اگر همه انسانها از يك نژاد بودند امروزه تبعيض نژادي به جود نمي آمد، چرا خداوند همه انسانها را از يك نژاد نيافريده مگر پدر و مادر همه انسانها حضرت آدم و حواء نبودند؟ - [چرا خداوند همه انسانها را از يك نژاد نيافريده است؟] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[چرا خداوند همه انسانها را از يك نژاد نيافريده است؟] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اگر همه انسانها از يك نژاد بودند امروزه تبعيض نژادي به جود نمي آمد، چرا خداوند همه انسانها را از يك نژاد نيافريده مگر پدر و مادر همه انسانها حضرت آدم و حواء نبودند؟

پاسخ

براي روشن شدن جواب ناچاريم مقدمةً به چند نكته اشاره كنيم.

1ـ معيار ارزش در اسلام تقوي است نه نژاد. قرآن مي فرمايد «اي مردم ما شما را از يك مرد و زن آفريد و تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد، ولي گرامي ترين شما نزد خداوند، با تقواترين شماست. خداوند دانا و خبير است».[1]

2ـ يكي از مشكلات جامعه بشري روح طبقاتي و نژادي است كه اسلام با آن شديداً مبارزه نموده است. در روايات اين مطلب تحت عنوان عصبيّت (دفاع افراطي از قوم و قبيله و نژاد وطن)[2] ذكر شده است كه به بعضي از آنها اشاره مي شود:

الف) پيامبر فرمود: كسي كه در قلبش به اندازه دانه خردلي عصبيّت باشد، خداوند در روز قيامت او را با اعراب جاهلي محشور مي كند.[3]

ب) امام صادق فرمود: عصبيّت باعث مي شود كه پيوند ايمان از گردن انسان برداشته شود.[4]

ج) پيامبر اسلام فرمود: «همه شما فرزندان آدميد و آدم از خاك آفريده شده. از تفاخر به پدران بپرهيزيد وگرنه نزد خدا از حشراتي كه در كثافات غوطه ورند، پست تر خواهيد بود.[5]

3ـ در اسلام هيچ كسي بخاطر نژاد مذمت نشده است. پيامبر (ص) فرمود: «اي مردم، بدانيد خداي شما يكي است؛ و پدرتان يكي است نه عرب بر عجم برتري دارد و نه عجم بر عرب، نه سياهپوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سياه پوست، مگر به تقوا. آيا من دستور الهي را ابلاغ كردم؟ همه گفتند: آري. فرمود: اين سخن را حاضران به غائبان برسانند[6] در جاي ديگر فرمود: عصيت جاهلي را رها كنيد كه چيز متعفني است.[7]

4ـ اختلاف زبانها از نشانه هاي الهي است «از آيات او آفرينش آسمانها و زمين و تفاوت زبانها و رنگهاي شماست؛ در اين نشانه هائي است براي عالمان[8] بي شك زندگي اجتماعي بشر بدون شناخت افراد و اشخاص ممكن نيست. اگر يك روز همه انسانها يك شكل و يك قيافه و داراي يك قد و قواره شوند، در همان يك روز شيرازه زندگي آنها بهم مي ريزد، نه پدر از فرزند و همسر از بيگانه شناخته مي شود، نه مجرم از بي­گناه و نه بدهكار از طلبكار و... و چه جنجال عجيبي بر پا خواهد شد[9] لذا در قرآن جاي ديگر، حكمت اختلاف نژادها را چنين بيان مي كند: «تيره ها و قبيله ها را قرار داديم تا يكديگر را بشناسند».[10]

بعد از اين نكات، جواب اول سئوال اين است كه خداوند انسان ها را از اول از يك مرد و زن آفريد[11] كه هر دو از يك خاك و يك نژاد بودند. حتي به تعبير قرآن از خودتان همسران براي شما آفريد[12] و بعد بر اثر اين كه در زمين پراكنده شدند، زبانها و رنگهاي مختلفي به وجود آمد، گرچه اين هم نوعي كار خدا است به دليلي که بعداً بيان مي شود) ولي اگر بر فرض محال، انسانها از اول فقط در يك منطقه اي آب و هوايي زندگي مي كردند چنين اختلافي پيش نمي آمد. پس پراكندگي در زمين باعث بوجود آمدن رنگهاي مختلف و زبانهاي مختلف شده است.

ثانياً اين اختلاف را خداوند يكي از آيات و نشانه هاي وجود قدرت و توحيد خود مي داند[13] چون اين همه موجودات و انسانها را آفريده و هيچ كدام صد در صد مثل هم نيستند. حتي دو نفر را نمي توان پيد اكرد كه سران انگشتان آنها صد درصد مثل هم باشد و در موجودات ديگر هم همين حقيقت صادق است. ميوه ها[14] كوهها، حيوانات و...[15] نيوتن مي گويد: «از اين كه از يك ماده واحدة اين همه موجودات متنوع و رنگارنگ بوجود آمده، بايد معتقد گرديد، كه قدرت ديگري در پشت اين دستگاه مادي است كه ماده را رنگ آميزي نموده است.[16] راستي، اگر طبيعت همه يكرنگ بود زيبا بود يا الآن كه رنگهاي مختلفي دارد؟ ميوه ها چطور؟ گلها و... روان شناس بزرگ «گرانت آلِن» مي گويد: «در طبيعت ما عاملي قويتر و متنوع تر از رنگها وجود ندارد،[17] ديگري مي گويد: تأثير رنگ در روان انسان موضوعي ژرف و عميق است[18] خوب است بدانيد كه گفته اند «000/700 نوع حشره، 2500 نوع مار، 289 نوع كبوتر، 65 نوع چرخ ريسك، 100 نوع كانكورو، 000/20 نوع عنكبوت، 000/100 نوع پروانه، 2000 نوع موريانه، و 209 نوع كبك تا حال شناخته شده است»[19]

ثالثاً اين اختلاف نژادها و رنگ ها به نفع انسان ها مي باشند. چنانكه بيان شد، قرآن مي گويد: ما شما را مختلف آفريديم تا شناخته شويد.[20] واقعاً بنازم حكمت بالغه الهي را كه انسانها را با زبانها و آهنگها و رنگهاي مختلفي آفريد، زيرا انسان «در موارد فراواني» نيازمند به تشخيص و امتياز افراد است و اين شناسائي، يا بايد بوسيله چشم حاصل شود و يا بوسيله گوش. به منظور تشخيص چشم خداوند صورتها و شكلها را مختلف نمود و براي تشخيص گوش، اختلاف آوازها و آهنگ ها را ايجاد كرد.[21]

امام صادق (ع) به مفضل مي فرمايد: فكر كن كه چرا هيچ يك از مردم مانند ديگري نيست؟ در صورتي كه آهو و قطا[22] چنان بهم شباهت دارند كه ميان يكي از آنها و ديگري نمي توان فرق گذاشت، بر خلاف انسان. آنچه موجب اختلاف است اين است كه انسان ها بخاطر زندگي اجتماعي محتاج به شناختن يكديگر هستند ولي سائر حيوانات اين نيازمندي را ندارند. و اتحاد شكل براي آنها زياني ندارد. بر خلاف انسان كه گاهي اتحاد شكل دو فرزند دو قلوئي كه خيلي بهم شباهت دارند، مشكلات زيادي ايجاد مي نمايند. بطوري كه گاه مي شود يكي: بجاي ديگري مورد بخشش و نوازش و ديگري بجاي او مورد كيفر و مؤاخذه قرار مي گيرد.[23]

رابعاً مگر مناطقي كه از يك نژادند در بين آنها تبعيض و اختلاف نيست مگر آلماني ها و فرانسوي ها از يك نژاد نيستند (آريائي) چرا با هم جنگيدند؟ مگر آلمان شرقي و غربي، هند و پاكستان، كره شمالي و جنوبي يمن شمالي و جنوبي و... از يك نژاد نيستند؟ در عين حالي سالها جنگ و اختلاف و تبعيض دارند. مگر عربها بين خود، آمريكائي ها آفريقائي با هم اختلاف و تبعيض ندارند؟ مگر اكثر جنايات تاريخ بوسيه هم نژادها بر يكديگر بوقوع نپيوسته؟ اين همه ائمه (ع) مورد آزار قرار گرفتند مگر توسط خود عربها نبود؟ و مگر اين همه شاهان به رعيت همشري و همنژادي خود ظلم نكردند؟ مگر در همين زمان صدام با همزبانها و هم نژادهاي خود چه كرد؟ پس يك نژادي بودن مساله را حل نمي كند چنانكه همزباني و هم فاميلي و هم محلي بون كاري بجاي نمي رساند، و راهي بجاي نمي برد. از آن طرف، مگر پيامبر اسلام (ص) مدينه فاضله را با سلمان ايراني و بلال حبشي و ابوذر غفاري و عمار و مقداد عربي و انصار مدني و مهاجر مكي بوجود نياورد؟! حتي امروزه اسرائيل غاصب در سرزمين فلسطين يهوديهاي دنيا با نژادهاي مختلف كنار هم جمع نشده اند و سرزمين فلسطين را غصب نكرده اند؟ امروزه هر يهودي در هر نقطه از دنيا شهروند اسرائيل بحاسب مي آيد و...
پس يك نژادي بودن راه حل نيست.

براي رفع تبعيض نژادي، چاره اين است كه مرم را بر دين واحد، جمع كنيم و امتيازها را بر اساس تقوا و معنويت بنا كنيم و تعصب را از بين ببريم، علي (ع) مي فرمايد: «ابليس در برابر آدم بخاطر اصل و اساس خويش تعصب ورزيد و آدم را مورد طعن قرار داد و گفت من از آتشم تو از خاك و سپس فرمود: اگر قرار هست تعصبي داشته باشيد اين تعصب شما به خاطر اخلاق پسنديده افعال نيك و كارهاي خوب باشد.[24]

پيغمبر اسلام سلماني ايراني و بلال حبشي را همان گونه با آغوش باز مي پذيرفت كه مثلاً ابوذر غفاري و مقداد بن اسود كندي و عمار ياسر را. و چون سلمان فارسي توانسته بود گوي سبقت را از ديگران بربايد به شرف «سلمان منّا اهل البيت» نايل شد. رسول اكرم همواره مراقبت مي كرد كه در ميان مسلمانان پاي تعصبات قومي كه خواه نا خواه عكس العمل هايي در ديگران ايجاد مي كرد به ميان نيايد.

در جنگ احد جوان ايراني در ميان مسلمين بود، اين جوان مسلمان ايراني پس از آنكه ضربتي به يكي از افراد دشمن وارد آورد از روي غرور گفت: اين ضربت را از من تحويل بگير كه منم يك جوان ايراني پيغمبر احساس كرد كه هم اكنون اين سخن تعصبات ديگران را برخواهد انگيخت، فوراً به آن جوان فرمود كه چرا نگفتي منم يك جوان انصاري يعني چرا به چيزي كه به آيين و مسلك مربوط است، افتخار نكردي و پاي تفاخر قومي و نژادي را به ميان كشيدي؟

در روضه كافي مي نويسد: «روزي سلمان فارسي در مسجد پيغمبر نشسته بود، عده اي از اكابر اصحاب نيز حاضر بودند، سخن از اصل و نسب به ميان آمد. هر كسي درباره اصل و نسب خويش چيزي مي گفت و آن را بالا مي برد نوبت به سلمان رسيد، به او گفتند تو از اصل و نسب خودت بگو، اين مرد فرنزانه تعليم يافته و تربيت شده اسلامي به جاي اينكه از اصل و نسب و افتخارات نژاد سخن به ميان آورد، گفت: من سلمان فرزند يكي از بندگان خدا هستم، گمراه بودم و خداوند بوسيله محمد (ص) مرا بي نياز كرد. برده بودم و خداوند به وسيله محمد (ص) مرا آزاد كرد. اين است اصل و نسب من. در اين بين رسول خدا وارد شد و سلمان گزارش جريان را به عرض حضرت رساند، حضرت فرمود: اي گروه قريش خون يعني چه؟نژاد يعني چه؟ نسب افتخار آميز هر كس دين اوست، مردانگي هر كس خلق و خوي و شخصيت او، اصل و ريشه هر كس عبارت است از عقل و فهم و ادراك او چه ريشه و اصل نژادي بالاتر از عقل»....[25]

در شان نزول آيه ي 13 حجرات مي خوانيم كه بعد از فتح مكه پيغمبر اكرم دستور داد اذان بگويند. «بلال» بر پشت بام كعبه رفت و اذان گفت. «عتاب بن اسيد» گفت: شكر خدا را كه پدرم از دينا رفت و چنان روزي را نديد. «و حارث بن هشام» نيز گفت: آيا رسول خدا غير از اين كلاغ سيا» كسي را پيدا نكرد؟ آيه فوق كه در نكته اول مقدمه بيان شد، نازل شد و معيار ارزش واقعي را تقوا دانست.[26]

خلاصه اينكه

اولا انسان از يك زن و مرد آفريده شده اند، زبانها و رنگهاي مختلف بر اثر محيط ها و مكانهاي مختلف بوجود آمده اند و ثانياً: اين اختلاف را خداوند نشانه وجود و قدرت خود مي داند، كه از يك ماده واحد اين همه موجودات را آفريد. و ثالثاً اين اختلاف رنگها و زبان ها چه در طبيعت و چه در انسانها به نفع خود انسانها است و رابعاً: مگر مناطقي كه از يك نژادند تبعيض و اختلاف ندارند، راه چاره رفع تبعيض يك نژادي نيست بلكه اصلاح انسان و ارزش ها را بر محور تقوي و عقل بنا نمودن است چنانكه پيامبر (ص) عملا چنين كرد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. خدمات متقابل اسلام و ايران، بخش اول ص 49 تا ص142، استاد مطهري.

2. بهترين راه شناخت خدا ص 145 تا 170، محمد محمدي ري شهري.

3. تفسير نمونه: ج3، ص 244 و ص 56، ج 4، ص 141 و 210.



[1] حجرات/13 و شبيه اين است، نساء/1.

[2] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلامية، چاپ هشتم، 1370، ج15، ص353.

[3] . کليني، محمد بن يعقوب،اصول كافي، مترجم مصطفوي، انتشارات علميه اسلاميه، ج3، ص419.

[4] . همان.

[5] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج22، ص203.

[6] همان، ص201 معرفي شد كه از تفسير قرطبي، ج 9، ص6162 نقل نموده.

[7] . همان، ص202 كه في ظلال ج7، ص538 نقل نموده.

[8] روم/22.

[9] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج16، ص394.

[10] . حجرات/13.

[11] . حجرات/13.

[12] . روم/30.

[13] . روم/22.

[14] . نحل/3.

[15] . فاطر/28ـ27.

[16] . فريد وجدي، دائرة المعارف فريد، ج1، ص499.

[17] . محمدي ري شهري، محمد، بهترين راه شناخت خدا، 1354 هـ ، ص150.

[18] . همان.

[19] . همان، ص153.

[20] . حجرات /13.

[21] . برگرفته از: ري شهري، شناخت خدا، ص 146.

[22] . پرنده اي به اندازه كبوتر، (المنجد).

[23] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 هـ ، ج3، ص87.

[24] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، ص380، خ192.

[25] . مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1357، ص74 ـ 76.

[26] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج22، ص199.



/ 1