شكايت از شوهر - در حريم حجاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در حريم حجاب - نسخه متنی

محمد مقدسي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


شكايت از شوهر

رسول‌خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ مي‌فرمايد: بهترين مردان امت من، كساني‌هستند كه بر خانواده (زن و فرزندان) خود تكبر نورزند و سخت نگيرند، و بر آن‌ها رحم كرده مهرباني نمايند، وستم ‌روا ندارند.[1]

حضرت اميرالمؤمنين امام علي ـ عليه السلام ـ در زمان خلافت خود، كار رسيدگي به شكايات را شخصاً برعهده مي‌گرفت و به فرد ديگري واگذار نمي‌كرد. روزهاي بسيار گرم، در آن هنگام كه معمولاً مردم در خانه‌هاي خود استراحت مي‌كردند،‌ آن امام بزرگوار و مهربان، در بيرون دارالاماره، در ساية ديوار مي‌نشست تا اگر كسي شكايتي داشته‌باشد، بدون واسطه و مانع، شكايت خود را تسليم كند. گاهي هم در كوچه‌ها و خيابان‌ها راه مي‌افتاد،‌ تجسس مي‌كرد و اوضاع عمومي را از نزديك تحت نظر مي‌گرفت.

يكي از روزهاي بسيار گرم، خسته و عرق كرده به مقرّ خلافت مراجعت كرد، زني را ديد كه جلو درِ دارالاماره ايستاده بود، همين‌كه چشم زن به اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ افتاد، جلو آمد و عرض كرد شكايتي دارم:

«شوهرم به من ظلم كرده، مرا از خانه بيرون نموده، علاوه براين مرا تهديد به كتك كرده و اگر به خانه بروم، مرا كتك خواهدزد. اكنون به دادخواهي، نزد شما آمده‌ام.»

حضرت فرمود: «بندة خدا! الآن هوا خيلي گرم است، صبركن عصر، هوا قدري سردتر شود، خودم به خواست خدا با تو خواهم آمد و ترتيبي به كار تو خواهم داد.»

ـ «اگرتوقف من در بيرون خانه طول بكشد، بيم آن است كه خشم او افزون گردد و بيشتر مرا اذيت كند.»

اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ لحظه‌اي سر را پايين انداخت، آنگاه درحالي كه با خود زمزمه مي‌كرد، فرمود:

«نه به خدا قسم، نبايد رسيدگي به دادخواهي مظلوم را تأخير انداخت. حق مظلوم را حتماً بايد از ظالم گرفت و رعب ظالم را بايد از دل مظلوم بيرون كرد، تا با كمال شهامت و بدون ترس و بيم در مقابل ظالم بايستد و حق خود را مطالبه كند.»

ـ بگو ببينم خانه شما كجاست؟‌»

ـ «فلان محله است.»

ـ «برويم»

اميرالمؤمنين حضرت علي ـ عليه السلام ـ به اتفاق آن زن به در خانه او رفت، ‌پشت در ايستاد و به آواز بلندفرمود:

ـ «اهل خانه! سلام عليكم.»

جواني بيرون آمد، كه شوهر همين زن بود. او حضرت علي ـ عليه السلام ـ را نشناخت،‌ تأملي كرد و آن‌گاه مشاهده نمود پيرمردي كه در حدود شصت سال دارد، به اتفاق همسر او آمده‌است. فهميد كه زنش اين آقا را براي حمايت و شفاعت از خود آورده، اما حرفي نزد.

اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ فرمود: «اين بانو كه همسر تو است از تو شكايت دارد، مي‌گويد: تو به او ظلم نموده و او را از خانه بيرون كرده‌اي، به‌علاوه تهديد به كتك هم نموده‌اي. من آمده‌ام به تو بگويم از خدا بترس و با زن خود نيكي و مهرباني كن.»

ـ «به تو چه مربوط كه من با زنم خوب رفتار كرده‌ام يا بد؟ بلي، من او را تهديد به كتك كرده‌ام، اما حالا كه رفته،‌ تو را آورده و تو از جانب او حرف مي‌زني، او را زنده زنده آتش خواهم زد.»

حضرت علي ـ عليه السلام ـ از گستاخي جوان برآشفت، دست به قبضة شمشير برد و از غلاف بيرون كشيد و آنگاه فرمود: «من تو را اندرز مي‌دهم و امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر مي‌كنم، تو اين‌گونه جواب مرا مي‌دهي، صريحاً مي‌گويي من اين زن را آتش خواهم زد و مي‌سوزانم؟! خيال كرده‌اي دنيا اين قدر بي‌حساب است؟!‌».

فرياد اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ كه بلند شد مردم عابر از گوشه و كنار جمع شدند، هركه مي‌آمد در مقابل حضرت، تعظيمي مي‌كرد و مي‌گفت:
«السلام عليك يا اميرالمؤمنين»

جوان مغرور، تازه متوجه شد با چه كسي روبرو است، خود را باخت و به التماس افتاد،‌ عرض كرد: «يا اميرالمؤمنين! مرا ببخش، به خطاي خود اعتراف مي‌كنم. از اين ساعت قول مي‌دهم مطيع و فرمانبردار زنم باشم، هرچه فرمان دهد اطاعت كنم.»

حضرت علي ـ عليه السلام ـ فرمود: «نه آن‌گونه باش كه او را از خانه بيرون كرده، ‌تهديد به كتك و سوزاندن كني و نه اين‌طور كه مطيع و فرمان‌بردار وي گردي، بلكه ميانه‌روي داشته و با هم رفيق باشيد.»

سپس رو به آن زن كرد و فرمود: اكنون برو به خانة خود، اما تو هم مواظب‌باش كه به گونه‌اي رفتار نكني كه شوهرت را به خشم آورده و به چنين اعمالي وادار نمايي.[2]



[1] . مكارم‌الاخلاق، باب حق المرأة علي الزوج، ص 216.

[2] . داستان راستان،‌ ج 2، ص 246، با اندك تصرف در عبارات به نقل از بحار، ج 9، چاپ تبريز ص 598.


/ 14