زي مردمي داشتن كارگزاران نظام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زي مردمي داشتن كارگزاران نظام - نسخه متنی

ملیحه عباس زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


7. زي مردمي داشتن كارگزاران نظام




ارتباط حكومت و مردم در روش و منش حاكمان تأثيرگذار است و موجب مي‌گردد كه آنان زي مردمي پيدا كنند. همسان‌زيستي آنان با مردم بخصوص اقشار محروم، اعتماد و همبستگي ملي را تقويت مي‌كند. تفاوت فاحش سطح زندگاني كارگزاران با سطح زندگي عامه مردم، مديريت جامعه را با بحران مواجه ساخته و سرانجام از كارآمدي ساقط مي‌سازد.


روحيه طبقاتي داشتن همواره مشكل اساسي جوامع بشري بوده است. در جامعه‌اي كه اقليتي حاكم زندگي مرفه داشته باشند و در ناز و نعمت غرق باشند، اما اكثريت مردم از ابتدايي ترين و ساده ترين وسايل و امكانات زندگي محروم باشند، چنين اجتماعي هرگز روي امنيت را نخواهد ديد و ظلم و ستم و استكبار بر آن چيره خواهد شد.


بر اين اساس، پيامبران الاهي كه رسالت هدايت مردم براي اقامه عدالت اجتماعي را بر عهده داشته‌اند، همواره بسان توده مردم زندگي كرده‌اند؛ گويا اراده خداوند بر اين تعلق گرفته كه آنان در عمل، مردم را به راه راست هدايت و عدالت را از خود و اطرافيان خود شروع كنند.


آري! كساني كه رسالت اقامه عدالت را بر عهده دارند، بايد ساده زيست باشند و همانند اكثريت مردم زندگي كنند تا عزم ملي براي اقامه عدل در جامعه پديدار گردد. به بيان كوتاه، كارگزاران نظام امامت عدل بايد از جنس مردم باشند؛ هرچند مرفهان بي‌درد و افزون‌طلبان بي‌درك چنين سياستي را برنمي‌تابند و بر كارگزاران كه از جنس مردم باشند، خرده مي‌گيرند. چنان‌كه ثروتمندان و زورگويان معاصر پيامبران‌الاهي، نوعا چنين منطقي داشته‌اند كه برگزيدن رهبران ديني را از ميان محرومان و پابرهنگان بر نمي‌تابيدند و ايراد مي‌گرفتند كه چرا پيامبر از ميان ثروتمندان و صاحبان قدرت برگزيده نشده است ؟



دربرابر اين منطق، خداوند به پيامبر توصيه مي‌كند كه:


" به مردم بگو من فقط بشري هستم مثل شما" ؛


يعني من از جنس مردم هستم و مي‌خواهم زي مردمي داشته باشم.


در قرآن كريم حشر و نشر با محرومان به پيامبر توصيه شده است:


" واصبر نفسك مع الّذين يدعون ربّهم بالغداوة والعشي يريدون وجهه ولا تعد عيناك عنهم ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا واتبع هويه وكان امره فرطا "


با كساني باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مي‌خوانند و تنها رضاي او را مي‌طلبند و هرگز به خاطر دنيا چشمان خود را از آن‌ها بر مگير و از كساني كه قلب شان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن؛ همان‌ها كه از هواي نفس پيروي كردند و كارهاي شان افراطي است.


در جامعه جاهلي عرب همانند ديگر جوامع اشرافي، فاصله سطح زندگي حاكميت اشراف با توده مردم فرق داشته است. در جامعه عرب آن‌روز اين وضع به شدت حاكم بود، تا آن‌جا كه گاه بر پيامبر اسلام خرده مي‌گرفتند كه چرا پابرهنگاني همانند سلمان و ابوذر گرد او را گرفته‌اند.


در شأن نزول آيه شريفه نوشته‌اند كه جمعي از ثروتمندان مستكبر و اشراف از خودراضي عرب به محضر پيامبر رسيدند و گفتند: اگر اطرافيان تو (ابوذر، حبّاب و ...) نباشند و آن‌ها را از خود دور سازي، ما نزد تو خواهيم آمد و در مجلست خواهيم نشست؛ مادام كه اين‌ها دور تو جمع باشند، جاي ما نيست؛ چون چنين مجلسي شايسته اشراف و آقازاده‌ها نيست.


در اين زمان آيه مباركه نازل شد و خداوند به پيامبر توصيه كرد كه هرگز تسليم خواسته‌هاي اشراف از خودراضي نشود.


پيامبر فرمود:
" سپاس خدايي را كه به من فرمان داد تا با شما نشست و برخاست داشته باشم؛ زندگي و مرگ با شما خوش است."


اين باور كه پيامبر (ص) همانند ديگران است و بايد مانند آنان زندگي كند، در دوران حكومتش در يثرب به بار نشست.


امام خميني (ره) مي‌فرمايد:


"پيغمبر وارد شد به يك آدم درجه سه‌اي و اشخاصي كه دورش جمع شده بودند، يك اشخاص فقير و بي بضاعتي و خودش هم يك منزل و اطاق (نه مثل اين اطاق) يك اطاقي با ساقه خرما و ... "


ابن هشام، زندگي ساده و مردمي پيامبر را مفصل تشريح و تبيين كرده است .


پيامبر (ص) فرمود:
"اجلس كما تجلس العبيد "


مانند بنده مي‌نشينم.


رسول خدا همانند بنده مي‌نشست و غذا مي‌خورد و باور داشت كه بنده است.


اين روش حكيمانه و مردمي، بسيار سريع دل‌ها را شيفته خود ساخت. مردم دور پيامبر را گرفتند، يثرب مركز مسلمانان شد، حكومت اسلامي تأسيس كردند كه قوام آن عدالت اجتماعي بود و مردم در حكومت نقش داشتند و به تدريج فعاليت‌هاي سياسي ـ اجتماعي مسلمانان گسترش يافت .


پيامبر از مردمان وحشي و جاهل آن‌روز، كارگزاراني خداترس و بلندهمت تربيت كرد. رويه تازه‌اي كه محمد (ص) در اقتصاد و سياست پيش گرفته بود، چنان مؤثر افتاد كه آنان خوي و عادت ديرينه شان را به كلي ترك گفتند .


رويه موفقيت آميز پيامبر در خدمت‌رساني موجب گرديد تا خداوند او را به عنوان الگوي حسنه معرفي كند .


پس از پيامبر، سيره و منش امام عدالت، تابلوي درخشاني فراروي نظام امامت عدل است. امام علي (ع) الگوي ساده زيستي است و همواره بر ساده زيستي كارگزاران نظام امامت عدل تأكيد مي‌ورزيد.


آن‌گاه كه مطلع گشت كه عثمان بن حنيف فرماندار بصره (در سال 36 هجري) در دعوت يكي از سرمايه‌داران شركت كرده است، به او نامه‌اي به اين مضمون نوشت:


پس از ياد خدا و درود، اي پسر حنيف، به من گزارش دادند كه مردي از سرمايه‌داران بصره تو را به مهماني خويش فراخوانده و تو به سرعت به سوي آن شتافتي، خوردني‌هاي رنگارنگ براي تو آوردند ... گمان نمي‌كردم مهماني مردمي را بپذيري كه نيازمندانشان با ستم محروم شده وثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده‌اند، انديشه كن در كجايي؟ و بر سر كدام سفره مي‌خوري؟



آگاه باش! هر پيروي را امامي است كه از او پيروي مي‌كند و از نور دانشش روشني مي‌گيرد. آگاه باش امام شما از دنياي خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضايت داده است. بدانيد كه شما توانايي چنين كاري را نداريد؛ اما با پرهيزكاري و تلاش فراوان و پاكدامني و راستي، مرا ياري دهيد ... من نفس خود را با پرهيزكاري مي‌پرورانم تا درروز قيامت كه هراسناك ترين روزها است، در امان و در لغزشگاه‌هاي آن ثابت قدم باشد .


ساده زيستي امام علي (ع) از روي ناتواني نبوده، او مي‌توانست از نعمت‌هاي دنيا به هر گونه‌اي كه مي‌خواست، بهره ببرد؛ اما حضرت به جامعه‌اي مي‌انديشيد كه همه از نعمت‌هاي دنيا يكسان بهره‌مند باشند. او مي‌خواست در زندگي با مردم شريك باشد.


من اگر بخواهم مي‌توانم از عسل پاك و از مغز گندم و از بافته‌هاي ابريشم، براي خود غذا و لباس فراهم آورم؛ اما هيهات كه هواي نفس بر من چيره گردد و حرص و طمع مرا وادارد كه طعام‌هاي لذيذ برگزينم، درحالي كه در "حجاز" يا "يمامه" كسي باشد كه به قرص ناني نرسد يا هرگز شكمي سير نخورد. يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم‌هايي كه از گرسنگي به پشت چسبيده و جگرهاي سوخته وجود داشته باشد.


آيا به همين رضايت دهم كه مرا اميرالمؤمنين خوانند و در تلخي‌هاي روزگار با مردم شريك نباشم؟ و در سختي‌هاي زندگي الگوي آنان نگردم ؟



آري! علي و رسول خدا چونان روشنايي يك چراغند يا چون آرنج به يك بازو پيوسته‌اند. آنان تجلي حقيقت و اسوه عدالت هستند و بايد به گونه‌اي زندگي كنند كه نسل‌هاي آينده با تمسك به سيره آنان، اسلام محمدي را از اسلام وارونه و سازگار با اشرافيت و بي‌اعتنا به طبقه محروم بازشناسند.


اگر امام علي (ع) شريك آلام و رنج‌هاي مردم نبود، نمي‌توانست صداي عدالت انساني باشد. در نظام امامت عدل، مردم ولي نعمت كارگزاران هستند و رابطه حاكمان با مردم كاملا عاطفي و انساني است.


شهيد مطهري (ره) مي‌گويد: "قلب زمامدار بايد نسبت به ملت كانون مهر و محبت باشد و قدرت و زور كافي نيست. با قدرت و زور مي‌توان مردم را گوسفندوار راند، ولي نمي‌توان نيروهاي نهفته آنان را بيدار كرد و به كار انداخت. نه تنها قدرت و زور كافي نيست، عدالت هم اگر خشك اجرا شود كافي نيست؛ بلكه زمامدار همچون پدري مهربان بايد قلبا مردم را دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد و هم بايد داراي شخصيتي جاذبه‌دار و ارادت‌آفرين باشد تا بتواند اراده و همت آنان و نيروهاي عظيم انساني آنان را به پيش برد و در راه هدف مقدس خود به خدمت بگيرد ."


نظام امامت عدل، اشرافيت كارگزاران را برنمي‌تابد، داستان شريح قاضي دراين‌باره بسيار عبرت آميز است. او در زمان تصدي پست قضاوت، خانه‌اي به قيمت 80 دينار خريد، امام علي به خاطر اين اقدام شريح به شدت او را نكوهش كرد كه چرا در جايگاه قضاوت نظام اسلامي، خانه‌اي آن‌چناني خريده است؟



"اي شريح! اگر هنگام خريد خانه نزد من آمده بودي، براي تو سندي مي‌نوشتم كه ديگر براي خريد آن، به درهمي يا بيشتر، رغبت نمي‌كردي. آن سند را چنين مي‌نوشتم: اين خانه‌اي است كه بنده‌اي ذليل آن را از مرده‌اي آماده كوچ خريده، خانه‌اي از سراي غرور كه در محله نابود شوندگان و كوچه هلاك شدگان قرار دارد، حدود اين خانه به چهار سمت منتهي مي‌گردد:


يك سوي آن به آفت‌ها و بلاها، سوي دوم آن به مصيبت‌ها، سوي سوم به هوا و هوس‌هاي سست كننده و سوي چهارم آن به شيطان گمراه كننده ختم مي‌شود و درِخانه به روي شيطان گشوده است.


اين خانه را فريب خرده آزمند، از كسي كه به زودي از جهان رخت برمي‌بندد، به مبلغي كه او را از عزت و قناعت خارج و به خواري و دنياپرستي كشانده، خريداري كرده است.


هرگونه نقصي در اين معامله باشد، بر عهده پروردگاري است كه اجساد پادشاهان را پوسانده و جان جبّاران را گرفته و سلطنت فرعون‌ها چون "كسرا" و "قيصر" و "تبَّع" و "حمير" را نابود كرده است ."


اين نامه فقط براي قاضي شريح نيست، بلكه براي همه كارگزاران نظام‌هاي ديني است. در نظامي كه قاضي شريح‌ها از بيت المال براي خود هزينه كنند و هيچ‌گونه نظارت و حسابرسي در كار نباشد، انتظار اجراي عدالت امري بيهود است.


امام علي (ع) در نامه‌هاي متعددي كه به كارگزاران نظام علوي نوشته، بر اين حقيقت تأكيد ورزيده كه حكومت امانت است؛ پس مواظب باشيد از موقعيت فراهم آمده سوء استفاده نكنيد و زندگي‌تان ارتباط تان صبغه مردمي داشته باشد .


امام خميني (ره) بنيانگذار نظام امامت عدل، به كارگزاران نظام توصيه كرد كه بايد به حكومت نبوي و علوي اقتدا كنند و چگونه زيستن را از آن بزرگواران ياد بگيرند تا در راستاي اقامه عدالت توفيق يابند.


"آن طرز حكومت اسلام، طرز حكومت آدم سازي است، شما خود، رؤساي اسلام را بايد ملاحظه كنيد، مثل پيغمبر اكرم كه رئيس اسلام است، اميرالمؤمنين كه پس از او رئيس اسلام بود، شما خود آن‌ها را ببينيد كه وضعشان چه جوري بوده است، ديكتاتوري بوده است؟ پيغمبري كه با مردم ديگر وقتي مي‌نشست، معلوم نبود آقا كدام است و نوكر كدام است ـ و عرض بكنم ـ كه اصحاب كدام است و خود پيغمبر كدام است؟ پيغمبري كه با مردم همان طور مي‌نشست، جلسه بنده‌ها و فقرا بود، در زندگيش زندگي فقرا بود و بيت المال، مال مردم بود و هيچ تصرفي نمي‌كردند، مثل يكي از فقرا زندگي مي‌كرد ."



8. مبارزه با ستمگران




بدون شك درهرجامعه‌اي افراد زورمند و از خودراضي وجود دارند كه عدالت را برنمي‌تابند و تلاش‌هاي عدالتخواهانه را مزاحم منافع و بهره‌وري شخصي خود مي‌دانند؛ بنابراين همواره مي‌كوشند كه با لطايف‌الحيل، سلطه ستمگرانه خود را بر مردم حفظ كنند. به همين دليل در نظام امامت عدل، همان‌گونه‌كه قيام دايمي و همه‌جانبه براي عدالت يك رسالت است، مبارزه مستمر و فراگير با عوامل و زمينه‌هاي ستم نيز به عنوان يك وظيفه عمومي مطرح است؛ چراكه با وجود عوامل ستم و حاكميت ظالمانه، دستيابي به عدالت امكان پذير نيست.


جامعه‌اي كه عدالت را حقيقتي جدي تلقي كرده، درباره عوامل تأمين كننده عدالت و موانع برقراري آن بينديشند و نتايج انديشه‌هايش را براي بهره برداري عرضه كند، قيام به عدالت كرده است.


تفكر درباره آثار عدالت و پيامدهاي ظلم نوعي قيام براي عدالت است؛ چنان‌كه انديشه درباره حيات، نماد برتري از حيات است.


در جامعه‌اي كه روحيه بي‌تفاوتي و سهل‌انگاري حاكم شود و مردم و كارگزاران نظام دربرابر تبعيض و بي‌عدالتي‌ها واكنش نشان ندهند، تدريجا عدالت جايش را به بي‌عدالتي مي‌دهد.


توصيه قرآن كريم اين است:


"... وتعاونوا علي البرّ والتقوي ولا تعاونوا علي الإثم والعدوان... "


... و (همواره) در راه نيكي و پرهيزكاري باهم تعاون كنيد و (هرگز) در راه گناه و تعدي همكاري نكنيد...


براساس اين توصيه ارزشمند، همان‌گونه كه مشاركت در نيكي ممدوح است، همكاري در بدي نيز مذموم است و هرگونه تعاون در اهداف باطل و اعمال ظالمانه ممنوع است.


اگر به اين توصيه قرآني - كه شامل همه مسائل حقوقي، اجتماعي، اخلاقي و سياسي مي‌گردد- عمل شود و حكومت و ملت بدون در نظرداشتن مناسبات شخصي، خويشاوندي، نژادي و ... با كساني كه در راستاي اقامه عدالت گام برمي‌دارند، همكاري كنند و از همكاري با افراد ستمگر درهرمقام و موقعيتي كه باشند، خودداري كنند، زمينه اجراي عدالت فراهم مي‌شود.


ياري نكردن ظالم، خود نوعي مبارزه با ستم و ستمگري است. اگر افراد جامعه آن را جدّي بگيرند، روحيه تعدي و تجاوز و استثمار از جهان ريشه‌كن مي‌شود.


رهبران عادل نظام امامت عدل كوشيده‌اند كه مردم را از ياري دادن به ستمگران بازدارند و بر اين امر تأكيد ورزيده‌اند كه ستمكاران و ياري دهندگان آنان سرنوشت يكسان دارند. رسول اكرم (ص) فرمودند:


"اذا كان يوم القيامة نادي منادٍ اين الظّلمة؟ واعوان الظلمة؟ واشباه الظّلمة؟ حتي من برءً لهم قلما ولاق لهم دواتا، قال: فيجتمعون في تابوتٍ من حديدٍ ثم يرمي بهم في جهنّم ."


هنگامي كه روز قيامت برپا شود، منادي ندا در مي‌دهد: كجايند ستمكاران و كجايند ياوران آن‌ها و كساني كه خود را شبيه آن‌ها ساخته‌اند؟ حتي كساني كه براي آنها قلمي تراشيده‌اند يا دواتي را ليقه كرده‌اند، همه آن‌ها را در تابوتي از آهن قرار مي‌دهند، سپس در ميان جهنّم پرتاپ مي‌شوند.


در حديث ديگري فرمود:


"كسي كه به سوي ستمگري برود تا او را ياري كند، در صورتي‌كه مي‌داند او ظالم است، از اسلام خارج شده است ."


صورت ديگر مبارزه با ستمگري، بي‌اعتنايي به ظالمان و عدم اعتماد به آنان است:


"ولا تركنوا الي الّذين ظلموا فتمسكم النّار "


بر ستمگران تكيه نكنيد كه موجب مي‌شود آتش شما را فرو گيرد.


آيه شريفه مهم‌ترين برنامه اجتماعي، سياسي، نظامي و عقيدتي را بيان مي‌كند.


اعتماد به ظالمان مفاسد فراواني در پي دارد كه مهم‌ترين آن‌ها عبارتند از:


الف) تكيه بر ستمگران باعث تقويت آن‌ها و موجب گسترش ظلم اجتماعي است.


ب) اعتماد به ظالمان تأثير فكري و فرهنگي دارد؛ چراكه به تدريج زشتي ستمگري را از بين مي‌برد و ظلم و بي‌عدالتي توسعه مي‌يابد.


در يك كلام، سرانجام اعتماد به ظالمان، اسارت اجتماعي است.


در جامعه‌اي كه مردم و كارگزاران نظام، فعال و بيدار باشند، فريب توطئه‌هاي ستمگران را نخورند و به آن‌ها تكيه و اعتماد نكنند؛ درنتيجه فرعون‌ها، قارون‌ها و نمرودها به جود نمي‌آيند تا بر جامعه حاكم شوند.


بدين ترتيب عدالتخواهان در عين تكيه بر عقل و منطق و اخلاق، وظيفه دارند دربرابر گردنكشان و ستمگران بايستند و با آنان پيكار كنند تا فتنه و ظلم از زمين ريشه‌كن شود و چه فتنه‌اي بدتر از ظلم و تجاوز به حقوق ديگران؟



آيات متعددي در قرآن كريم ستمكاران را محروم از بخشايش خداوندي معرفي مي‌كند و آيات ديگري، ظلم و ستمگري را عامل سقوط تمدن‌ها و متلاشي شدن جوامع مي‌داند . اگر با ستمگري مبارزه جدي نشود، دو گروه مترفين (غوطه وران در عيش و اسراف در اموال) و ملأ (اشراف و اغنياي كامجو) كه در امتداد تاريخ همواره در مسير "خود محوري" حركت كرده و خود را غايت و ديگران را وسيله تلقي كرده‌اند، به حاكميت ننگين خود ادامه خواهند داد كه قرآن كريم با بيان كوبنده، اين ستمكاران تاريخ را مورد نكوهش قرار داده است ؛ چراكه خودكامگي آنان به تيره‌روزي بينوايان جامعه مي‌انجامد.


از لحاظ تاريخي، اين دو گروه موانع جدي دربرابر قيام‌هاي عدالتخواهانه بوده‌ و هستند. پيامبران الاهي نيز همواره با اين دو گروه از خودراضي پيكار خستگي‌ناپذير داشته‌اند. مبارزات حضرت ابراهيم، موسي، عيسي، نوح، هود، صالح، شعيب و محمد (ص)، خاتم النبيين، الهام‌بخش نظام امامت عدل است.


در قرآن كريم، حدود 290 آيه ناظر به پيكار با ستم و ستمكاري و دفاع از ستمديدگي است . آيا بر پيروان قرآن لازم نيست كه با روحيه طبقاتي مبارزه كنند؟



تشريع قانون جهاد در اسلام، طرح جامع مبارزه با ستمگري و دفاع از ستمديدگي است. جهاد براي محو كفر و شرك و بت‌پرستي، جهاد در راستاي دفاع از مظلومين، جهاد براي خاموش كردن فتنه‌ها و ... همه حاكي از اين حقيقت است كه مبارزه پيگير و خستگي‌ناپذير، از مهم‌ترين راهكارهاي تأمين عدالت و احقاق حق مي‌باشد.


اصولاً مبارزه با موانع تكامل، يك قانون عام در جهان آفرينش است. همه موجودات زنده اعم از حيوانات و نباتات براي رسيدن به هدف مي‌كوشند و با موانع تكامل مبارزه جدّي دارند. اين قانون در عالم انسان‌ها از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. جامعه‌اي كه افراد آن همواره در حال "مبارزه" و "مراقبت" به سر مي‌برند، زنده و سعادتمند است؛ برعكس، جامعه‌اي كه افراد آن در فكر هوسراني و تأمين منافع شخصي‌اند، دير يا زود از بين مي‌رود و اين نابودي نيز به‌دست خود آنان فراهم مي‌شود .


پيامبر اكرم (ص) فرمود:
" اغزوا تورثوا ابنائكم مجداً"


مبارزه كنيد تا مجد وعظمت را براي فرزندانتان به ميراث بگذاريد.


همچنين هشدار مي‌دهد:


" فمن ترك الجهاد البسه الله ذلاّ وفقراً في معيشته ومحقا في دينه "


آن كس كه جهاد را ترك كند، خدا بر اندام او لباس ذلت مي‌پوشاند و فقر و احتياج بر زندگي و تاريكي بر دين او سايه شوم مي‌افكند.


در اين رويكرد، جهاد فقط به معناي جنگ مسلحانه نيست، بلكه هر نوع تلاش و پيكاري را كه براي تحقق عدالت و احقاق حق انجام گيرد، شامل مي‌شود. به اين ترتيب، جهاد علاوه بر نبردهاي دفاعي و گاهي تهاجمي، مبارزات علمي، منطقي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي را نيز دربرمي‌گيرد؛ يعني در همه عرصه‌ها بايد با ستم و بي‌عدالتي به مبارزه برخاست.


امام نظام امامت عدل، مبارزه با ستمگران را بسيار جدّي مطرح كرد.


در سال 35 هجري در روز دوم خلافتش، دربرابر ظلم و بي‌عدالتي چنين اعلام موضع كرد:


" والله لو وجدته قد تزوج به النساء وملك به الاماء لرددته فان في العدل سعة ومن ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق "


به خدا سوگند بيت المال به تاراج رفته را هر كجا بيابم، به صاحبان اصلي آن باز مي‌گردانم؛ گرچه با آن ازدواج كرده يا كنيزاني خريده باشند؛ زيرا در عدالت، گشايش براي عموم است. آن كس كه عدالت براي او گران آيد، تحمل ستم براي او سخت‌تر است.


حضرت در اين اقدام عادلانه بسيار جدي بود و دستور داد اموال بيت المال را نزد هركس بيابند، هرچه سريع‌تر برگردانند. مبارزه قاطع با ستمگران و تلاش پيگير در اجراي عدالت، نيازمند قاطعيت و تحمل دشواري‌ها است. ممكن است افزون طلبان عافيت انديش، از مجريان عدالت فاصله بگيرند و چه‌بسا اقدام به كارشكني كنند؛ به همين دليل بعضي ياران امام علي (ع) از حضرت درخواست مي‌كردند كه در اجراي عدالت، شدت عمل به‌خرج ندهد.


اما در نظام علوي، عدالت شاه‌بيت سرور حكومت است و تساهل در اجراي عدالت ممنوع است.


امام پس از سركوب شورش نهروان در سال 38 هجري، در كوفه خطبه‌اي ايراد فرمود كه در فرازي از آن چنين تأكيد ورزيد:


" الذّليل عندي عزيز حتي آخذ الحق له، والقوي عندي ضعيف حتي آخذ الحق منه ."


خوارترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را بازگردانم و نيرومند در نزد من ناتوان است تا حق را از او باز ستانم.


حضرت طي نامه‌اي به "زياد بن ابيه" جانشين فرماندار بصره نسبت به خيانت به بيت‌المال چنين هشدار مي‌دهد:


همانا به راستي، به خدا سوگند مي‌خورم اگر به من گزارش كنند كه در اموال عمومي خيانت كرده‌اي، كم يا زياد، چنان بر تو سخت گيرم كه كم بهره شده و در هزينه عيال درمانده و خوار و سرگردان شوي .




منابع در دفتر خبرگزاري موجود است


/ 1