ثانياً: مصحفهاى خطى
در آغاز اين مبحث اشاره كرديم كه مؤلفان كتابهاى مربوط به رسم، مواد خود را از مصحفها برداشته اند و اين شامل موضوعاتى است كه آنها را از اساتيد خود روايت كرده اند و آن اساتيد هم از مصاحف نقل كرده اند و يا موضوعاتى كه خود از مصحفهايى كه در اختيارشان بود برداشته اند. انگيزه ها براى روايت وجوه رسم مصحفى آنچنان زياد است كه به ما اطمينان كامل مى دهد كه آنچه پيشوايان فن نقل كرده اند حقيقتاً همان است كه در رسم مصاحف بوده است.1. كتابهايى كه درباره رسم به دست ما رسيده بخصوص كتابهاى قديمى بسيار محدود است و قديمى ترين آنها همان فصلى است كه ابو عبيد (متوفى 224 هـ) در كتاب فضائل القرآن آورده و نيز آنچه كه ابن ابى داود (متوفى 316 هـ) در كتاب المصاحف دارد و پس از اينها كتابهاى مهدوى و ابن معاذ جهنى ودانى درباره رسم است و بيشتر تأليفاتى كه به دست ما رسيده مربوط به پس از اين دوره است. شك نيست كه بر كتابهاى علوم قرآنى همان رفته است كه بر كتابهاى ديگر فرهنگ اسلامى رفته و بيشتر آنها دستخوش تلف و نابودى قرار گرفته است; همان گونه كه ابن الجزرى روايت مى كند كه او سعى كرد كه بر كتاب ابوالعلاء همدانى (متوفى 569 هـ) كه در طبقات القرّاء تاليف كرده، دست پيدا كند ولى نتوانست. اين مطلب را در غاية النهايه (ج 1 ص 204) چنين تصوير كرده است: «از مدتها پيش آرزو داشتم كه اين كتاب يا قسمتى از آن را پيدا كنم ولى حتى به برگى از آن هم دست پيدا نكردم و كسى را نديدم كه ذكرى از آن به ميان آورد و ظاهر اين است كه اين كتاب ضمن كتابهايى كه در واقعه چنگيزخان از بين رفته، نابود شده است» و چقدر واقعه هايى كه مانند واقعه چنگيزخان اتفاق افتاده و ميراث اين امت را از ميان برده است ولى نور اين فرهنگ در پشت پرده نمانده و نسلها آن را از يكديگر نقل كرده اند و در اين ميان به قرآن اهتمام بيشترى داده شده چون قرآن اساس اين فرهنگ و رهنمون آن است و همچنان گرانبهاترين چيزى است كه به مردم داده شده است ولى متأسفانه بيشتر تأليفات علوم قرآنى مخصوصا قسمت قرائتها و رسم همچنان به صورت خطى است و در انتظار كسى است كه غبار را از آنها بزدايد و بار ديگر نور ببينند و كمكى براى پژوهشگران در اين ميراث باشند.