نقش استخاره در انتخاب همسر
بسياري از خانوادهها براي ازدواج پسر و دخترشان متوسل به استخاره ميشوند. اگر خواستگاري براي دخترشان آمد يا براي پسرشان خواستند از دختري خواستگاري كنند استخاره مينمايند. بنابراين بد نيست مقداري هم دربارة استخاره بحث كنيم.قبلاً بايد اين مطلب را ياد آور شوم كه جاي استخاره بعد از مرحله تحقيق و بعد از مشاوره است. دختر و پسر و خانواده آنها براي شناخت همسر بايد به تحقيق و كنجكاوي بپردازند و اگر باز هم ترديد دارند با يك نفر يا چند نفر افراد مطلع و مورد اعتماد مشورت نمايند. اگر به نتيجه رسيدند اقدام نمايند. استخاره جائي است كه از راه تحقيق و مشورت بجايي نرسيدند و هنوز هم متحيرند، در چنين موردي ميتوانند به استخاره متوسل شوند.در احاديث به دو نوع استخاره اشاره شده است. نوع اول اينكه انسان در هنگام تصميمگيري دربارة كارهاي مهم دو ركعت نماز بخواند و بعد از نماز دست به دعا بردارد و از خداوند متعال بخواهد كه آنچه خير و مصلحت اوست پيش بياورد و وسيلهاش را فراهم سازد. اين نوع استخاره در واقع نوعي دعاست و در همهحال حتي بعد از تحقيق و مشورت هم مطلوب ميباشد. مخصوصاً در امر ازدواج كه امري مهم و سرنوشتساز است در هرحال خوب است انسان از خداوند متعال طلب خير كند.در احاديث چنين آمده كه امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ براي استخاره دو ركعت نماز ميخواند و در تعقيب نماز صد مرتبه ميگفت: أسْتَخيرُ الله. بعد از آن اين دعا را ميخواند: «اللّهُمَّ اِنّي قد هَمَمْتُ بأمرٍ قد علمته فان كنتَ تعلم انَّهُ خير لي في ديني و دنياي و آخرتي فيسِّرْهُ لي و اِنْ كنتَ تعلم انَّهُ شرٌّ لي في ديني و دنياي و آخرتي فاصرفه عني، كرهتْ نفسي ذالك اَمْ أحبَّتْ، فاِنَّكَ تعلم و لا اعلم و انت علّامُ الغيوب». بعد از آن تصميم ميگرفت و وارد عمل ميشد.[1]يعني: خدايا ميخواهم فلان كار را انجام دهم كه تو ميداني، اگر صلاح دين و دنيا و آخرت مرا در اين كار ميداني وسيلهاش را برايم فراهم ساز. و اگر ميداني كه براي دين و دنيا و آخرت من بد است مرا از آن باز بدار، چه كراهت داشته باشم چه علاقه. زيرا تو مصالح واقعي را ميداني ولي من نميدانم و تو علامالغيوب هستي.نوع دوم استخارهاي است كه تعيين تكليف ميكند. در اينجا به دو نوع آن اشاره ميشود:اول استخاره ذاتالرقاع. حضرت صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: وقتي خواستي كاري را انجام دهي شش قطعه كاغذ تهيه كن. در سه عدد آنها بنويس: بسم الله الرحمن الرحيم خيرةٌ مِنَ الله العزير الحكيم. لفلان بن فلانة. «و به جاي فلان بن فلانه نام استخاره كننده و مادرش را بنويس» و بعد از آن بنويس: افعل. و در سه عدد ديگر بنويس بسم الله الرحمن الرحيم خيرةٌ مِنَ الله العزير الحكيم لفلان بن فلانه «و به جاي فلان بن فلانه نام استخاره كننده و مادرش را بنويس» و روي همان كاغذها بنويس: لاتفعل. آنگاه اين شش قطعه كاغذ را بگذار زير سجادهات.بعد از آن دو ركعت نماز بخوان و بعد از فراغ به سجده برو و در حال سجده صد مرتبه بگو: أسْتَخْيرُ الله برحمتهِ خيرةٌ في عافيةٍ ـ بعد از آن بنشين و بگو: اللهمَّ خيرلي في جميع اموري في يُسْرٍ مِنكَ و عافيةٍ. آنگاه كاغذها را بر هم بزن و يك يك بيرون بياور پس اگر سه كاغذ پشت سر هم افعل آمد آن كار را انجام بده كه خوب است. و اگر سه كاغذ پشت سر هم لاتفعل آمد، آن كار را ترك كن. و اگر يكي از كاغذها افعل بود و كاغذ ديگر لاتفعل، تا پنج كاغذ بيرون بياور اگر افعل بيشتر بود آن را انجام بده و اگر لاتفعل بيشتر بود آن را ترك كن. ديگر احتياجي به كاغذ ششم نداري.[2]نوع دوم استخاره با قرآن. راوي ميگويد به حضرت صادق ـ عليه السلام ـ عرض كردم گاهي قصد دارم كاري را انجام دهم و از خدا هم طلب خير نمودهام ليكن چيزي به نظرم نميرسد، در اينصورت آيا اين كار را انجام دهم يا ترك نمايم؟ فرمود: شيطان در حال نماز از همه حالات به انسان دورتر ميباشد، هنگامي كه در حال نماز هستي هر چه به ذهنت آمد انجام بده. قرآن را بگشاي و در اولين آيهاي كه چشمت به آن رسيد توجه كن و آنچه را كه به قلبت القا شد انجام بده.[3]بهرحال استخاره چنانكه از نامش پيداست يك نوع دعا و طلب خير است. انسان در حال تحير و بلاتكليفي دست به دعا بر ميدارد و از قادر متعال مسألت ميكند كه آنچه را كه به صلاح دين و دنيا و آخرت اوست پيش بياورد و وسيلهاش را فراهم سازد. آنگاه با توكل به خدا و اميد استجابت دعا خودش را از بلا تكليفي نجات ميدهد و وارد عمل ميشود. در چنين حالي بايد مطمئن باشد كه آنچه به صلاح واقعي دنيا و آخرت اوست پيش خواهد آمد.در خاتمه باز هم يادآور ميشوم كه تحقيق و مشورت طبعاً بر استخاره تقدم دارد، اگر نتيجة تحقيقات شما خوب بود وارد عمل شويد و لازم نيست استخاره كنيد. بعضي مردم عادت دارند در هر كاري به استخاره توسل جويند، در صورتي كه گاهي استخارههاي بيمورد باعث سرگرداني و مانع عمل ميشود.
[1] . مكارم الاخلاق، ص 369.[2] . همان مأخذ، ص 371.[3] . همان مأخذ، ص 374.