوند بر او تكليف شده بود، به جاي آورد. از اين رو مردم را براي حج آگاه كرد.
آن حضرت به نقاط دور دست سرزمين اسلامي رسيد. مردم خود را براي همراهي پيامبر در اين سفر، آماده كردند و از اطراف و اكناف مدينه عده بسياري در آن شهر حاضر شدند و آن حضرت در بيست و پنجم ذيالقعده، همراه با مردم از مدينه به طرف مكه حركت كرد.
گفتهاند صد و بيست هزار و يا بيش از اين همراه با پيامبر از مدينه عازم مكه شدند و اين تعداد بدون احتساب حج گزاراني است كه ساكن مكه و يمن بودند. همسران پيامبر و دخترش فاطمه كه بر كجاوه سوار بودند در اين سفر پيامبر را همراهي ميكردند. شتران قرباني نيز در اين مسير حركت داده ميشدند. پيغمبر نامهاي به علي ـ عليه السّلام ـ نوشت كه براي انجام حج از يمن به مكه آيد ولي براي او نوع حج خود را ننوشت و خود به قصد حج در حالي كه شتراني را براي قرباني برداشته بود به سوي مكه حركت كرد و در جايي به نام ذيالحليفه احرام بست.
از طرفي اميرمؤمنان با همراهانش از يمن به جانب مكه حركت كرد و آن جامههايي را كه از نجرانيان گرفته بود، با خود ميبرد. چون رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از راه مدينه به نزديكي مكه رسيد؛ علي ـ عليه السّلام ـ هم كه از راه يمن عازم بود به نزديكي مكه رسيد. وي در پيشاپيش لشكر حركت ميكرد تا پيامبر را ببيند و مردي از سپاهيان را به جانشين خود بر لشكر گماشت. پس پيامبر را در حالي كه وارد مكه ميشد، پيدا كرد و بر او سلام داد و آن حضرت را از آنچه در يمن كرده و از خراجي كه از نجرانيان ستانده بود آگاه ساخت.
و به پيامبر گفت براي ديدار با او پيشاپيش سپاه شتاب جسته است. رسول خدا از اين امر و نيز از ملاقات با علي خشنود شد و از وي پرسيد: به چه نيتي احرام بستي؟ علي ـ عليه السّلام ـ پاسخ داد: اي رسول خدا برايم نوشته بودي كه خود چه احرامي خواهي بست. از اين رو من نيت خود را به نيت تو بستم و گفتم: خداوندا به مانند احرام پيغمبرت، احرام ميبندم، و سي و چهار شتر براي قرباني آوردهام. رسول خدا فرمود: الله اكبر! من شصت و شش قرباني آوردهام و تو در حج و مناسك و قرباني من با من شريك هستي. پس اكنون بر احرام خود باش و به سوي سپاهيان خود بازگرد و در بازگشت شتاب كن تا انشاءالله در مكه به يكديگر بپيونديم.