شكيبايي و پارسايي زن - در حريم حجاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در حريم حجاب - نسخه متنی

محمد مقدسي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


شكيبايي و پارسايي زن

امام باقر ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايد:

«جهادُ المرأةِ أنْ تَصبرُعلي ماتري مِن أذي زوجها و غيرته»[1]

جهاد زن اين‌است كه بر اذيت و آزار و سخني كه از شوهرش مي‌بيند، صبر نمايد.

در دوران زمامداري عمر، جواني بعد از فراغت از نماز، بدون خواندن تعقيبات، بلافاصله از مسجد بيرون مي‌رفت، ‌روزي به همان منوال از جاي برخاست كه روانه شود؛ عمر او را مخاطب قرار داد كه چرا شرط ادب در برابر نماز نگه نمي‌داري و تعقيبات كه فضيلت زياد دارد نمي‌خواني؟[2]

جوان از اين عتاب و سرزنش ناراحت شد و از اينكه سرّش به وسيلة عمر فاش گرديد به گريه افتاد،‌ آنگاه گفت: اگرچه از بيان كردن علت اِبا و اكراه دارم، اما چون اصرار مي‌ورزي، ناچارم كه بگويم:

تو چه مي‌داني كه بر ما بيچارگان چه مي‌گذرد. فقر و احتياج و نيازمندي‌ ما به حدي رسيده كه من و همسرم با يك جامه، روزگار سپري مي‌كنيم، اگر او بپوشد مرا لباسي نيست و اگر من بپوشم او لباس ندارد. بنابراين هرروز صبح من پيراهن را مي‌پوشم و به نماز حاضر مي‌شوم و بعد از فراغت از نماز زود به خانه مي‌روم، تا او نيز از اين جامه استفاده كند و از نماز عقب نماند!

عمر از اين بيان و از دانستن وضع او ناراحت شد و حاضرين به گريه درآمدند، سپس از بيت‌المال هشتاد درهم آورد و به او گفت: اين دراهم را بگير و صرف مايحتاج زندگي خود كن و نيازمندي‌هاي خود را برطرف نما، جوان آن پول‌ها را گرفت و به خانه آمد.

همسرش از تأخير او پرسيد. او آنچه را كه عمر گفته بود با همسر درميان گذاشت. آن زن عفيف و پارسا از اين پيش‌آمد و فاش شدن اسرار زندگي‌اش سخت ناراحت شد و شوهر خود را مورد ملامت و توبيخ قرار داد و گفت: مگر تو نشنيده‌اي كه فقير صابر و شكيبا،‌ روز قيامت همنشين «پيامبر» ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ است؟ تو چنين عزتي را به مال دنيا فروخته‌اي، بهتر آن است كه اين پول‌ها را هرچه زودتر به عمر برگرداني و بگويي گرچه نيازمند و محتاجيم،‌ اما صبر بر فقر، ‌اسلحه و شعار ماست.

آن جوان به مسجد برگشت و تمام آن دراهم را به عمر برگرداند،‌ و چون شب شد، آن زن براي تهجد و نماز نافلة شب از رختخواب برخاست، بعد از پايان نماز، به شوهر گفت: تا اين زمان، راز ما نزد خدا محفوظ بود، حال كه ديگران دانستند، من از اين زندگي بيزارم، با هم دعا كنيم تا روح ما قبض شود و از چنين زندگي خلاص شويم.

هر دو به سجده درآمدند و از خداوند درخواست مرگ كردند و بلافاصله دعاي ايشان مستجاب شد و جان به جان آفرين تسليم نمودند. و بنا به خبر ديگري، آن زن به تنهايي تمناي مرگ و ترك زندگي كرد و صبح، جوان به مسجد آمد و مردم را به تشييع جنازة همسر خود دعوت نمود.[3]

اينك سزاوار است كه مرتبة شكيبايي و فداكاري و گذشت بعضي از زنان امروزي را نيز بدانيم!!! توجه كنيد:

... در بيمارستان با تزريق خون، حال مجروحي كه به مرگش چيزي باقي نمانده‌بود، رو به بهبود گذاشت. او در بازجويي علت قصد انتحار و خودكشي خود را چنين شرح داد: من اسمم حبيب الله است ودلال معاملات اراضي هستم. وقتي كارم خوب بود و پول فراوان به‌دست مي‌آوردم،‌ با دختر تاجري ازدواج كردم. تا زماني كه پول داشتم،‌ زنم با من خوب بود، همين‌كه بازار زمين از رونق افتاد و بي‌پول شدم، زن مهربان و خوش اخلاق من،‌ بناي ناسازگاري و نافرماني را گذاشت،‌ چنان روزگارم را سياه كرد كه حكايت كردني نيست،‌ او در حالي كه زن من بود، مهريه‌اش را به اجراء گذاشت ودر نتيجه وضع مالي من بدتر شد،‌ تا آنجا كه ديشب تصميم به خودكشي گرفتم...

«نقل از اظهارات مردي كه بقصد خودكشي در اراضي نازي‌آباد رگ‌هاي دست خودرا با تيغ بريده‌بود.‌»[4]

با دقت نمودن به اين دو سرگذشت مي‌توان يكي از اسرار ناپايداري زندگي‌ها را در اين زمان شناخت و آن،‌ كم شدن روح گذشت و فداكاري و تشريك در مصائب و گرفتاري‌هاي زندگي است كه متأسفانه برخي از خانم‌ها، چنان عرصه را بر مرد تنگ مي‌كنند كه او از زندگي و خوبي‌هاي آن چشم پوشيده و به مرگ راضي مي‌شود و از آن‌طرف اگر با چشم‌پوشي از ظواهر فريبنده و زودگذر مادي و زرق و برق‌هاي كاذب، زن با شوهرش در مصائب و سختي‌ها و خوشي‌هاي زندگي تشريك مساعي كند، سخت‌ترين لحظات فقر مادي، هم‌چون عسل در كام طرفين شيرين و لذت‌بخش خواهدبود.

«حال اين گوي و اين هم ميدان»


[1] . مكارم الاخلاق، باب حق الزوج علي المرأة، ص215.

[2] . عوام فريبي راببين! از يك طرف خلافت اميرالمؤمنين حضرت علي ـ عليه السلام ـ را مي‌كند و بشريت را تا ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ از سرچشمه وحي و امامت محروم مي‌نمايد، و از طرف ديگر بخاطر ترك يك مستحب(تعقيب نماز) ناراحت شده و احساس مسئوليت كرده و سعي در افشاي سرّ يك مسلمان مي‌نمايد .

[3] . مجالس الواعظين با اندكي تصرف.

[4] . روزنامة اطلاعات.


/ 14