چند نمونه استفاده صحيح از قرآن
از آن هنگام كه قرآن نازل شده تا كنون، نمونههاى فراوانى وجود دارد كه افرادى تحت تاثير عميق قرآن قرار گرفته و با بهرهبردارى صحيح و آگاهانه و آميخته با عمل از آن، تحول فكرى و عملى و تولد جديد پيدا كردند و در پرتو نور قرآن، همه ظلمتها و تاريكىها را از صفحه روح و جانشان زدودند، كه به تعدادى از آنها اشاره مىكنيم:1. ابوذر غفارى مىگويد: شبى رسول خدا (صلى الله عليه آله و سلم) براى عبادت برخاست و همه آن شب را با ذكر اين آيه و تامل در آن گذراند:ان تعذبهم فانهم عبادك، و ان تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم(142)؛اگر اينها را عذاب كنى، اينها بندگان تو هستند، و اگر آنها را بيامرزى پس تو توانا و حكيم هستى. (نه كيفر تو نشانه بى حكمتى است، و نه بخشش تو نشانه ضعف است(143)).2. ام عقيل يكى از زنان باديه نشين و مسلمان بود، رابطه بسيار خوبى با قرآن داشت، روزى مشغول آشپزى و كارهاى خانه بود كه به او خبر دادند: يكى از پسرهايت در بيرون بر اثر رميدن شتر و برخورد با او كشته شده است.آن در آن روز دو مهمان داشت، براى آن كه آنها ناراحت نشوند، چيزى به آنان نگفت و از ايشان پذيرايى نمود و غذايشان داد.آنان پس از خوردن غذا، با خبر شدن و از روحيه عالى ام عقيل تعجب كردند.وقتى كه مهمانان رفتند، تعدادى براى تسليت نزد او آمدند، ام عقيل به آنها گفت:آيا در ميان شما كسى هست كه با آيات قرآن به من تسليت بگويد، و خاطرم را آرام كند؟
يكى از حاضران اين دو آيه را خواند:و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالو انا لله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمه(144)...بر صبر كنندگان مژده بده، آنان كه وقتى دچار مصيبت مىشوند، گويند ما از آن خداييم، و بسوى او باز مىگرديم، اينها مشمول درودها و رحمت پروردگارشان هستند و از هدايت يافتگان مىباشند.ام عقيل با شنيدن اين آيه آن چنان تحت تاثير قرار گرفت كه آرامش پيدا كرد و اضطراب و پريشانىاش بر طرف گرديد، بى درنگ برخاست و وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند، پس از نماز دست هايش را به سوى آسمان بلند كرد، و با خشوع و تسليم خاص عرض كرد: خدايا! فرمانت به ما رسيد، آن را دريافت كردم، اينك صبر مىكنم، تو نيز پاداشى را كه به صابران وعده دادى، به من عطا فرما(145) .
آرى، اين است انس و عمل به قرآن كه موجب تحول فكرى و تغيير روحيه شده و انسان را در برابر حوادث ناگوار، صبور و مقام مىكند.3. فضيل بن عياض در قرن دوم هجرى قمرى مىزيست و از سردستههاى دزدان و غارتگران بود، شبى قداره خود را برداشت كه به خانهاى برود و به حريم ناموس ديگرى تجاوز كند، همين كه از ديوار خانه بالا رفت ناگاه صداى دلنشين قرآن همسايه را شنيد كه اين آيه را تلاوت مىكند:الم يان للذين امنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل من الحق(146)؛آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مومنان در برابر ذكر و آنچه از حق نازل كرده است خاشع گردد؟فضيل آن چنان تحت تاثير اين آيه قرار گرفت، كه تحول عظيمى در وجود او رخ داد، و طوفان شديدى در روح و روانش ايجاد شد، به گونهاى كه 180 درجه تغيير جهت داد، همان دم با توبه حقيقى دست نياز به سوى خداى بى نياز دراز كرد، در حالى كه اشك مىريخت عرض كرد: يارب قد آن؛ پروردگارا! اكنون وقت خشوع در برابر تو فرا رسيده است.او همان لحظه به خانهاش بازگشت.در مسير خود شنيد كاروانى در حال حركت است و بعضى از افراد آن مىگويند:
تا صبح نشده به سرعت از اين جا برويم تا دژخيمان فضيل ما را به غارت نكنند.فضيل خود را به آنها معرفى كرد، و قول داد كه در امان هستيد آرى، فضيل اين گونه به قرآن احترام كرد و نداى قرآن را با گوش جان شنيد و بر سراسر قلبش استوار ساخت در نتيجه از پارسايان و بندگان ممتاز خدا شد، به مكه كوچ كرد و در جوار خانه خدا اقامت نمود و به سير و سلوك و تربيت افراد پرداخت تا اين كه روز عاشوراى سال 187 هجرى قمرى در همان جا از دنيا رفت(147).اينها نمونه هايى از عباد الرحمن هستند كه به راستى قرآن را شناختند و به دستورهاى آن عمل كردند، و روح و روانشان را با آيات نورانى قرآن، جلا بخشيدند.بيابيم به راستى با قرآن آشتى كنيم، تا آن را معلم خود را در دنيا و شفيع خود در آخرت قرار دهيم و با اين كار در صف عباد الرحمن قرار گيريم، تا مشمول شكايت رسول خدا (صلى الله عليه آله و سلم) نشويم كه در قيامت به خدا عرض مىكند:يارب ان قومى اتخذوا القران مهجورا(148)؛اى پروردگار من! همانا قوم من قرآن را متروك و رها ساختند.