سوره حمد كودكى را از مرگ نجات داد
در ايام جوانى ، در هواى سوزان تابستان ( حدودا سال 1346 هجرى شمسى ) نزديك ماه محرم بوده ، پياده با ساك و كتاب ، به دنبال محلى مى گشتم كه براى امام حسين (عليه السلام ) روضه خوانى برپا كنم و مردم آن منطقه را ارشاد و تبليغ نمايم .آخرالامر گذارم به يكى از دهات اطراف (نجف آباد اصفهان ) افتاد به نام (آب پونه ) مردم آن آبادى ، جهت كار و فعاليت به باغات و مزرعه هاى بيرون رفته بودند و از مردان كسى داخل آبادى نبود.بنده هم حيران و سرگردان بودم و راه به جايى نمى بردم . نزديك ظهر بود ناگهان خانمى را ديدم ، (بعدا معلوم شد از اقوام خانواده ام مى باشد) كودكى را گويا در اثر گرمازدگى بى هوش و در شرف مرگ بود، روى دست داشت . ناراحت و سرگردان از اين سو به آن سو در حركت بود.(نه وسيله اى ، نه دارو و درمانى ، نه دكتر و طبيبى و نه كسى كه او را براى معالجه به جايى هدايت كند.)در اين ميان چشمش به من (روحانى ) كه آشنايى قبلى هم نداشتيم ، افتاد. نور اميدى در دلش روشن شد. جلو آمد و با التماس گفت :اى آقا! دستم به دامنت ، به حال اين كودك بى نوا علاجى كن ، فرزندم دارد از دستم مى رود، و كارى از دستم ساخته نبود، اما چون اميد آن خانم را به خود ديدم ، توكل بر خدا نمودم و گفتم : كودك را به خانه ات برگردان تا انشاء الله علاجى كنم و خدا او را شفا دهد.داخل خانه شدم و گفتم : فورا يك ليوان آب (يا چاى ) به من بده ، ليوان آماده شد. آن را گرفتم و سوره مباركه حمد را با چند آيه ديگر خواندم و بر ليوان دميدم . بعد آن را به دست خانم دادم و گفتم : به او بنوشان . ايشان هم مقدارى از آن را به دهان آن كودك در حال مرگ ريخت ، ناگهان تكانى خورد و چشمان خود را باز كرد گويا، اصلا مريض نبوده است .(270)
سوره حمد و نجات فرزند نراقى
نقل شده : حاجى ملا احمد نراقى را فرزندى بود كه خيلى علاقه به او داشت . روزى به گونه اى مريض شد كه پدر از او قطع اميد كرد و بى اختيار، ديوانه وار از خانه بيرون آمد و در ميان كوچه هاى كاشان راه مى رفت . ناگاه درويشى پيدا شد و به حاجى سلام كرد. بعد عرض كرد: چرا پريشانى ؟ فرمود: فرزندم مريض است و از او مايوس گشته ام .درويش گفت ، اين كه مطلب سهلى است . پس عصاى نيزه دار خود را بر زمين زد سوره حمد را بدون قرائت صحيح خواند و نفسى دميد و گفت : حاجى برو كه پسر تو شفا يافت .حاجى تعجب كرد و احتمال صدق داده ، به خانه مراجعت نمود. ديد فرزندش صحت يافته است . بسيار در تعجب شد و كسى در عقب درويش فرستاد، همه كوچه هاى كاشان را گشتند او را پيدا نكردند. بعد از مدتى درويش را ديد. به او گفت : اى درويش ! تو مردى هستى كه در طريقت قدم مى زنى و صاحب نفس هستى ولكن آن روز، سوره حمد را خوب تلاوت نكردى و قرائت تو صحيح نبود. برو قرائت حمد را درست كن .درويش گفت : اكنون كه حمد ما تو را پسنديده نيامد آن را پس مى خوانيم . پس عصا را بر زمين زد و دوباره سوره حمد را تلاوت كرد و نفسى كشيد و گفت : حالا برو.ملا احمد نراقى به خانه برگشت ، ديد همان پسرش مريض شده و به همان مرض هم از دنيا رفته است .(271)سوره حمد و شفاى امام حسين (عليه السلام )
فقط افراد عادى نيستند كه به وسيله سوره حمد شفا مى گيرند، بلكه شخصيتهاى مهم مانند حضرت حسين بن على (عليه السلام ) به وسيله سوره مباركه حمد شفا پيدا مى كنند.اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: روزى حسين (عليه السلام ) مريض شد. حضرت فاطمه (عليه السلام ) او را به آغوش گرفت و حضور پدر خود حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) آورد و گفت :يا رسول الله ! از خدا بخواه تا فرزندم را شفا دهد. فرمود: دخترم ، خداوند متعال او را به شما عنايت كرده است و خود او هم قدرت آن را دارد كه حسين (عليه السلام ) را شفا دهد. در اين حال جبرئيل نازل شد و گفت :يا محمد (صلى الله عليه و آله )! خداوند هر سوره اى از قرآن را به تو نازل فرموده است در آن (حرف فا) وجود دارد بجز سوره مباركه حمد كه در آن (حرف فا) وجود ندارد و (ف ) از آفت و بلا مى باشد.يا رسول الله ! چهل مرتبه آن سوره شريفه را بر ظرف آبى بخوان و آن را بر روى بدن حسين (عليه السلام ) بريز، خداوند حتما او را شفا خواهد داد. حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) هم به دستور جبرئيل عمل كرد و به بركت آن حسين (عليه السلام ) را شفا عنايت فرمود.(272)