زهرا در مسجد - جشن تكليف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جشن تكليف - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زهرا در مسجد

شب بود. حياط مسجد شلوغ بود. مردم بعد از خواندن نماز، از مسجد بيرون آمده بودند و به طرف خانه مي‎رفتند. زهرا كه با مادرش به مسجد آمده بود، بعد از خواندن نماز، همراه مادرش از مسجد بيرون آمد. توي حياط، حاج آقا موسوي امام جماعت مسجد ايستاده بود و با چند نفر صحبت مي‎كرد. زهرا و مادرش چند لحظه‎اي ايستادند و منتظر شدند تا صحبت آن‌ها تمام شود. وقتي كه حاج آقا تنها شد، به طرفش رفتند و سلام كردند. حاج آقا جواب آن‌ها را داد و با آن‌ها احوالپرسي كرد.

مادر زهرا گفت: ببخشيد حاج آقا! زهراي ما يك سؤال داشت كه مي‎خواست از شما بپرسد.

حاج آقا لبخندي زد و گفت: بفرماييد زهرا خانم.

زهرا گفت: حاج آقا « تقليد » يعني چه؟

حاج آقا گفت: بگذار برايت توضيح بدهم. دخترم همان طور كه براي هر كاري مثلا درمان بيماري يا تعمير وسايل خانه يا دوختن لباس، يا ياد گرفتن يك شغل، ما به سراغ
افرادي كه آن كار را بلد هستند مي‎رويم و هر چه آن‌ها مي‎گويند گوش مي‎كنيم، در مسائل ديني و احكام شرعي هم به سراغ كسي مي‎رويم كه متخصّص باشد و اين مسائل را بلد باشد؛ به چنين شخصي مجتهد يا مرجع تقليد گفته مي‎شود. عمل كردن به حرف و نظر مجتهد را تقليد مي‎گويند. تقليد يعني اين كه يك مسلمان در برنامه‎هاي زندگي و احكام شرعي بايد از يك مجتهد پيروي كند. پس تقليد يعني پيروي كردن و گوش دادن و اطاعت كردن دستورات خداوند از زبان نمايندگان امام زمان عليه السلام يعني مراجع تقليد. هر مسلماني يا بايد خودش مجتهد باشد و يا اين كه از مرجع و مجتهدي كه متخصص احكام اسلام است، تقليد كند.

احكام اسلامي در كتاب‎هايي به نام توضيح المسائل آمده است. البته آدم اول بايد مجتهد خودش را انتخاب كند و بعد به احكام اسلام كه در كتابش آمده عمل كند.

پس، يكي از وظيفه‎هاي دختران مسلمان اين است كه در آغاز تكليف، مرجع تقليد خود را انتخاب كنند.

مرجع تقليد بايد اين شرايط را داشته باشد:

1. مرد باشد، 2. بالغ باشد، 3. عاقل باشد، 4. شيعة دوازده امامي باشد، 5. از پدر و مادر مسلمان به دنيا آمده باشد، 6. زنده باشد، 7. عادل باشد، 8. دنيـا پرست نـباشد، 9. از مجتهدان ديگر با سوادتر باشد.

حاج آقاي موسوي سپس مكثي كرد و گفت: خوب حتماً حالا مي‎خواهي بداني كه چه طور مي‎تواني يك مجتهد با سوادتر را پيدا كني. راهش اين است كه حد اقل دو نفر آدم با سواد و درس خوانده در مسائل شرعي مجتهد با سوادتر را به تو معرفي كنند و تو را مطمئن كنند كه آن مجتهد از همه با سوادتر است.

پس، از حالا بايد به فكر مرجع تقليد و مجتهد خودت باشي!

زهرا از حاج آقا تشكر كرد. حاج آقا؛ پرسيد: ديگر سؤالي نداري؟

زهرا گفت: نه متشكرم.

مادر زهرا گفت: خيلي ممنون حاج آقا، ببخشيد كه وقت شما را گرفتيم.

حاج آقا گفت: خواهش مي‎كنم.

مادر زهرا با حاج آقا موسوي خدا حافظي كرد و همراه زهرا از مسجد خارج شد.

شرايط تكليف

همان طور كه براي رفتن به مدرسه در سال اول ابتدايي بايد شرايطي داشته باشي براي ورود به مدرسه اسلام و آغاز تكليف هم شرايطي وجود دارد كه هر كسي اين شرايط را داشت، وظيفه دارد كه دستورهاي ديني و واجبات را انجام دهد و حرام‎ها را ترك كند.

براي رفتن به مدرسه بايد:

1. سن كودك هفت سال باشد.

2. ديوانه نباشد.

3. آگاهي لازم را داشته باشد.

4. قدرت انجام تكليف مدرسه را داشته باشد.

براي پذيرفتن تكليف اسلام نيز بايد:

1. آدم بالغ باشد (بلوغ).

2. عاقل باشد (عقل).

3. علم و آگاهي داشته باشد (علم).

4. قدرت انجام تكليف را داشته باشد (قدرت).

بلوغ يعني رسيدن به حدّي از شرايط جسمي كه بتواند تكليف‎هاي خدا را انجام دهد. و اين نشانه‎هايي دارد از جمله تمام شدن نُه سال و وارد شدن به ده سالگي.

دختران از نظر سنّ زودتر از پسران به تكليف مي‎رسند و اين يك امتياز براي آنان و نشان آمادگي بيش‌ترشان است.

عقل يعني نيروي شناخت خوب و بد كه در انسان است. كسي كه ديوانه باشد، از نظر خدا تكليف هم ندارد. عقل، پاية همة تكليف‎هاي ديني است.

علم يعني داشتن احكام خدا. كسي كه حكم خدا را نداند، تكليفي هم ندارد.

البته انسان وظيفه دارد كه احكام را ياد بگيرد و به بهانة ندانستن، نمي‎تواند از انجام وظيف‎هاي ديني كوتاهي كند.

قدرت يعني توانايي براي انجام تكليف، چه توانايي جسمي باشد چه مالي و چه فكري. تكليف هر كس هم به اندازة قدرت اوست و اگر انجام وظيفه‎اي براي كسي ممكن نباشد، براي او واجب نيست. مثلا كسي كه نتواند روزه بگيرد يا قدرت جنگيدن نداشته باشد، روزه و جهاد از عهدة او برداشته مي‎شود. خداوند از هيچ كس بيش از توانايي او تكليف نخواسته است

دين اسلام، آسان است

دين اسلام، ديني آسان و ساده است و هرگز دربارة مردم سخت‎گيري نمي‎كند. هر كس به اندازة تحمّل و توان خودش بايد احكام اسلام را انجام دهد. خداوند هم در مقابل انجام تكليف به انسان پاداش مي‎دهد. پاداشي بيش‌تر از عمل انسان، و اين از لطف و مهرباني خداوند نسبت به بندگان است

اصول دين

با اضافه كردن يك حرف به اول يا آخر كلمات زير، اصول دين را به دست آوريد!

1. وحيد اعتقاد به يگانگي و يكتايي خدا

2. عد هر چيزي را جاي خود قرار دادن،

اعتقاد به عدالت خداوند

3. بوت اعتقاد به پيامبران الهي عليهم السلام

4. مامت اعتقاد به امامان معصوم عليهم السلام

5. عاد اعتقاد به روز قيامت




  • اصول دين پنچ بود دانستنش گنج بود
    نبوت است سوم امامت است چهارم
    معاد پنجمين است اين‎ها اصول دين است



  • توحيد باشد اول عدل دومين است
    معاد پنجمين است اين‎ها اصول دين است
    معاد پنجمين است اين‎ها اصول دين است



شكر خدا مسلمونيم اصول دين را مي‎دونيم

احكام پنج گانه

هر مسلماني بايد از راه دليل، پايه‎هاي دين خود را بشناسد. همان طوري كه در كتاب‎هاي ديني خوانديم، وقتي از بت‎پرستان مي‌پرسيدند چرا بت را مي پرستيد مي‌گفتند چون پدران و مادران و پدر بزرگ‎هاي ما بت مي پرستيدند، ما هم بت‌ها را مي‌پرستيم و دليل ديگري نداشتند. دين اسلام با اين فكر مبارزه كرده و فرموده است كه: هر مسلماني بايد از راه عقل خودش و به اندازة فهم و شعورش براي هر يك از اصول دين خود دليل بياورد و با اعتقاد و يقين وارد دين اسلام شود.

پس هيچ كس نبايد بگويد چون پدر و مادر ما مسلمان هستند ما هم مسلمان هستيم بلكه بايد از راه شناخت و آگاهي وارد دين اسلام شد و به دستوراتش عمل كرد.

از عدد پنج بيشتر بدانيم

پيامبران اولوالعزم «پنج» نفرند :

1. حضرت نوح عليه السلام،

2. حضرت‌ ابراهيم عليه السلام،

3. حضرت موسي عليه السلام،

4. حضرت عيسي عليه السلام،

5. حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم.

اصول دين پنج‎تاست :

1. توحيد، 2. عدل، 3. نبوت، 4. امامت، 5. معاد.

نمازهاي پنج‎گانه :

1. دو ركعت نماز صبح، 2. چهار ركعت نماز ظـهر، 3. چهار ركعت نماز عصر، 4. سه ركعت نماز مغرب، 5. چهار ركعت نماز عشاء.

اركان نماز پنج‎تاست :

1. نيت، 2. تكبيرة الاحرام، 3. قيام، 4. ركوع، 5. سجود.

پنج‎تن آل عبا :

1. پيامبر اكرم حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم، 2. حضرت علي عليه السلام، 3. حضرت زهرا سلام الله عليها مادر امامان عليهم السلام، 4 امام حسن عليه السلام امام دوم، 5. امام حسين عليه السلام امام سوم.

احكام پنج‎گانه :

1. واجب 2. حرام 3. مستحب 4. مكروه 5. مباح

به عبارت ساده‎تر:

1. بايدها انجام دادن آن لازم است و به آن واجب مي‎گويند. مثل: نماز خواندن، روزه گرفتن و...

2. نبايدها انجام ندادن آن لازم است و به آن حرام مي‎گويند. مثل: دروغ گفتن، غيبت كردن و...

3. شايدها انجام دادن آن بهتر است و ثواب دارد و به آن مستحب مي‎گويند، مثل: سلام كردن، دعا كردن و ...

4. نشايدها انجام ندادن آن بهتر است و به آن مكروه مي‎گويند، مثل خوردن پنير به تنهايي، در شب ايستاده آب خوردن و...

5. مباح انجام دادن و ندادن آن مساوي است، مثل راه رفتن، خوابيدن، خوردن و...

به مهرباني باران

هوا سرد بود و باد پشت پنجره هوهو مي‎كرد. مادر بزرگ صداي به هم خوردن در خانه را كه شنيد، منتظر شد تا زينب بيايد كيفش را گوشة اتاق بگذارد و دست‌هايش را دور گردن او بيندازد. بعد هم نمره‎هايي را كه توي مدرسه گرفته بود، نشانش بدهد ولي زينب نيامد. مادر بزرگ دلواپس شد. از پنجره نگاهي به بيرون انداخت. زينب لب باغچه نشسته بود و با دست‌هايش چاله مي‎كند مادر بزرگ از خودش پرسيد: چه اتفاقي افتاده شايد مي‎خواهد چيزي را پنهان كند؟ مثلاً يك نمرة بد را... اما زينب كه تا به حال نمرة بد نياورده بود. شايد سرگرم بازي شده، ولي زينب و گل بازي! آن هم در اين هواي سرد! عجيب است؟

آن وقت مادر بزرگ ژاكت آبي‎اش را پوشيد و عصا زنان راه افتاد. صداي گرية زينب مي‎آمد. مادر بزرگ قدم‌هايش را تند كرد و نزديك‌تر رفت. از پشت عينك ته استكاني‎اش، يك كبوتر ديد كه روي زمـين افتاده به پرهاي گردن و بال‌هايش گل و لخته‎هاي خون چسبيده بود. مادر بزرگ گفت: باز بچه‎هاي

بي‎انصاف كار خودشان را كردند. خوردن گوشت كبوتر مكروه است. آخر چرا اين پرنده معصوم را مي‎كشند و مي‎خورند؟

زينب لاشة كبوتر را توي چاله گذاشت و همين طور كه رويش را با خاك مي‎پوشاند، پرسيد: مكروه يعني چه؟

مادر بزرگ مثل زينب دو زانو نشست و ادامه داد: منظورم اين است كه نخوردن گوشت بهتر از خوردن آن است. دخترم اگر بعضي كارها را انجام ندهيم، به صلاحمان است و اگر بعضي از چيزها را نخوريم براي سلامتي و تندرستي خودمان خوب است. به همين خاطر، مكروه به عملي مي‎گويند كه انجام ندادنش بهتر از انجان دادن آن باشد.

زينب با دقت به حرف‌هاي مادر بزرگ گوش داد و قطره‎هاي اشك مثل دانه‎هاي باران از چشمش مي‎ريخت.

مادر بزرگ گفت: كارهايي هم هست كه اگر به آن‌ها عمل كنيم بهتر است هر چند اگر آن‌ها را انجام ندهيم كسي ما را سرزنش نمي‎كند، مثلاً وقت نماز به خودمان عطر بزنيم يا وارد هر جايي مي‎شويم حتي اگر هيچ كس نباشد اوّل سلام كنيم.

به اين‎ها مي‎گويند مستحب. اعمال مستحبي ما را پيش خدا عزيزتر مي‎كند. زينب يادش آمد هنوز سلام نكرده خيلي خجالت كشيد سرش را پايين انداخت و پرسيد «نماز خواندن هم مستحب است»؟

مادر بزرگ سردش شده بود و داشت مي‎لرزيد دست زينب را گرفت او را به طرف حوض برد و جواب داد: نه دختر گُلم نماز و روزه و همة كارهايي كه خداي مهربان دستور داده بر ما واجب شده و ما هم بايد به آنها عمل كنيم.

زينب دست‌هاي گلي‎اش را زير شير آب به هم ماليد و آب آلوده و كثيفي توي چالة كنار حوض راه افتاد .

مادر بزرگ گفت: ببين عزيزم كسي كه به طرف چيزهاي مكروه مي‎رود يا كار حرام انجام مي‎دهد قلب پاك و روشن او كم كم مثل اين آب تيره و كثيف مي‎شود.

زينب يخ كرده بود. دستهايش را با بخار دهانش گرم كرد و گفت: مي‎دانم مادر بزرگ هر كاري كه خدا از آن بدش مي‎آيد حرام است. هر كسي هم كه كار حرام مي‎كند خدا او را دوست ندارد مثل اذيّت كردن ديگران.

مادر بزرگ اشك‌هاي زينب را پاك كرد و با هم به اتاق رفتند. باران نم‎نم مي‎باريد[1].


[1] . قصّه‎اي كه خوانديد يكي از قصه‎هاي زينب بود كه توسط خانم مهري ماهوتي نوشته شده است. اين قصه در جلد چهارم وجود دارد. دختران خوب مي‎توانند براي يادگيري احكام از اين مجموعة چهار جلدي استفاده كنند.

/ 8