اهميت توحيد و زشتى شرك‏ - ويژگی هاى بندگان خدا در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ويژگی هاى بندگان خدا در قرآن - نسخه متنی

نویسنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اهميت توحيد و زشتى شرك‏

براى تكميل اين بحث نظر شما را به دو حديث درباره اهميت توحيد و زشتى شرك جلب مى‏كنيم:

1. از شريح بن هانى نقل شده است كه گفت: در بحبوحه جنگ جمل، مرد عربى نزد اميرمومنان على (عليه السلام) آمد و گفت: اى اميرمومنان! آيا تو مى‏گويى خدا يكتاست؟

ناگهان مردم به او حمله بردند و گفتند: اى اعرابى! مگر نمى‏بينى كه فكر اميرمومنان (عليه السلام) متوجه مسائل ديگر است (هر سخن جايى و نكته مقامى دارد؟) اميرمومنان (عليه السلام) به آنان توجه كرد و فرمود:

دعوه فان الذى يريد الاعرابى هو الذى نريده من القوم؛

او را به حال خود بگذاريد، چيزى كه اين اعرابى از ما مى‏خواهد همان است كه ما از گروه دشمن مى‏خواهيم (و براى آن مى‏جنگيم).

سپس فرمود:
اى اعرابى! اين كه مى‏گوييم خداوند واحد است، چهار معنا دارد كه دو معناى آن درباره خدا روا نيست و دو معناى آن ثابت و مسلم است.

اما آن دو معنا كه روا نيست يكى اين كه كسى بگويد خدا واحد است و مقصودش واحد عددى باشد، زيرا چيزى كه دومى ندارد، در باب اعداد داخل نمى‏شود و يك و دو در آن راه ندارد...

دوم اين كه كسى بگويد خدا واحد است و منظورش واحد نوعى از جنس باشد؛ اين هم درست نيست، زيرا مفهومش اين است كه خدا داراى شبيه است.

اما آن دو معنا از توحيد كه براى خدا روا و ثابت است، يكى اين است كه بگويى او يكتاست و هيچ شبيه و مانندى ندارد.

ديگر اين كه بگويى او احدى المعنى است؛ يعنى ذات او نه در وجود خارجى و نه در عقل و نه در و هم تقسيم‏پذير نيست (بلكه ذاتش بسيط محض است‏(84)).

2. رسول خدا (صلى الله عليه آله و سلم) به ابن مسعود فرمود:

اياك ان تشرك بالله طرفه عين، و ان نشرت بالمنشار او قطعت او صلبت او احرقت بالنار(85)؛

از همتا دادن براى خدا حتى به اندازه يك چشم به هم زدن دورى كن، هر چند با اره بريده بريده شوى يا قطعه قطعه شوى و يا به دار آويخته گردى و يا با آتش سوزانده شوى.

/ 52