نُه ساله مي‎شوم من - جشن تكليف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جشن تكليف - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نُه ساله مي‎شوم من




  • بــوي بـهـار دارد چادر نماز مادر
    ماه قشنگ امشب مهمـان خانة ماست
    من مي‎كنم دوباره رخت سفيـد بر تن
    چون با طلوع خورشيد نُه ساله مي‎شوم من



  • در دست‌هاي او هست يك جا نماز ديگر
    يك آسمان ستاره در انتظار فرداست
    چون با طلوع خورشيد نُه ساله مي‎شوم من
    چون با طلوع خورشيد نُه ساله مي‎شوم من



از: مهري ماهوتي

زهرا در كلاس

بچه‎ها توي كلاس نشسته بودند. خانم معلم كتابش را بست و گفت: بچه ‎ها تا زنگ بخورد هر كس سؤالي دارد بپرسد.

يكي از بچه‎ها فوري از جايش بلند شد و گفت: خانم اجازه، قانون يعني چه؟

خانم معلم گفت: قانون يعني چيزي كه ما بايد به اون عمل كنيم تا همه چيز مرتب و منظم باشد.

يكي از بچه‎ها پرسيد: چه طوري؟

خانم معلم جواب داد: ببينيد بچه‎ها، توي خونه قانون هست؛ يعني شما وقتي وارد اتاق مي‎شيد سلام مي‎كنيد. قبل از خوردن غذا دستاتونو مي‎شوريد. تكليف مدرسه تونو انجام مي‎ديد. لباس‌ها و كتاب‌هاتونو سر جايش مي‎ذاريد. سر و صدا و اذيت نمي‎كنيد. كفشاتونو توي اتاق نمي‎بريد. توي اتاق آشغال نمي‎ريزيد. اگه اين كارها رو نكنيد، قانون خونه به هم مي‎خوره و خونة شما ديگه مرتب و منظم نيست. توي شهر هم قانون داره، شهرداري خيابون درست مي‎كنه تا مردم راحت رفت و آمد كنند و راننده‎ها با نظم رانندگي كنن. شهرداري آشغال‌ها رو جمع مي‎كنه تا همه جا تميز باشه.

توي شهر پليس هست تا اگر كسي قانون رو رعايت نكرد، جلوشو بگيرن. اينا قانون شهره. بچه‌ها اين قانون‌ها، همه براي راحتي و آسايش شماهاست.

زهرا از جايش بلند شد و گفت: خانم خواهرم گفته كه تكليف يعني قانون خدا.

خانم معلم گفت: آفرين! بله خدايي هم كه ما رو آفريده قانون براي زندگي ما انسان‌ها درست كرده.

يكي از بچه‎ها پرسيد: ولي ما كه نمي‎دونيم قانون خدا چيه؟

خانم گفت: قانون خدا اينه كه كارهاي خوب را انجام بديم و كارهاي بد يعني حرام انجام نديم؛ چون اگه كار حرام بكنيم؛ گناه كرديم و خدا از ما ناراحت مي‎شه.

يكي ديگه از بچه‎ها پرسيد: خانم حرام يعني چه؟

معلم گفت: اين سؤال مهميّه بچه‎ها؛ خوب گوش كنيد تا بگم.

حرام چند جور است. حرام گفتني مثل دروغ گفتن، مسخره كردن و حرف زشت زدن. حرام خوردني مثل: خوردن چيز نجس مثل خون يا چيزي كه ازدزدي به دست بياد. حرام شنيدني مثل موسيقي و ترانه‎هاي بد و غيبت.

حرام ديدني مثل عكس‎ها و فيلم‎هاي بد و زشت.

و خلاصه نشان دادن موي سر و جاهاي ديگر بدن به نامحرم.

زهرا پرسيد: نامحرم كيه؟

معلم گفت: نامحرم كسيه كه دخترها بايد حجاب خودشونو در مقابلش حفظ كنند. مثل شوهر عمه ـ شوهر خاله، داماد، پسر خاله، پسر عمو، پسر عمه، پسر دايي و بقية مردهاي غريبه. و محرم كسيه كه دخترها لازم نيست جلوشون حجاب داشته باشن مثل برادر، پدر، پسر، شوهر، عمو، دايي، پدر بزرگ...

صداي زنگ مدرسه به گوش رسيد. بچه‎ها كيف‌هايشان را بستند و از پشت ميزهايشان بلند شدند و در حالي كه از معلمشان خداحافظي مي‎كردند از كلاس خارج شدند.

نامحرم




  • دختري كه نُه ساله شد
    مــوهــاي نـازنـيــنـشــو
    يعني به تكليف رسيده
    به جز بابا به جز داداش
    هيچ كس نبايد ببينه



  • بزرگ شده، خانم شده
    به جز دايي ‌و عمو و پدر ‌بزرگ
    با وقار و متين شده
    هيچ كس نبايد ببينه
    هيچ كس نبايد ببينه



چون كه اونا نامحرمند

يك باغ شادي




  • من سبز سبزم مـثــل بـهــارم
    زيرا از اين پس بـايـد بـكوشـم
    چــادر بـرايــم مـادر خـريـده
    كـارم از اين پــس راز و نياز است
    ظهر و شب و صبح كارم نماز است



  • يك باغ شادي در سينه دارم
    تا رخت پاكي بـر تـن بپـوشـم
    يك مهر و تسبيح خـواهـر خريـده
    ظهر و شب و صبح كارم نماز است
    ظهر و شب و صبح كارم نماز است



از: مصطفي رحمان دوست

/ 8