زندگي چيست؟ (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگي چيست؟ (1) - نسخه متنی

ملیحه عباس زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


زندگي چيست؟





بخش اول




چرا اين سوال مهم است؟ موجودات انساني در سراسر جهان ارزشي ويژه به زندگي مي دهند. در تمام فرهنگها ما زندگي را جشن گرفته و در عزاي مرگ مي نشينيم. اين افترا كه در بعضي فرهنگها يا بعضي بخش هاي دنيا، زندگي ارزان است، حقيقت ندارد. همه جا ما به آنچه زنده است بيشتر از اشياء فاقد زندگي ارزش مي نهيم ـ يا حداقل اغلب آدمها ادعا دارند كه چنين مي كنند. ما آگاه هستيم كه زنده ايم، و اغلب مي خواهيم تا هر اندازه كه بشود زنده بمانيم ـ گر چه بسياري از ما تحت شرايط خاصي حاضريم زندگي خودمان را بخاطر ديگران فدا كنيم. ما به اطرافمان نگاه مي كنيم و فكر مي كنيم چه چيزي ما را از ديگر چيزهاي اطرافمان متمايز مي كند، يا چه وجه اشتراكي با آنان داريم. ما در اين مورد كه زندگي از كجا آمده و آيا زندگي بعد از مرگ وجود دارد بحث مي كنيم، در شگفت هستيم آيا زندگي در ديگر بخشهاي جهان وجود دارد و آيا به موجوديت بر روي اين سياره ادامه خواهد داد.



اغلب آدمها موافقند كه همه زندگيهاي روي زمين داراي ارزش اجتماعي برابر نيستند. اغلب ما براي زندگي انسان ارزشي بيش از زندگي گياهان يا ديگر حيوانات قائليم و در همان حال آدمها بطور روز افزوني براين حقيقت آگاه مي گردند كه بقاء و كيفيت موجودات انساني از نزديك با زندگي ديگر اشكال زندگي در اين سياره گره خورده است. انسانها همه روزه موجودات زنده را مي كشند. اينكه كه آيا كشتن گياهان يا حيوانات گوناگون درست است يا غلط مسئله اي است مربوط به ارجحيت هاي اجتماعي انسان. و بر سر چنان موضوعاتي بين مردم برخوردهاي طبقاتي وجود دارد ـ و خواهد داشت. اين برخوردها بوسيله ماهيت مناسبات بورژوائي حاكم بر جهان شكل گرفته؛ مناسبات بورژوائي منافع بشريت را بطور كلي قرباني منافع اقليتي مي كند. مثلا دنيايي فرق است بين كشتن گياهان و حيوانات براي سير كردن شكم از يك سو و از سوي ديگر نابود كردن موجودات زنده در اقيانوسها يا جنگلهاي باراني توسط كمپانيهاي نفت و چوب بري بخاطر بدست آوردن منافع سهل الوصول و غني.



مهمترين موضوع، آگاهي براين حقيقت است كه افراد متعلق به رده هاي مختلف اجتماعي و طبقات مختلف اجتماعي ، حتي در مورد زندگي انساني ارجحيت هاي بسيار متفاوتي دارند. ما روزمره شاهد اين موضوع هستيم. افراد غني و قدرتمند براي زندگي فقرا و ستمديدگان چندان ارزشي قائل نيستند. آنها ايشان را براي كار، يا براي جنگ بكار مي برند. از نقطه نظر قدرتمندان، زندگي افراد فقير كاملا خرج كردني است. بعنوان مثال از نظر قدرتهاي حاكم در ايالات متحده جوانان گتوها (محلات فقيرنشين) و حصيرآبادها همانقدر بي ارزش و خطرناك هستند كه آشغالهاي جامعه. بسياري از نخبگان حاكم آرزو دارند كه هر چه زودتر اين جوانان از روي زمين جاروب شوند. از طرف ديگر وقتي ما به همين جوانان نگاه مي كنيم، خود و آينده مان را مي بينيم ـ ما طبقه اي از مردم را مي بينيم كه داراي پتانسيل بوجود آوردن دنيايي كاملا متفاوت و بهتر است.



در مورد كشتن موجودات انساني ديگر چطور؟ بعضي از مردم مي گويند اين ديگر توجيه پذير نيست. ديگراني مثل ما مي گويند كه بر سر اين موضوع دنيايي تفاوت بين ستمگر و ستمديده وجود دارد. دنيايي از تفاوت بين خشونت يك تجاوز كننده به عنف و خشونت زني كه تجاوزگر را دفع مي كند، وجود دارد. دنيايي تفاوت بين ارتشي كه مي گويد "برويم عده اي آشغال كله ويت كنگ را در خدمت سيستم استثمار بكشيم" و ارتشي كه مي گويد "برويم خلق را از طريق جنگ انقلابي آزاد بنماييم" وجود دارد.



آنهايي كه مي گويند بايد هميشه، به هر قيمتي كه شده، جان همه انسانها حفظ گردد بايد بدانند كه چنين نظري اجازه ميدهد دردها و رنجهاي بي حسابي كه انسانها روزمره و در سراسر جهان متحمل مي شوند، بدون جواب و چاره جوئي بقاء يابد. اين نيز از واقعيات زندگي است.



انسانها با در نظر گرفتن كليه موجودات مختلف روي زمين، معمولا خط تمايز بزرگي بين آنچه ما ميگوئيم "زنده است" با آنچه كه نيست ترسيم ميكنند. اما اين واقعا به چه معناست؟ واقعيتي است كه بدن ما و تمام گياهان، جانوران، و حتي صخره ها و خاك هاي روي زمين شامل عناصري است كه مدتها قبل درون ستاره ها ساخته شدند. پس چه چيزي واقعا ما يا هر جانور يا ارگانيسم زنده ديگري را از كلوخه اي ذغال متفاوت ميكند؟جواب چندان بديهي نيست. كلوخه ذغال نميتواند بلند شده و در اطراف قدم زند، اما گياهان نيز چنين نمي كنند ـ با اين وصف گياهان نفس ميكشند! يك رودخانه براي بسياري جانوران و گياهان خانه است و خودش نيز نيروي مادي عظيمي است كه زمينهاي اطرافش را مي كند و انحناء ميبخشد ـ ولي آيا رودخانه خودش ارگانيسم زنده است؟



واقعيت اينست كه موجودات زنده روي زمين با چيزهاي غيرزنده و بطور كلي با تمام مواد جهان وجه اشتراك فراواني دارند. فقط اينرا در نظر بگيريد كه 99 درصد جهان شناخته شده صرفا از دو عنصر شيميايي ساخته شده است: هيدروژن و هليوم. ديگر عناصر شيميايي واقعا مشترك در درون هسته هاي ستارگان زمانيكه ستارگان شروع به سوختن و فرو ريختن مينمايند، توليد ميشوند. حرارت و فشار درون آن ستارگان چنان عظيم است كه واكنشهاي دماهسته اي مانند آنچه كه در بمب هسته اي روي ميدهد، در آنها رخ ميدهد: اتمهاي هيدروژن تركيب شده و به هليوم تبديل ميشود، هليوم به كربن، كربن به اكسيژن، سپس نئون، منگنز، سيليس، سولفور، و غيره ـ منجمله نيتروژن (ازت)، كلسيم، آهن،...



اگر بعضي از اين نام ها آشنا بنظر ميرسد به اين دليل است كه عناصر خيلي متعارف روي زمين هستند. در واقع هم اكنون چنين پنداشته ميشود كه تمام عناصر شيميايي روي زمين بغير از هيدروژن و مقداري هليوم در اصل ميلياردها سال قبل در درون ستارگان توليد شده اند و ستارگاني كه در حال خاموشي و سقوط بوده اند اين عناصر را در شكل گازها در فضا رها كردند. اين گازها بتدريج سرد شده و با تلغيظ آنها ستارگان و سيارات جديد تشكيل شد. اين پروسه ايست كه هنوز در بخشهاي ديگر كهكشان ادامه دارد. ستاره ما، خورشيد، و نه سياره اي كه بدور آن گردش ميكنند ـ منجمله زمين ـ بهمين ترتيب تشكيل شدند.



بر روي سياره ما، تمام چيزهاي زنده اغلب از چهار عنصر اصلي ساخته شده اند: كربن، اكسيژن، نيتروژن و هيدروژن. بعنوان مثال 99 درصد اتمهاي بدن خود ما از اين چهار عنصر شيميايي ساخته شده است. حدود يك پنجم وزن بدن ما از اتمهاي كربن ساخته شده است. لذا حرف "كارل ساگان" ستاره شناس واقعا حقيقت دارد كه، ما از مواد ستاره اي درست شده ايم! ارزش دارد راجع به اين مسئله فكر كنيم، و از پيوستگي و تشابهات ما بين تمام چيزهاي روي زمين، زنده و غيرزنده، و بقيه مواد كهكشان، درك درستي بيابيم.



البته اتمهاي متعارف روي زمين صرفا نقش آجرهاي ساختماني را دارند كه به ميليونها شكل گوناگون كنار هم چيده شده اند. انواع مختلف اتمها با يكديگر تركيب شده و واحدهاي پايه اي بنام مولكول را ميسازند. بعنوان مثال، يك واحد پايه اي يا مولكول آب از دو اتم هيدروژن و يك اتم اكسيژن درست شده است. اتمها ميتوانند به اطراف حركت كرده و جاهاي خود را با ديگر اتمها در همان يا مولكولهاي مختلف معاوضه كنند. به اين حركات واكنش هاي شيميايي ميگويند. تركيبات بسيار مختلف و تغييرات بسيار زياد همواره روي ميدهد. ماده ميتواند اشكال بينهايت زيادي بخود بگيرد و بهمين دليل است كه چيزهاي روي زمين همه يكجور نيستند. اتمها هرگز ساكن نيستند. مولفه هاي تمام ماده ها، زنده يا غير آن اين استكه همواره در حال حركتند، تغيير ميكنند، و با يكديگر فعل و انفعال دارند.



اما اگر تمام ماده هميشه در حركت است، چه چيزي ماده "زنده" را از غير زنده متمايز ميكند؟ بر روي سياره ما حتي ساده ترين ارگانيسم هاي زنده خيلي پيچيده اند ـ باين معني كه آنها داراي مولفه هاي داخلي و سطوح سازماندهي بسيار زياد مي باشند. ارگانيسم هاي زنده بطور عموم از يك سلول زنده يا بيشتر ساخته شده اند. سلول ها واحد هاي كوچك زندگي هستند؛ اينها در اساس تجمع مولكول هايي هستند كه پوسته اي آنان را احاطه كرده كه در درون آن واكنش هاي شيميايي بسياري رخ ميدهد. بعضي ارگانيسم هاي زنده، مانند باكتري يا ارگانيسم هاي حوضچه اي ميكروسكپي، فقط داراي يك سلول هستند، درحاليكه ديگر ارگانيسم ها داراي سلول هاي بسيار زياد كه متقابلا پيوسته و وابسته اند، ميباشند. بدن انسان بطور متوسط داراي تريلون ها (يعني ميليونها ميليون) سلول زنده پيوسته ميباشد.



ولي پيچيدگي و تشكيلات سلولي، بخودي خود، براي تعريف زندگي كافي نيست. معذالك بنظر ميايد كه ميتوان با جمع زدن تعدادي از پروسه هاي معين، زندگي را به آنصورت كه ما ميشناسيم مشخص كرد و از اين مجموعه براي متمايز كرده موجودات زنده از غير زنده استفاده نمود.


اين پروسه ها عبارتند از:



1 ـ توانائي رشد، و توانائي سوخت و ساز كردن (متابوليز) يك منبع انرژي بيروني.



2 ـ توانائي بازتوليد.



3 ـ توانائي جذب تغيير طي نسلها و بازتوليد آن.



بگذاريد به هركدام از اينها بنوبت نگاهي كنيم:



1 ـ رشد و متابوليزمتمام موجودات زنده يك نوع منبع انرژي را از جهان بيروني به درون ميكشند و آنرا متابوليز ميكنند. يعني آنرا ميسوزانند و تبديل به مواد جديدي مي كنند. موجودات زنده بدين طريق آنچه را كه براي رشد، گسترش و ابقاء بدنشان نياز دارند، تهيه مي كنند. تمام موجودات زنده همچنين نوعي از محصول زائد (فضولات) را به محيط زيست بيروني برميگردانند.




زندگي سطوح مختلفي ازسازماندهي و تشكل دارد




حداقل بر روي كره زمين، مادهء زنده سطوح مختلفي از سازماندهي دارد و همه "پروسه هاي زندگي" در تمام سطوح روي نمي دهد. بعنوان مثال، يك ارگانيسم تك سلولي مانند پارامسيوم تمام پروسه هائي را كه اينجا توضيح داديم انجام ميدهد. ولي در ارگانيسمي كه از تعداد زيادي سلولهاي زنده درست شده است، اين سلول هاتابعي از كل بدن هستند و ماداميكه بخشي از بدن ميباشند موجوديت مستقلي به مثابه يك ارگانيسم منفرد و مجزا ندارند. بعنوان مثال هر سلول بدن انسان بعنوان بخشي از كل بدن زنده، زنده مي باشد و در بسياري از پروسه هاي زندگي بدن شركت مي كند. اين سلول ها انرژي را سوخت و ساز مي كنند و وظايف تخصصي مانند وظايف يك سلول جگر يا يك سلول اسپرم را بعهده دارند. ولي اين واحدهاي كوچك زنده به تنهائي تمام معيارهاي يك ارگانيسم زنده را برآورده نميكنند. بطور نمونه، سلولهاي اسپرم بازتوليد نميكنند، هرچند واحدهاي كوچك از كليت ارگانيسم هايي هستند كه بازتوليد ميكنند و آنها در پروسه بازتوليد اين ارگانيسم شركت مي جويند.



ترم "ارگانيسم" به آن سطحي از زندگي ـ كليت موجودات منفرد ـ گفته ميشود كه تمام معيارهاي زندگي را كه در اينجا بحث شد برآورده كنند، يعني: داشتن ظرفيت رشد، متابوليزم، بازتوليد، و داشتن سيستمي كه از طريق آن صفات ارثي به نسل هاي ديگر انتقال داده شود. بخاطر داشته باشيد كه اين فقط ارگانيسم هاي منفرد هستند كه "بازتوليد ميكنند" (نه ژنها يا هر واحد كوچك ديگر و همچنين نه جمعيت ها يا تيره ها يا هر كليت بزرگتري)، اما تغيير تكاملي طي چندين نسل روي ميدهد و آنهم در سطحي ديگر يعني در سطح تيره ها ـ يا "نوع" هاي كاملا متمايز. پس افراد بازتوليد مي كنند، تيره ها تكامل مي يابند.



همه ميدانند كه آدمها و حيوانات "ميخورند". ولي آيا گياهان هم "ميخورند"؟ بله، آنها نيز اينكار را مي كنند. گياهان سبز بوسيله جذب انرژي نور خورشيد (و همچنين گاز دي اكسيد كربن و آب) عمل "خوردن" را انجام ميدهند و آنرا به انرژي شيميايي شكرها و نشاسته ها تبديل مي كنند. اين پروسه فتوسنتز ناميده ميشود. شكر و نشاسته توليد شده به ساخت برگهاي نو، ميوه، بذر و غيره ميرود. گياهان نيز به دنياي بيروني "فضولات" پس ميدهند كه توليد جانبي متابوليكي است. از شانس ما اين "فضولات" گياهان سبز، اكسيژني است كه ما براي تنفس نياز داريم!حيوانات، منجمله انسانها، منبع انرژي خودشان را بوسيله خوردن گياهان ـ كه انرژي خورشيدي را به انرژي شيميايي در شكل شكر و نشاسته تبديل كرده اند ـ و (يا) خوردن ديگر حيوانات كه بنوبه خود بخشي از آن انرژي را در بافت هاي بدن خود انبار كرده اند، تامين ميكنند. در طول اين "زنجيره غذائي" گياهان و حيوانات منابع "غذائي" خودشان را براي رشد، گسترش و تامين وظايف بدني شان مصرف مي كنند. تمام چيزهاي زنده از اين پروسه مستمر رشد و متابوليزم گذر كرده و طي آن فعالانه خودشان و جهان بيروني را تغيير ميدهند.



2 ـ بازتوليدانواع مختلف ارگانيسم هاي زنده بازتوليد ميكنند. هيچ ارگانيسم زنده اي براي هميشه زندگي نمي كند و مطمئنا هر ارگانيسم زنده منفردي بازتوليد نمي كند. (بعنوان مثال، هر حيوان منفردي داراي فرزند نيست.) اما توانائي توليد نسل هاي جديدي از افراد جداگانه خصوصيت تمام انواع موجودات زنده مي باشد.



اين توليد مثل به طرق بسيار انجام ميشود. بعضي موجودات تك سلولي فقط به دو سلول جديد تقسيم ميشوند. بعضي موجودات ميتوانند خودشان را كلون (توليد مثل غير جنسي مثلا از طريق شكفتن يا تقسيم شدن ـ م) كرده، افراد جديد يكساني توليد كنند. باز توليد جنسي در بسياري از انواع گياهان و حيوانات روي زمين تكوين يافته است بطوريكه سلولهاي تخمك ماده و اسپرم نر را تركيب مي كنند و بذر يا تخمك هائي با هويت و پتانسيل منحصر بفرد توليد ميكنند. توانائي باز توليد به هر طريقي كه انجام شود، صفتي كليدي در تمام موجودات زنده است.



3 ـ طريقي براي جذب و بازتوليد تغيير طي نسلهاجذب تغيير بمعناي در خود كشيدن، تركيب كردن آن با خود، و همچنين متحقق ساختن آن است. بازتوليد كردن تغيير طي نسل ها بمعناي تكرار كردن آن و انتقال آن به ديگران است.



احتمالا بزرگترين اختلاف بين موجودات زنده و غيرزنده طريقه فعل و انفعال آنان با دنياي خارج است. موجودات زنده بطريقي كيفيتا متفاوت جهان خارج را تغيير ميدهند و بوسيله آن تغيير مي يابند.


/ 1