بنیانگذار کوداک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بنیانگذار کوداک - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بنيانگذار کوداک
George Eastman

بنيانگذار Kodak

امروزه از George Eastman موسس كمپاني بزرگ Eastman Kodak به عنوان پدر صنعت عكاسي مدرن و نوين ياد مي‌شود. او در سال 1854 در يكي از روستاهاي «نيويورك» ديده به جهان گشود. پدرش «George Washington Eastman» در همان سال دانشكده اقتصاد «Eastman» را در «Rochester» بنا كرد و چند سال بعد خانواده را براي زندگي در آن شهر به «Rochester» برد. در سال 1862 درست زماني كه دانشكده در حال شكل‌گيري و رشد خود به سر مي‌برد، به ناگاه پدر خانواده از دنيا رفت و اندك سرمايه‌اي را براي آنها به ارث گذاشت.

با پديد آمدن چنين شرايطي «George» كه تنها پسر خانواده بود براي سرپرستي و حمايت مالي مادر و دو خواهرش مجبور به ترك تحصيل شد و راهي بازار كار گرديد. ابتدا براي يك شركت كوچك بيمه مشغول به كار شد و پس از آن به استخدام بانك محلي «Rochester» درآمد.

هنگامي كه 23 سال بيشتر نداشت يكي از همكارانش با مشاهده فعاليت‌هاي خستگي‌ناپذير او پيشنهاد كرد كه تعطيلات آخر هفته را به همراه مادر و خواهرانش به خارج از شهر بروند و به تفريح بپردازند. در ميان كلام همكار دلسوز پيشنهادي مطرح شد كه سرآغاز تحول زندگي «George» و تكنولوژي بشر به حساب مي‌آمد. او گفت كه براي ثبت خاطره آن روز گردش «George» دوربيني تهيه نمايد و از خانواده‌اش چند عكس يادگاري بگيرد.

اگر چه «George» دوربيني اجاره كرد اما هرگز تعطيلات آخر هفته را در بيرون از خانه نگذراند. سنگيني، حجم و گراني مبلغ تهيه يك دوربين و يا حتي يك عكس تمامي فكر او را به خود مشغول ساخته بود.

«آيا امكان ظهور دوربيني جديد با خصوصيات كاملاً متفاوت وجود ندارد؟»

از همان روز به مدت سه سال، شب‌ها و در ساعات بيكاري او مدام در آشپزخانه خانه مشغول آزمايش موادي بود تا بتواند امولسيون ژلاتين را در جايگاه نگاتيو فيلم دوربين قرار دهد. سرانجام پس از يكسري آزمايشات مستمر و طولاني مدت او در سال 1880 توانست ماشيني با قابليت كارايي با نگاتيو خشك جهت تهيه عكس اختراع نمايد و به ثبت رساند.

يكسال بعد با كمك‌هاي مالي «Henry Strong» كمپاني «Eastman Dry Plate» برپا شد و به سبب فعاليت‌هاي شديد «George» در آن ديگر مجبور به استعفا از بانك شد. در سال 1884 فعاليت‌هاي كمپاني «Eastman» كه حال به يك كمپاني توليد فيلم تبديل شده بود گسترش يافت و او توانست فيلم‌هاي حلقه‌اي را جايگزين نگاتيوهاي شيشه‌اي نمايد كه با استقبال بسيار بي‌نظيري مواجه شد.

سرانجام در سال 1892 كمپاني «Eastman Kodak» افتتاح شد، كمپاني كه با ظهور خود انقلاب بزرگي در صنعت عكاسي دنيا پديد آورد. اندكي بعد كمپاني «Kodak» توانست با بكارگيري چند نوآوري ديگر، دوربين‌هاي سبك با كارايي بسيار ساده را با نام «Kodak» وارد بازار نمايد. شعار آنها با فرستادن اين دوربين‌ها به بازار اين بود: «شما تنها يك دكمه را فشار دهيد، ما بقيه كارها را انجام مي‌دهيم.» در مدت زمان بسيار اندكي دوربين‌هاي عكاسي «Kodak» در سراسر جهان شهرت يافت و ميزان تقاضاي آن به شدت سرعت گرفت.

در همان فاصله زماني ابتكار جديد «Eastman» براي پايه‌ريزي ظهور فيلم‌هاي متحرك در سال‌هاي بعد نيز با سر و صداي بسياري همراه شد. در سال 1888 هنگامي كه «Eastman» نام «Kodak» را براي كمپاني و محصولات خود برگزيد، از او سؤالات بسياري در مورد علت انتخاب اين نام پرسيده شد و او در پاسخ اظهار داشت كه از دوران كودكي علاقه خاصي به حرف «K» داشته است و هميشه آن را حرف مورد علاقه و قدرت بخش خود مي‌دانسته است. از نظر او انتخاب كلمه‌اي كه با اين حرف شروع و با آن خاتمه مي‌يابد، قطعاً خوش‌شانسي و موفقيت فراواني براي او دربر خواهدداشت.

در سال 1902 «George Eastman» كه حال به يك ثروتمند مشهور تبديل شده بود، تصميم گرفت تا خانه‌اي را كه هميشه در خواب‌هاي كودكي‌اش مي‌ديده بنا نمايد. از همين رو مشهورترين آرشيتكت آن دوران در ايالات متحده «J.Foster Warner» را به خدمت گرفت و ساخت خانه را آغاز نمود. خانه‌اي به مساحت 3200 متر با 50 اتاق و مجهزترين سيستم گرمايش، تلفن و برق و از همه مهم‌تر با طراحي داخلي طراحان كاخ سفيد كه هزينه ساختش مبلغي معادل 335 هزار دلار آن زمان شد، ساخت.

از خصوصيات بارز «Eastman» مي‌توان به سخاوتمندي و علم دوستي او اشاره كرد. از آنجا كه او در دوران نوجواني به دليل مصائب مالي و خانوادگي نتوانسته بود ادامه تحصيل دهد، در اين دوران كه صاحب مال و شهرت شده بود همواره به موسسات آموزشي كمك‌هاي شاياني اهدا مي‌كرد. او در دوران حياتش مبلغي معادل 20 ميليون دلار به موسسه تكنولوژيكي «ماساچوست» اهدا نمود. همچنين مركز فن‌آوري «Rochester» مبلغي معادل 625 هزار دلار در سال 1901 از «Eastman» به عنوان هديه دريافت كرد. او همچنين هديه‌اي معادل 2 ميليون دلار به هر يك از موسسات آموزشي «Tuskegee» و «Hampton» ارايه نمود.

«George Eastman» همچنين علاقه فراواني به شهر «Rochester» داشت و با تمام قوا جهت پيشرفت و توسعه اين شهر گام برمي‌داشت. بناي موسسه و انجمن «Chest» به عنوان دانشكده موسيقي اين شهر و همچنين بخشيدن منزل مسكوني مشهورش پس از مرگ به دانشگاه «Rochester» از جمله اين اقدامات به شمار مي‌روند.

سرانجام در 14 مارس 1932 اين مخترع بزرگ و ثروتمند خير دار فاني را وداع گفت.

هنگامي كه جسد او را به خاك مي‌سپردند، آخرين جمله وصيتنامه او توجه همگان را به خود جلب كرد:

«من كارم را انجام دادم. پس ماندن ديگر لزومي ندارد.»

اگر چه «Eastman» به اين نتيجه رسيده كه كارش را به اتمام رسانده است اما كمپاني صاحب‌نامش راه درازي را مقابل خود مي‌ديد. امروز كمپاني «Kodak» به عنوان يكي از بزرگترين توليدكنندگان فيلم‌هاي دوربين عكاسي در جايگاهي قرار گرفته كه بدون شك روح بنيانگذار خود را راضي و خشنود در بالاي سر خود مشاهده مي‌نمايد.

ثروتمندترين مرد آمريکاي لاتين
Carlos Slim Helu

ثروتمندترين مرد آمريكاي لاتين

«carlos Ghosn» از جمله معدود مغزهاي متفکري است که با قدرت انديشه بالاي خود توانسته در يک زمان هدايت دو کمپاني بزرگ را برعهده گيرد و در هر دو به عنوان يک پديده باور نکردني ظاهر شود. مديريت کمپاني «Nissan Motor» ژاپن، «Renault S.A» فرانسه و همچنين عضويت در هيات مديره امپراطوري «Sony» و شرکت «Alcoa»، تمامي اينها شرايطي است که براي هر فرد ممکن است با تمام توان و تجربه و دانشي که داشته باشد محال وباور نکردني باشد. نکته جالب اينجاست که«Ghosn» علاوه بر اينها در کشور ژاپن به عنوان يک فرد موثر و دست اندر کار حرفه اي در لوازم خانگي نيز شهرت دارد!

«carlos Ghosn» نمونه کامل مديري است که با آشنايي کامل از فرهنگ هاي مختلف، بازارهاي چند مليتي را شناسايي کرده و با استفاده از خردو دانش بالاي خود نبض هر يک از اين بازارها را در اختيار خود گرفته است. مديري که خود متولد آمريکاي جنوبي است، کار رسمي خود را در اروپا آغاز کرده و اوج شهرتش را در آسيا تجربه نموده و حال هر هفته بين سه قاره آسيا، اروپا و آمريکا در حال سفر است تا مبادا از تجربيات ديگران عقب بماند.

دادن جاني دوباره به کمپاني تقريبا ور شکسته «نيسان» که حال به عنوان کمپاني شماره دو خودرو سازي ژاپن مجددا به عرصه رقابت بازگشته است، سبب شد تا نام «Ghosn» به عنوان يک اسطوره در اذهان مردم ژاپن باقي بماند. هنگامي که او در سال 1999 سکان هدايت اين کمپاني را در دست گرفت، به همه هواداران اين شرکت قول داد که در عرض دو سال مجددا آن را به روزهاي پرشکوه اوليه اش بازگرداند و اگر موفق به انجام دادن اين کار نگردد، بلافاصله پس از اين مدت از سمت خود استعفا خواهد کرد و همگان ديدند که بعد از مدت دو سال نه تنها نيازي به استعفاي او نبود بلکه براي موفقيت او جشن هاي بزرگي برپا گرديد.

اينکه مليت او واقعا کجايي است مساله اي نيست که به راحتي بتوان به آن پرداخت «carlos Ghosn» در نهم مارس 1954 در برزيل متولد شد.پدر و مادرش اصليتي لبناني داشتند و او نيز با شناسنامه فرانسوي(!) در بيروت بزرگ شد. در سال 1974 از دانشگاه پلي تکنيک پاريس فارغ التحصيل شد و در سال 1978 از يکي ديگر از دانشگاه هاي اين شهر مدرک مهندسي گرفت و بلافاصله در يک کمپاني فرانسوي ساخت لاستيک با نام «Michelin» مشغول به کار شد و در سال 1981 به سمت مديريت يکي از شعبه هاي شرکت در پاريس در آمد.

هوش سرشار او در کار عبور از پله هاي ترقي را بسيار آسان گردانيده بود. به سبب توانايي ها و نظريات فوق العاده اش به سرعت مورد توجه مديران «Michelin» قرار گرفت و در فاصله سالهاي 1984 و 1985 به عنوان مسئول بخش تحقيق و توسعه کمپاني به خدمت گرفته شد. پس از آن در سال 1986 به عنوان مسئول هماهنگي شعبات کمپاني در آمريکاي جنوبي به زادگاهش بازگشت و در برزيل مشغول به کارشد. براي مدت چهار سال در آنجا ماند وبازار «Michelin» را در آمريکاي جنوبي قوت بخشيد و بر همين اساس مديران شرکت تصميم گرفتند تا در اختيار گرفتن بازار آمريکاي شمالي «Ghosn» را به آنجا بفرستند. ديگر براي آنها نام«Ghosn» همانند نام سردار لشکري مي آمد که او را به هر ماموريتي مي فرستادند، از پيروزي و کشور گشايي او مطمئن بودند. هر زمان خطري براي بازار يک منطقه احساس مي شد، فورا «Ghosn» در جلسات مطرح مي گرديد و بلافاصله از توان او براي رهايي استفاده مي کردند. اينگونه بود که در سال 1990 ، «carlos Ghosn» به عنوان مسئول نمايندگي هاي کمپاني «Michelin» وارد آمريکاي شمالي شد و فعاليت خود را آغاز نمود. ورود او به اين منطقه به منزله نوسازي ساختار تمامي شعبات حاضر در آنجا بود. با يک خانه تکاني گسترده در اوايل دهه 1990 چنان قدرتي به حضور کمپاني در منطقه بخشيد که مديران آن تصميم به خريد کمپاني لاستيک سازي «Uniroyal Goodrich» گرفتند و از اين وضعيت به مراتب خرسند به نظر مي رسيدند.

با پيچيدن آوازه شهرت و توانايي مهندس «Ghosn» در سراسر جهان و ميان کمپاني هاي بزرگ و صنعتي هر يک در تلاش براي بکارگيري او برآمدند و پيشنهاداتي را مطرح مي نمودند. از ميان تمامي تقاضاها از شرکت هاي دور و نزديک، «Ghosn» به پيشنهاد کمپاني رنوي فرانسه را پذيرفت و در اکتبر سال 96 با اين کمپاني وارد قرار داد شد. در دسامبر آن سال«Ghosn» با سمت مديريت اين کمپاني در «Mercosur» مشغول به کارشد. در اين سمت او مسئوليت بخش هاي مهندسي، توسعه، ساخت، تحقيقات پيشرفته، عمليات قدرت و همچنين خريد محصولات در اين منطقه رابر عهده داشت.

با ورود او به بازار خودرو کم کم استعدادهاي ويژه او در اين صنعت نمايان گشت، سياست هاي اقتصادي او چنان مورد رضايت مديران کمپاني در آمده بود که از او در جلسات مختلف به عنوان يک سياستمدار حرفه اي نام مي بردند، در مدت زمان اندکي با کاهش هزينه هاي اضافي و همچنين تعطيل کردن تعدادي از شعبات کم سوده اين شرکت در مکانهاي مختلف، سبب کسب سود ده فراوان براي کمپاني گرديد و از آن پس او را «le Cost Killer»- قيمت شکن- مي ناميدند.

دراواخر دهه 1990 کمپاني نيسان ژاپن به پايان عمر خودش نزديک شده بود. سهامداران اين شرکت اقدام به فروش سهام خود کرده بودند و هر يک قصد فرار از اين وضعيت بحراني و خطرناک را داشتند. در همين زمان شرکت «رنو» با خريد 37 درصد از سهام اين کمپاني به نجات آن برخاسته بود. در مارس 1999 کمپاني فرانسوي «رنو» رسما اين ميزان سهام را خريداري کرد و اعلام کرد که قصد دارد جلوي ورشکستگي کامل نيسان را بگيرد. مديران اين کمپاني بسيار آسوده و با زباني بسيار ساده سخن از رهايي نيسان از خطر سقوط مي دادند و با اعتماد به نفسي بالا اعلام مي کردند که کمپاني آنها توان انجام اين عمليات نجات را دارد. البته آنها حق داشتند، چرا که از نيروي متخصصي بهره مي جستند که همواره در لحظات بحراني، نجات بخش خواهدبود و در کارنامه خود پيروزي ارزنده اي را ثبت نموده است.

در ژوئن سال 1999 «carlos Ghosn» براي نوسازي و نجات نيسان به ژاپن فرستاده شد. پس از يکسال تحقيق و بررسي در ژاپن، در ژوئن 2000 او رسما مديريت کمپاني را بر عهده گرفت و متعهد شد که در عرض دو سال مجددا نيسان را به همان توانمندي باز خواهد گرداند. براي بسياري اين صحبت تنها يک بلوف و يا يک شعار تلقي مي شد اما آنان که «Ghons» را مي شناختند به خوبي به تحقق اين مساله واقف بودند.

مشابه عملکردش در «رنو » اين بار نيز او اقدام به حذف هزينه هاي اضافي نمود، تعطيلي بسياري از شعبات راکد، کاهش بسياري از هزينه هاي داخلي و خرج و مخارج رسمي کمپاني، او را قادر ساخت تا با مديريت جدي و توانمند خود، در آغاز هزاره سوم روزنه اميد را نمايان سازد. در عرض مدت زمان کوتاهي «Ghons» به مشهورترين چهره در ژاپن تبديل شد، آنها که سن و سال بيشتري داشتند او را با افسانه هاي کهن ژاپني مقايسه مي کردند و توانايي او را خارج از توانايي انسان معمولي مي دانستند، در اکتبر سال 2001 او اقدام به چاپ کتاب زندگي نامه اش نمود و در اولين ماه فروشش توانست 150 هزار نسخه از آن را به فروش رساند که به فروش ترين کتاب آسيا شهرت يافت.

در سال 2002 ، «Ghons» به عنوان معاون کمپاني بزرگ «رنو- نيسان» و همچنين عضو هيات مديره «رنو» نيز درآمد و سرانجام اينکه در آوريل امسال (2005 ) او به سمت مدير کمپاني «رنو» منصوب شد. بر اساس نظر سنجي هاي انجام شده در جرايد تخصصي اتومبيل در سراسر دنيا،«carlos Ghosn» به عنوان با نفوذترين فرد در صنعت خودروي دنيا در سال 2005 شناخته شده است.

بنيانگذار آمازون
Jeff Bezos

بنيانگذار Amazon

از اولين روزهايي که دستگاه چاپ اختراع شد تا به امروز لحظه لحظه بر تعداد علاقه مندان کتاب و کتاب خواني افزوده مي شود. ساليان سال است که اهل قلم و فکر براي يافتن کتب مورد علاقه خود به روش هاي گوناگون و متعددي متوسل مي شوند. يافتن و مطالعه کتب در دوره اي از تاريخ تنها در کتابخانه کليساها و يا دانشگاه هاي بزرگ و معتبر امکان داشت. تنها براي دستيابي به يک کتاب ارزشمند ممکن بود شما را از شهري به شهري ديگر و يا از دياري به دياري ديگر بکشاند. اما کم کم با توسعه ارتباطات و سهل الوصول شدن امر تجارت اندکي کار ساده تر گشت. کار به حدي ساده شده بود که تنها با بيرون رفتن از خانه و سرزدن به کتاب فروشي مرکز شهر امکان تهيه هر نوع کتابي براي شما فراهم شده بود.

اما براي بشر در حال پيشرفت که لحظه به لحظه زندگي اش توام با حوادث و اتفاقات شگرف و پيش بيني نشده است، صرف اين مدت زمان جهت رفت و آمد به کتابفروشي نيز ضرري جبران ناپذير تلقي مي شود. انسان امروزي به چنان حد از پيشرفت و تکنولوژي دست يافته است که حتي براي خريد يک کتاب مي تواند در اتاقش بر روي صندلي راحت مقابل کامپيوترش بنشيند و با فشار چند دکمه تمامي عمليات خريد از جمله پرداخت هزينه آن را انجام دهد. اين مساله تنها براي کتاب هايي نيست که شما آنها را مي شناسيد؛ با ورود به سايت اينترنتي «Amazon.com» شما به راحتي مي توانيد در رابطه با موضوعات دلخواه خود کتبي از سراسر دنيا پيدا کنيد و حتي اين امکان براي شما فراهم شده است. تا به کل موضوع کتاب و احتمالا نقدهايي که درباره آن نوشته شده است پيش از تصميم براي خريد کتاب مورد نظر دست يابيد.

تمامي اين تسهيلات مديون فردي است به نام «Jeff Bezos» .

«Jeff» پسر ارشد « Miguel Bezos» مدير کمپاني «Exxon» مي باشد. از همان دوران کودکي نبوغ ويژه اي براي انجام کارهاي خارق العاده و نو داشت . پدر بزرگش که بازنشسته سازمان انرژي اتمي بود آينده درخشاني را براي او تصور مي کرد و در تمامي روزهاي تعطيل مدرسه او را به مزرعه خود در تگزاس مي برد. تاثير پدر بزرگ بر «Jeff» به حدي بود که تصميم گرفت مطابق خواست پدر بزرگ در آينده يا يک فضا نورد شود و يا يک فيزيکدان معروف. البته اين تصميم چندان احساسي نبود چرا که او توان و استعداد خود را در اين زمينه به مراتب ثابت کرده بود. از جمله ابتکارات او در دوران نوجواني خلق مکعب بي انتها بود که با استفاده از يک جعبه مکعبي کوچک که تمامي اضلاع آن را آينه تشکيل مي داد، تعداد تصوير اجسام قرار داده شده در ميان جعبه را به بي نهايت مي رساند که اين ابتکار او در آن سن و سال شور و هيجان بسياري را برپا کرد. ديگر اينکه هر گاه آسياب هاي بادي مزرعه پدر بزرگ از کار مي افتاد ابتدا پيش از خبر کردن مکانيك محل «Jeff» را صدا مي کردند و در اغلب موارد او به راحتي آنها را تعمير مي کرد.

هوش و استعداد بي نظير او در درس هاي مدرسه نيز ثابت شد، بطوريکه دوره دبيرستان را با بالاترين نمرات به عنوان شاگرد اول در «Miami» برگزيده شد و راهي دانشگاه شد. در دانشگاه نيز به همين شکل در رشته مهندس برق و کامپيوتر مشغول به تحصيل و سرانجام پس از اتمام دوره فارغ التحصيل شد.

با اتمام دوره تحصيل، «Bezos» يک متخصص کامپيوتر شده بود. از اين رو کمپاني «FITEL» در نيويورک از او دعوت به کار كرد و دو سال بعد جهت مجهز کردن سيستم کامپيوترهاي کمپاني «Bankers Trust» وارد اين شرکت شد و در سال 1990 به سبب لياقت هايي که از خود نشان داد به سمت معاونت اين کمپاني در آمد و به عنوان جوان ترين معاون آن مشغول به کار شد.

در فاصله سال هاي 1990 تا 1994 ، «Bezos» وارد کمپاني «D.E Shaw» شد و با خلق پيچيده ترين سيستم تکنولوژيكي مالي، قدرت آن را در «Wall Street» فزوني بخشيد و سرانجام در سمت مدير ارشد گروه و مجددا به عنوان جوان ترين مدير به کار مشغول گرديد.

او که تخصص ويژه اي در کامپيوتر داشت، با پديدار شدن تجارت الکترونيک تصميم گرفت تا از تخصص خود در اين نوع تجارت نيز استفاده نمايد. از اين رو همراه همسرش «Mackenzie» که يک رمان نويس بود و علاقه فراواني به مطالعه کتب گوناگون داشت، سايت «Amazon.com» را بنا کرد. البته شکل اوليه سايت و نحوه کاربري آن اصلا قابل مقايسه با نوع فعلي در آن نبود چرا که آنها در ابتدا اصلا توجه تصور چنين تجارت عظيمي را نداشتند. قصد آنها فروش کتاب ، CD و نوارهاي موسيقي و فيلم در محدوده اي اندک بود اما بازگذشت زمان و درک نياز جوامع بشري « Bezos» کم کم آن را ارتقا داد به شکل فعلي اش رساند.

سايت «Amazon.com» که امروزه با فروش بيش از 92/1 ميليارد دلار و همچنين بيش از 60 هزار لينک در مقام اول فروش اينترنتي قرار دارد. در ماه مي سال 1997 وارد بورس شد و هم اکنون سهامي با ارزش بيش از 17 ميليارد دلار در اختيار دارد.

«Jeff Bezos» موسس و مدير اين سايت بر اساس آمار اعلام شده در سال 2005 هم اکنون صاحب سرمايه اي شخصي معادل 1/4 ميليارد دلار مي باشد که در اين سال در ليست ثروتمندترين هاي جهان جاي گرفته است.

کارآفرين موفق خارجي
اِي. مالاچي ميسکون سوم

خلاقيت، ريسک، و نوآوري در کارآفريني از ضرورياتي است که هم در شروع توليد کالاها و فعاليتهاي کارآفرينانه کاملاً نو، و هم در انتقال موفقيت‌آميز شرکت به بازارهاي جهاني مؤثرند. براي مثال مال ميکسون توانست براي شرکت اينواکر که رونق خود را از دست داده بود مجدداً رونق داخلي کسب کند و حتي به طور باور نکردني آن را در بازارهاي جهاني مطرح کند.

شرکت آمريکايي اينواکر، که توليدکننده و توزيع‌کننده پيشروي جهاني در امر محصولات پزشکي خانگي است، کار خود را در سال 1885 با نام شرکت وُرتينگتون آغاز کرد که شرکت کوچکي در ايليريا درايالت اوهايو بود. شرکت مذکور وسيله‌اي را در خط توليد داشت که براي جابه‌جايي معلولان جسمي طراحي شده بود. با تغييراتي که در شرکت ورتينگتون پديد آمد از جمله الحاقها و واگذاريهايي که شد، فعاليت محوري آن که صندلي چرخدار بود در دهه 1970 به‌بخش کوچک و نسبتاً گمنامي به نام شرکت جانسون و جانسون واگذار و فروش آن آغاز شد.

بر پايه مقياسهاي سنتي بازار، فروش چنداني نداشت. حجم فروش در سال 1979حدود 19 ميليون دلار و تعداد کارکنان به 350 نفر مي‌رسيد؛ کالاي توليدي اصلي آن نيز صندليهاي چرخدار دستي و آهني بود که استفاده از آن بسيار دشوار بود. هيچ کالاي جديدي نيز در برنامه توليد نداشتند. پيش‌نويس صورت درآمد 1979 نيز نشان مي‌داد بعد از آنکه ميکسون با دريافت وام اين شرکت را خريد درآمد خالص آن فقط 000/100 دلار (دو از يک درصد سود) بود. شرکت اِورست و جِنينگ، رقيب پرتواني که شش بار بزرگ‌تر از اينواکر بود، 80 درصد بازار صندلي چرخدار را تحت کنترل خود داشت و اين در حالي بود که سهم بازار اينواکر کمتر از 10 درصد را نشان مي‌داد.

مال ميکسون که درآن هنگام معاون بازاريابي بخش محصولات اسکنر سي تي در شرکت تابعه تجهيزات تخصصي جانسون و جانسون بود فراسوي اين مشکلات را مي‌ديد و از اين رو کار خود را بر افزايش توان بالقوه تجهيزات پزشکي خانگي متمرکز کرد. با جمع‌آوري گروهي از سرمايه‌گذاران ناحيه کلِولَند، هدايت خريد کلي و تملک شرکت را به عهده گرفت. بودجه آن نيز از 5/1 ميليون دلار سرمايه صاحبان سهام و 5/6 ميليون دلار بدهي تأمين مي‌شد. تأثير تشويقهاي پدر ميکسون با بازتابهاي ناشي از تربيت وي در محيط زراعي اسپيرو واقع در ايالت اوکلاهما که شهري کوچک بود و افراد رابطه نزديکي با هم داشتند اعتماد به نفس، اراده قوي و تصميم راسخ به ميکسون بخشيد.

مايکل اس. دِل

برخي خبرگان ممکن است اظهار کنند که سازماندهي و راه‌اندازي فعاليت اقتصادي ساده‌ترين بخش شروع کار است، ولي ابقاي آن دشوارترين و چالش‌انگيزترين مرحله است. در فصلهاي قبل ديديم که درصد هشداردهنده‌اي از فعاليتهاي اقتصادي شکست مي‌خورند و دليل شکست نيز به ندرت فقدان پشتوانه مالي يا مديريت ضعيف بوده است. بررسي دقيق‌تر اغلب روشن کننده اين نکته است که مشکلات حقيقي مربوط به مسائل بازاريابي است؛ از قبيل شناسايي مشتري، تعريف درست کالا و خدمات جهت برآوردن نيازهاي مشتري، قيمت‌گذاري، توزيع، و تبليغات.

از آنجايي ‌که کارآفرين بايد اين مسائل را در کوتاه‌مدت و بلندمدت پيش‌بيني کند، لازم است طرح بازاريابي تدارک ببيند. همان‌طور ‌که در فصل پيشين گفتيم، طرح‌ريزي، دامنه گسترده‌اي از فعاليتها را در بر مي‌گيرد و قصد بر اين است که به طور رسمي فعاليتها، راهبردها، وظايف، بودجه‌ها و کنترلهاي فعاليت اقتصادي را جهت نيل به اهداف مشخص و معيني با ذکر جزئيات تعريف کنيم.

مايکل اس. دِل مطالب فوق را بهتر از همه مي‌داند. اکنون که در سنين بين سي و چهل به سر مي‌برد، فرد تازه نفسي در بازار بسيار رقابتي ريزرايانه است که در آن بسياري از شرکتهاي سابقه‌دارتر، با مشکلاتي روبه‌رو بوده يا حتي شکست خورده‌اند. وي مبتکرترين و خلاق‌ترين فرد در بازاريابي رايانه‌در دهه قبل شناخته شده و توانسته در بازاري به موفقيت برسد که ديگران آن‌را نشدني مي‌پنداشتند.

مايکل هميشه تمايلات کارآفرينانه داشت. در 12 سالگي حراج سراسري تمبر پستي با سفارشات پستي به راه انداخت که در نتيجه نخستين درآمد خود را به مبلغ 2000 دلار کسب کرد. اگر چه والدينش مايل بودند پزشک شود، خودش هميشه و به ويژه پس از ادامه تحصيل در رشته رايانه در دانشگاه تگزاس واقع در شهر آستين مي‌دانست که روزي شرکت رايانه‌اي خود را برپا خواهد کرد.

دِل، که از دست فروشندگان بي‌اطلاع مغازه‌هاي الکترونيکي به تنگ آمده بود، در سال 1984 و در 19 سالگي ترک تحصيل کرد و 1000 دلار پس‌انداز خود را براي راه‌اندازي شرکت رايانه‌هاي شخصي با مسئوليت محدود به کار انداخت و خيلي زود نام آن‌را به شرکت سهامي رايانه دِل تغيير داد. ايده فعاليت اقتصادي وي استفاده از بازاريابي ابتکاري با سفارشات پستي جهت رسيدن به مشتريانش بود. در واقع در اينجا بود که با نخستين مانع روبه‌رو شد: دستگاههاي خود را از کجا تأمين کند. در ابتدا تصميم گرفت رايانه‌هاي آي بي اِم را از بازار غيرقانوني خريداري کند چرا که شرکت آي بي اِم به عوامل توزيع خود اجازه نمي‌داد رايانه‌هاي شخصي را به کسي که قصد فروش مجدد آنها را دارد بفروشند. ولي‌، اين امر براي رفع نيازهاي مشتريانش کافي نبود، از اين رو دوباره به سراغ قدرت ابتکار خود رفت، و با درک اين مطلب که بسياري از عوامل توزيع اغلب قطعات سخت‌افزاري زيادي دارند که بخش قابل توجهي از آنها‌را نمي‌توانند بفروشند، به سراغ اين خرده‌فروشان رفت و پيشنهاد خريد مازاد قطعات را به قيمت تمام شده مطرح کرد. سپس رايانه‌هاي شخصي خود را با کارت تصويري و ديسک سخت آنها ارتقا بخشيد و با بازاريابي مستقيم فروخت.

تايموتي برنس
Timothy Berners lee

"World Wide Web" اصطلاحي آشنا براي تمامي كاربران اينترنتي است كه در سراسر اين كره پهناور همه آنها به هر زبان و مليتي كه باشند يك برداشت مشترك از آن دارند. اما شايد بسياري از شما دوستان اطلاعي نداشته باشيد كه اين كليد ورودي سايت‌هاي جهاني از كجا و توسط چه كسي پديدار گشته است.

"Timothy Berners lee" در سال 1964 در لندن ديده به جهان گشود. از همان دوران كودكي عشق و علاقه فراوان به سر هم كردن اشياي كم ارزش دور و بر خودش جهت ساخت لوازم باارزش‌تر نشان مي‌داد، بارها و بارها با كنار هم قرار دادن قوطي‌هاي كنسرو براي خودش ماشين‌هاي اسباب‌بازي درست مي‌كرد و آنها را مقابل چشمان كودكان همسايه به نمايش مي‌گذاشت. هنگامي كه اندكي بزرگتر شد به سراغ وسايل برقي رفت قطعه‌هاي ساده الكترونيكي ساخت "Tim" براي فروشندگان لوازم الكتريكي محله سكونت‌شان اصلاً قابل باور نبود.

سال‌ها بعد در سال 1976 از كالج "Qeen" دانشگاه آكسفورد فارغ‌التحصيل شد و در همان زمان بود كه اولين كامپيوتر خود را به همراه لحيم يك تكه آهن، چند قطعه TTL، يك عمل كننده 6800M و يك تلويزيون قديمي ساخت. با انجام اين كار، توسط يك شركت مخابراتي با نام «Pleesy» كه يكي از توليدكنندگان بزرگ تجهيزات مخابراتي در بريتانيا به شمار مي‌رفت، جذب شد. مدت دو سالي را كه در آنجا بود توانست ايستگاه‌هاي تقويتي پيام‌ها را تقويت بخشد و از اين رو كمك بسيار موثري به اين صنعت اهدا كرد.

دو سال بعد يعني در سال 1978 از «Pleesy» جدا شد و به كمپاني بزرگ ديگري به نام «DGnash» پيوست، جايي كه او با هوش و ابتكار بالاي خود توانست يك نرم‌افزار حروف‌چيني براي چاپ‌كننده‌هاي هوشمند طراحي كند.

يك سال و نيم بعد به عنوان مشاور ارشد در لابراتوار فيزيك اروپا در سوييس به كار شد و در مدت شش ماهي كه در آنجا فعاليت مي‌كرد توانست براي خودش برنامه ذخيره اطلاعات ويژه‌اي با كارايي بالا طراحي نمايد، از آنجا كه «Enquire» برنامه طراحي شده را تنها براي استفاده شخصي خودش ابداع كرده بود، درصدد انتشار آن برنيامد اما جالب اينجاست كه همين برنامه بعدها زمينه‌ساز طراحي «WWW» گرديد.

با جدايي از لابراتوار فيزيك به كمپاني مشهور «CERN» پيوست، در همان جا بود كه خلاقيت «Tim» در زمينه طراحي‌هاي كامپيوتري بيش از پيش شهره خاص و عام شده بود و توانست با استفاده از توانايي بالايش در اين امر برنامه‌هاي بسيار متنوعي را طراحي كند كه از جمله آنها مي‌توان به «WWW» اشاره كرد.

اين طراحي كه در دسامبر 1990 انجام شد به افراد اجازه مي‌داد تا با يكديگر در يك وب‌سايت ارتباط برقرار نمايند و سرانجام در تابستان 1991 در اينترنت راه‌اندازي شد.

/ 1