وسعت معناى شرك و شاخههاى آن
پرهيز از شرك، بستگى به شناخت ابعاد آن دارد؛ بنابراين، بايد شاخهها و نشانههاى شرك و توحيد را شناخت، تا بتوان به طور كامل از هرگونه شركى دورى جست.امام صادق (عليه السلام) فرمود:ان بنى اميه اطلقوا للناس تعليم الايمان و لم يطلقوا تعليم الشرك لكى اذا حملوهم عليه لم يعرفوه(77)؛بنى اميه براى مردم آموختن ايمان را آزاد گذارند و از آموختن (معناى وسيع) شرك جلوگيرى نمودند، زيرا اگر مردم را (در صورت شناخت شرك) بر شرك وادار مىكردند، آن را نمىپذيرفتند.توضيح اين كه: اگر بنى اميه مردم را در فراگيرى معناى وسيع شرك آزاد مىگذاشتند، مردم مىفهميدند كه يكى از شاخههاى شرك، پيروى از طاغوتهاى غاصب در برابر فرمان خداست، و همين فراگيرى، آنان را از اطاعت خلفاى جور باز مىداشت.روايت شده است كه شخصى از امام باقر (عليه السلام) پرسيد:كمترين چيزى كه انسان با ارتكاب آن مشرك مىشود، چيست؟
آن حضرت در پاسخ فرمود:من قال للنواه: انها حصاه و للحصاه: انها نواه، ثم دان به(78)؛هر كس به هستهاى بگويد سنگريزه است و به سنگريزه بگويد هسته است! و به آن متدين و معتقد شود.عارف و عالم و محقق، مرحوم فيض كاشانى در توضيح اين حديث مىفرمايد:يعنى اگر به قلب خود به اين مطلب معتقد شود و آن را دين خود قرار دهد، مشرك است؛ زيرا رازش اين است كه چنين كارى به پيروى از هواى نفس بر مىگردد و صاحب اين اگر چه خدا را پرستش مىكند، ولى در كنار آن اعتقاد از هواى نفس نيز اطاعت مىكند.در نتيجه، در اطاعت، براى خدا شريك قرار داده است(79).رسول خدا (صلى الله عليه آله و سلم) فرمود:من اصغى الى ناطق فقد عبده، فان كان الناطق عن الله عزوجل فقد عبدالله، و ان كان الناطق عن ابليس فقد عبد ابليس(80)؛كسى كه به سخن سخنگويى (به قصد اعتقاد به درستى آن) گوش فرا دهد، آن سخن را پرستش كرده است.پس اگر او از سوى خداوند سخن مىگويد، شنوندهاش خدا را پرستش كرده، و اگر او از طرف شيطان سخن مىگويد، شنوندهاش شيطان را پرستش نموده است.بر اساس روايات اسلامى شرك بر دو گونه است: شرك جلى (آشكار) و شرك خفى (پنهان).شرك آشكار مانند بت پرستى، دو گانه پرستى و... است و شرك پنهان عبارت است از:
ريا كارى و خودنمايى در عبارت و اطاعت خدا.امام صادق (عليه السلام) فرمود:شرك مخفىتر از حركت و مورچه در شب تاريك روى پلاس سياه است، مانند كه انسان براى غير خدا نماز بخواند يا قربانى كند، يا دعوت و دعا نمايد(81).دامنه شرك آن چنان وسيع و گسترده است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود:اگر مومنى همه عبادات خود را انجام دهد، ولى در مورد چيزى كه خداوند و رسول خدا (صلى الله عليه آله و سلم) آن را تشريع فرموده بگويد: چرا بر خلاف اين تشريع نكرده يا چنين حالتى در روح و وانش پديد آيد، بى آن كه به زبان بگويد، چنين كسى گرفتار شرك شده است(82).نيز فرمود:
اگر كسى بگويد: اگر فلانى نبود هلاك مىشدم يا صدمه مىديدم، يا نتيجه نمىگرفتم و امثال آن، چنين كسى در مالكيت و رازقيت، براى خدا شريك قرار داده است، پس اگر در چنين موارد بگويد: اگر خداوند فلان كس را به كمك من نمىفرستاد، هلاك مىشدم يا به نتيجه نمىرسيدم، اشكالى ندارد(83).اين قسمت از بحث را با ذكر شاخههاى توحيد و شرك - به طور اختصار - به پايان مىبريم.فلاسفه اسلامى و دانشمندان علم و كلام مىگويند: توحيد داراى شاخههاى متعدد است، مانند توحيد ذات، توحيد صفات، توحيد در عبادت، توحيد افعالى كه آن نيز داراى اقسام گوناگون است، مانند توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، توحيد مالكيت و حاكميت تكوينى و تشريعى.به اين ترتيب، ضد توحيد (شرك) نيز داراى شاخههاى گوناگونى خواهد بود و گرفتار شدن به يكى از شاخه هايش كافى است كه انسان را مشرك سازد؛ نتيجه اين كه شرك معناى وسيعى دارد.از ويژگىهاى بندگان ممتز خداوند اين است كه ابعاد و انواع شرك را بشناسند و از هرگونه شركى اجتناب كنند تإ؛ّّ بتوانند در فكر و عقيده و عمل، در راه پاك توحيد گام بردارند.مسلما اگر توحيد آنها در همه ابعادش درست شد، آثار درخشان معنوى آن را در همه عرصههاى زندگى خواهد ديد و به نتايج مطلوبى خواهند رسيد.