از فروش کيسه هاي زباله تا قرار گرفتن در ليست ميليادرها
MARK Cuban
« Mark Cuban» در يک خانواده متوسط در «Pitts burgh» ايالات متحده متولد شد. از همان دوران کودکي و نوجواني به دليل وضعيت اقتصادي خانواده و همچينين به سبب علاقه فراوان خودش به تجارت به اين عرصه قدم گذاشت. در سن 12 سالگي کودکي دست و پا چلفتي با يک عينک ته استکاني در محله هاي اطراف کيسه زباله مي فروخت. و اندک درآمد خود را صرف هزينه هاي ضروري کودکانه اش مي کرد. در همان روزها بود که اصول اوليه تجارت را به خوبي آموخت؛ او دريافت که هيچ شغلي سبب کاهش اعتبار اجتماعي نمي شود و از سويي ديگر آموخت که براي کسب درآمد حتما نيازي نيست که انسان سرمايه کلان اوليه داشته باشد.او که در مدرسه عليرغم مشکل بينايي و همچنين فرصت اندک براي درس خواندن به سبب کار روزانه اش توانسته بود. همواره بهترين نمرات را به دست آورد، به عنوان يکي از بهترين شاگردان مدرسه دوران تحصيلي را به اتمام رسانده و تصميم به ورود به دانشگاه گرفت. رشته مورد علاقه او با بازرگاني بود و در سراسر ايالات متحده تنها ده دانشگاه تدريس اين رشته را در اختيار داشتند. از ميان اين ده دانشگاه، کم هزينه ترين يعني دانشگاه «Indiana» را برگزيد وبراي ادامه تحصيل وارد آنجا شد. اگر چه«Indiana» در مقايسه با ديگران کم هزينه تر بود اما به هر حال دوران دانشجويي نيز خرج و مخارج خاص خود را داشت. و «Mark» براي تامين هزينه هايش به مشاغل گوناگوني روي آورد تا بتواند حداقل علاوه بر هزينه تحصيل، خود را از گرسنگي برهاند.از همان سال اول با مشکلات فراواني روبه رو شد: سنگيني هزينه ها و اجبار او براي روي آوردن به حرفه هاي مختلف از يکسو و رفتار خشن و ناملايم ناظم دانشکده از سويي ديگر هر لحظه او را تشويق به ترک تحصيل مي کرد؛ اما علاقه او به بازرگاني توانست تا اخذ مدرک کارشناسي با بهترين نمرات او را همراهي سازدولي ديگر هر لحظه او را تشويق به ترک تحصيل مي کرد؛ اما علاقه او به بازرگاني توانست تا اخذ مدرک کارشناسي با بهترين نمرات او را همراهي مي سازد ولي ديگر تاب ادامه تحصيل براي MBA را نداشت. از همين رو به کارشناسي اکتفا کرد و از دانشگاه بيرون آمد.با بيرون آمدن از دانشگاه «Cuban» تصميم گرفت تا تمامي آموخته ها و تجربيات اين سالهاي سخت را به کار بندد. و تلاش خود را براي آينده اي روشن آغاز نمايد. او که با نياز بازار وقت جامعه به خوبي آَشنايي داشت تصميم گرفت تا وارد وضعيت کامپيوتر شود، صنعتي که حتي کوچکترين اطلاعاتي در مورد آن نداشت! با بکار گيري تمامي زواياي اقتصادي و همچنين مطالعه بسيار در مورد مسائل ابتدايي اين عرصه، «Cuban» در سال 1983 يک شرکت کامپيوتري با نام «MICroSolutinos» و با کاربري مشاوره کامپيوتري بنا کرد که در عرض چند سال به سرعت به اولين شرکت مشاوره و ادغام سيستم ها تبديل شدو واز سالي 1990 اين شرکت سالانه درآمدي معادل 30 ميليون دلار به دست آورد. اما در آمد واقعي زماني عايد«Cuban» شد که کمپاني بزرگ «COMPU Sever» اقدام به خريد شرکت«cuban » نمود ودر جريان اين معامله سرمايه بسيار خوبي از آن او کرد.با بدست آوردن اين گنج باور نکردني«Cuban» ديگر تمامي روزهاي سخت گذشته را پشت سر گذاشته بود وحال تمامي روياهايش را در عالم واقعيت مي ديد. او که در دوران کودکي هميشه آرزو داشت همانند اشراف زاده ها در گوشه اي بنشيند و از گذر زندگي لذت ببرد، تصميمم گرفت تا کسب و کار را رها کرده و روزهاي خوش زندگي را آغاز نمايد.از اين رو به همراه يکي از هم کلاسي هاي قديمي اش در «Indiana» خانه اي در «Dalls» خريد و هر دو به اتفاق هم به ياد آوري خاطرات تلخ و شيرين گذشته پرداختند. اگر چه «Cuban» خريد و هر دو به اتفاق هم به يادآوري خاطرات تلخ و شيرين گذشته پرداختند. اگر چه«Cuban» به طور فيزيکي به کار اشتغال نداشت اما ذهن او همواره درگير مسائل متعدد بود. او که علاقه شديدي به ورزش بسکتبال داشت، به خود مي انديشيد که چرا نمي تواند بازي تيم هاي مورد علاقه اش را از راديو دنبال نمايد، همين فکر جرقه اي بود براي يک پديده نوين! "چرا نمي شود شبکه هاي راديويي و تلويزيوني را مستيما از طريق اينترنت دريافت کرد؟ "اين سوال به تولد «Broadcast.com» در سال 1995 انجاميد و در نتيجه آن«Cuban» به شهرت بسيار بالايي دريافت.با روي کار آمدن«Broadcast.com» ديگر تمامي کاربران اينترنتي قادر بودند تمامي برنامه هاي داخواهشان را به طور مستقيم از طريق اينترنت دريافت کنند و اين مساله شور و هيجان خاصي در ميان مردم پديد آورد. چندي بعد در سال 1999 کمپاني «yahoo» اين سايت را به مبلغ 2 ميليارد دلار «Cuban» خريد و با اين اقدام او را روانه ليست ميليارددرهاي دنيا نمود.حال او حتي از روياهاي کودکانه اش نيز فراتر رفته بود و ديگر نمي توانست با اين سرمايه چه کند؟! ابتدا خانه اي به مساحت 6000 مترمربع در «Dallas» خريداري کرد وبعد يک هواپيماي شخص به قميت 41 ميليون دلار براي خريد و سرانجام بهترين هديه زندگي اش را به خودش داد: خريد ساهم يکي از تيم هاي بسکتبال حاضر درNBA با نام «dallas Mavericks» به مبلغ 280 دلار!
در 14 فوريه سال 2000 با در اختيار گرفتن اين تيم، مي نمايد.عشق و علاقه فراوان او به اين رشته ورزشي سبب شد تا او يک شبکه ورزشي تلويزيون را مختص به اين تيم نمايدو همچنين در خطوط هوايي.America Airlines اقدام به بخش مسابقات اين تيم مي نمايد. نکته قابل توجه در مورد تعصب بيش از حد به اين رشته و اين تيم آن است که او تا به اين سن ازداوج نکرده و حتي قصد ازدواج نيز ندارد و چرا که او خود را در عقد تيم بستکبالش مي داند وزندگي مشترکين با اين تيم را به زندگي هاي رايج فعلي ترجيح مي دهد!!