دراينجا قضيه دو حالت پيدا مى كند
حالت اول
كاستيهاى عمومى كتابت است از قبيل آنچه كه در رسم عثمانى ديديم كه مثلا علامتهاى بعضى از حركتهاى بلند وبعضى از حروف نوشته نمى شود، و يا علامتهايى نوشته مى شودكه تلفظ نمى شود ونيز بعضى از حروف با علامتهايى غيراز علامت خودشان نشان داده مى شوند; مثل نوشتن فتحه بلند به صورت واو وياء ومثل نوشتن همزه بايكى از علامتهاى حروف سه گانه مدولين ومانند اينها. اين حالت درحد خود روشن است وكافى است كه كيفيت تلفظ رااز روايت به دست آوريم آنگاه فرق ميان تلفظ ورسم را پذيرا باشيم; همان گونه كه ابوالحسين بن المنادى گفته است:(1) «بعضى از كلمات نوشته شده را از لحاظ اعراب به همان شكل نوشته شده نمى توان قرائت كرد وحكم آن اين است كه به همان صورتى كه نوشته شده رها شود وبه خواننده ها گفته شود كه آنها را به صورتى غير از آنچه كه رسم شده است بخوانند».حالت دوم
تعدد وجوه قرائت است كه از رخصت حروف هفتگانه ناشى شده به گونه اى كه رسم واحد بيش از چند نوع قرائت دارد واين از خصايص رسم عثمانى است; زيرا وقتى مصحفها را درمدينه نوشتند، هدف نشان دادن قرائت عمومى مشهور بود; ولى شرايط خاصى سبب شد كه رسم عثمانى كه براى نشان دادن يك قرائت بود، چند قرائت در آن احتمال داده شد ومعيارى براى تمام قرائتهاى روايت شده گرديد وهر قرائتى كه ازرسم خارج بود شاذّ تلقى شد كه نبايد به آن نحو خوانده شود.پيش از آنكه رابطه قرائتهاى صحيح وغير صحيح را با رسم عثمانى روشن كنيم، لازم است كه درباره قرائتها بخصوص درقرن اول ودوم پس از هجرت به اختصار سخن بگوييم. آنگاه شرايط قرائت صحيح را بيان كنيم واينكه چگونه يكى از شرايط آن موافقت با رسم عثمانى است; سپس وجوهى را كه جايز است با رسم عثمانى مخالف باشد و مطالب مربوط به آن واختلاف مصاحف عثمانى در رسم چند كلمه راارائه مى دهيم. وخود را ناچار مى بينيم كه اين فصل را با توضيح يك شبهه به پايان ببريم كه درانديشه بعضى از كسانى كه از جنبه هاى تاريخى قرائتها غافل شده اند پيدا شده ودر فهم رابطه ميان قرائتها ورسم عثمانى دچارخطا شده اند.1. دانى:المحكم، ص 185.