پذيرش محدود اصل صلاحيت سرزميني نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پذيرش محدود اصل صلاحيت سرزميني - نسخه متنی

ملیحه عباس زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


دو. پذيرش محدود اصل صلاحيت سرزميني




در بين فقها، ابوحنيفه «صلاحيت سرزميني» را به طور مطلق، مورد پذيرش قرار نداده است. از ديدگاه وي، قواعد و مقرّرات جزائي اسلام در مورد تمام سكنة دارالاسلام اعمال نمي­گردد. اعتقاد ابوحنيفه بر آن است كه صلاحيت تقنيني و قضائي اسلامي تنها در مورد مسلمانان و اهل ذمّه قابل اعمال است. مسلمان به تبع اعتقادش به اسلام، بايد تابع احكام و مقرّرات جزائي اسلامي باشد. ذمي نيز با انعقاد عقد ذمّه به طور دايم، التزام به احكام اسلامي را پذيرفته است. البته در خصوص جرم زنا، حد رجم را قابل اعمال نسبت به اهل ذمّه نمي­داند، زيرا به نظر وي، اسلام، از جمله شرايط اجراي حد زناي محصنه است. بنابراين، تنها بر مسلمانان قابل اعمال است. هرگاه اهل ذمّه مرتكب چنين جرمي شوند محكوم به حدّ جلد مي­شوند. (34)


اما در خصوص مستأمن، كه به طور موقت در دارالاسلام اقامت گزيده است، نمي­توان احكام شريعت اسلام را به طور مطلق اجرا نمود، بلكه صرفاً وي در خصوص جرايم مضر به حال افراد و نه جرايم عمومي و حق­الله و در تعقيب جزايي واقع خواهد شد.



بنابراين، در صورتي كه مستأمن جرايم حق­الله را مرتكب گردد مورد تعقيب و مجازات قرار نخواهد گرفت. استدلال ابوحنيفه آن است كه ورود مستأمن به دارالاسلام براي اقامت دايم نيست، بلكه براي تجارت يا پيام آوردن و يا صرف عبور و مرور است و نبايد وي را ملتزم به تمام احكام اسلامي دانست، بلكه با توجه به هدف وي، بايد صرفاً مستأمن را در جرايم حقوق­الناس مسئول شمرد؛ زيرا وي كلّف است از آزار و اذيت افراد جامعة اسلامي خودداري نمايد. بنابراين، در خصوص جرايمي مانند «قذف» و يا مستلزم قصاص، وي مشمول صلاحيت تقنيني و قضائي اسلامي مي­گردد، و در قبال ارتكاب جرم حق­الله و حتي جرم سرقت، كه جنبه حق­اللهي آن غلبه دارد، مورد تعقيب كيفري واقع نخواهد شد. (35)


بنابراين، ابو حنيفه اصل «صلاحيت سرزميني» قواعد جزائي اسلامي را به طور اساسي مي­پذيرد و بر همين اساس، تمام مسلمانان در هر نقطه از سرزمين­هاي اسلامي و نيز اهل ذمّه را مشمول صلاحيت شريعت اسلامي مي­شمارد، اما معتقد است: اجراي تمامي احكام جزائي اسلام در خصوص مستأمن، كه به خاطر حاجت و يا تفريح و يا صرف عبور از سرزمين­هاي اسلامي در آنجا اقامت موقّت دارند، تكليفي خارج از طاقت آنهاست.



به نظر مي­رسد مبناي استدلال ايشان جهل مستأمن به احكام اسلامي است. از همين­رو، نمي­پذيرد مستأمن را ملتزم به تمام احكام اسلامي بدانيم. اما به دليل آنكه مستأمن در حين اقامت موقّت خود با ساكنان دارالاسلام مواجه مي­شود و در تعامل با آنها قرار مي­گيرد و نيز با توجه به اينكه عدم آزار و اذيت سكنة سرزمين­هاي اسلامي شرط امان است، جرايم حق­الناس ارتكابي از سوي وي را مشمول صلاحيت تقنيني و قضائي اسلام دانسته است.



در خصوص جرايم، فقهاي اسلام، اعم از شيعه و اهل تسنّن، قايل به تفكيك شده­اند. بدين سان در مورد برخي جرايم كه مطابق مذهب خودشان ممنوع است، اعمال صلاحيت تقنيني و قضائي اسلام را پذيرفته­اند. اما در خصوص جرايمي كه در مذهب آنها مباح است و تنها براساس شريعت اسلامي ممنوع است، قايل به عدم تسرّي قوانين جزائي اسلام شده­اند، مگر آنكه تجاهر به فساد نمايند و از اين­رو، مجرم را قابل تعزير مي­دانند. (36)




سه. ارتكاب جرم در پايگاه نظامي واقع در دارالحرب




جرايم ارتكابي در پايگاه نظامي ارتش اسلام واقع در دارالحرب به طور مطلق در حكم جرايم ارتكابي در دارالاسلام و از حيث صلاحيت قانوني و قضائي، تابع شريعت اسلامي است. البته جرايم ارتكابي خارج از پايگاه نظامي به خاطر آنكه دولت اسلامي بر آن سرزمين­ها حاكميت ندراد، جرم ارتكابي در دارالحرب محسوب مي­شوند. (در بخش دوم مورد بحث قرار خواهد گرفت.) ابو حنيفه معتقد است: مجازات جرايم ارتكابي توسط نظاميان در پايگاه نظامي در حين جنگ تا زمان بازگشت به سرزمين­هاي اسلامي، اجرا نمي­گردد، (37)


البته برخي ديگر از فقها از جمله مالك، شافعي و احمد تفاوتي بين جرايم ارتكابي در پايگاه نظامي ارتش اسلام در دارالحرب و خارج از آن قايل نيستند. شافعي و مالك اجراي مجازات را موكول به بازگشت آنها به دارالاسلام نمي­دانند، مگر در موارد استثنائي مانند فقدان اميرلشكر. اما احمد مانند ابوحنيفه، معتقد به تأخير اجراي حكم مجازات تا زمان بازگشت مجرم به تنهايي و يا به همراه سپاه اسلام به سرزمين­هاي اسلامي است. (38)


علت عدم اجراي مجازات در دارالحرب و نيز هنگام جنگ، «ترس از پيوستن محكوم به دراالحرب» بيان شده است. (39) فقهاي شيعه نيز اقامة حدود را به همين دليل در دارالحرب جايز ندانسته و آن را موكول به بازگشت به دارالاسلام نموده­اند. البته در صورتي كه امام (ع) تسريع در اقامة حد را جايز بداند، اقامه آن را در دارالحرب امكان­پذير شمرده­اند. اين نظر نيز از انتقاد مصون نمانده است. چنان­كه پيش­تر ذكر شد- صاحب جواهر به اجراي حد در پايگاه نظامي ارتش اسلام در دارالحرب نظر دارد؛ (40) زيرا اقامة حد واجب بوده و تعطيل و تأخير آن ممنوع است.






چهار. فرار مجرم از دارالاسلام




فقه اسلامي فرار مجرم را از موارد سقوط مجازات نمي­داند. بنابراني، درصورتي كه مسلم، ذمّي يا مستأمن پس از ارتكاب جرم به دارالحرب بگريزند، مسئوليت جزائي آنها به قوّت خويش باقي است. البته ابو حنيفه صرفاً مسئوليت ناشي از جرايم حق­الناس را براي مستأمن مي­پذيرد. (41)


اما ساير فقهاي اهل سنّت از جمله شافعي و احمد حنبل و مالك معتقدند: فرار مستأمن به طور مطلق، ساقط­كنندة مجازات نيست. (42) فقه شيعه نيز فرار را موجب سقوط مجازات نمي­داند، بلكه با راتكاب جرم، اجراي مجازات لازم مي­آيد و در صورت دست­يابي در مورد وي اجرا مي­گردد. اين حكم نه تنها در مورد مسلمانان، بلكه در مورد اهل ذمّه، كه پس از ارتكاب جرم در دارالاسلام به دارالحرب فرار نمايند، جاري است. (43) البته در صورتي كه اهل ذمّه براي هميشه به دارالحرب فرار نمايند، در حكم حربي در خواهند آمد.






پنج. مصونيت ديپلماتيك در فقه اسلامي




بر اساس عرف بين­­المللي، مأموران ديپلماتيك از مصونيت جزائي در كشور محل مأموريت استفاده مي­كنند و در صورت ارتكاب جرم در كشور متبوع خويش مورد تعقيب جزائي واقع مي­گردند. درخصوص مطابقت اين مسئله با فقه اسلامي، بايد بين مذاهب اسلامي قايل به تفضيل شد.




الف. پذيرش نسبي




كسي كه در كشور اسلامي مسئول انجام مأموريت است و به طور موقت و به اذن دولت اسلامي وارد آنجا مي­شود، مستأمن محسوب مي­گردد. از ديدگاه ابوحنيفه، مستأمن ملتزم به تمام احكام اسلام نبوده، صرفاً در مورد جرايم حق­الناس مورد تعقيب جزائي قرار خواهد گرفت. بنابراين، از ديدگاه وي، مصونيت سياسي به طور محدود- يعني در خصوص جرايم عمومي و حق­الله – عملي مي­گردد.




ب. عدم پذيرش




همان­گونه كه ذكر شد، تمامي فقهاي اهل سنّت غير از ابوحنيفه فقهاي شيعه ارتكاب جرايم از سوي مستأمن را مشمول صلاحيت تقنيني و قضائي اسلامي مي­دانند. بنابراين، اصولاً جرايم ارتكابي از سوي مستأمن مطابق نظرية جمهور فقهاي اسلامي، مشمول مصونيت نخواهد بود. البته بايد توجه داشت جرايمي كه در شريعت اسلامي منصوص هستند- يعني دركتاب و سنّت داراي عنوان مجرمانه مي­باشند- چنين حكمي دارند، اما جرايم قابل تعزير را، كه در كتاب و سنّت مجازات آنها منصوص نيست، ابوزهره معتقد است: مي­توان بر اساس آيه شريفة (أوفوا بالعهد إنّ العهد كان مسئولاً) (اسراء: 34)، آنها را تابع پيمان قرار داد؛ زيرا اين جرايم توسط حاكم اسلام مقرّر مي­گردند. بنابراين، در صورتي كه حكومت اسلامي بر اساس قرار داد، قبول نمايد كه مأموران سياسي را در صورت ارتكاب جرم مجازات ننمايد، مادام كه قرارداد به قوّت خويش باقي است، لازم است به آن عمل نمايد. (44)


همچنين در خصوص رعايت تشريفات براي تعقيب جزائي برخي صاحب­منصبان حكومت مانند نمايندگان مجلس و ديگران، به دليل آنكه اين مسئله به معناي عدم مجازات شخص نيست و صرفاً براي جلوگيري از انتساب اتهامات ناروا و به منظور احتياط صورت مي­گيرد، اين امر با موازين اسلامي مغايرت نداشته و قابل اعمال است. (45)


نكته قابل توجه آن است كه مصونيت جزائي ديپلماتيك به نحوي كه امرزه به موجب كنوانسيون ژنو پيش­بيني گرديده، در منابع اوليه­ي اسلامي مورد قانون­گذاري قرار نگرفته است. البته از همان ابتاي كار حكومت اسلامي در عصر رسول خدا (ص) سفرا داراي امتيازات ويژه­اي بودند. براي مثال، سفرا از پرداخت عوارض ورود به سرزمين اسلامي به شرط عمل متقابل مستثنا بودند. (46)


سفرا و فرستادگان ممكن بود فقط در موارد فوق­العاده، بازداشت يا زنداني شوند. (47)


فرستادگان به همراه افراد در معيّت آنان، از مصونيت شخصي برخوردار بودند. نبايد كشته مي­شدند و يا كسي متعرّض آنها مي­شد يا با آنها بدرفتاري مي­كرد.



اگر سفير يا همراهانش در كشور اسلامي مرتكب جرم مي­شدند رفتار ويژه­اي با آنها صورت مي­گرفت كه با افراد معمولي تفات داشت. پيامبر به سفيران پيامبران كذّاب، كه ادعاي نبوت كرده بودند، فرمود اگر سفير نبوديد مي­گفتم: سرتان را از تن جدا كنند. (48)


آنچه نبايد از نظر دور داشت توجه اسلام به عرف بين­المللي، پاي­بندي به قراردادها و منافع و مصالح مسلمانان است. قرآن در خصوص غير مسلمانان اين اجازه را به حكومت اسلامي داده است كه قضاوت در خصوص آنها را علي­الاصول به خودشان واگذار نمايد. (قاعدة الزام) (49)


زماني كه حكومت اسلامي در مدينه تشكيل شد، يهوديان مدينه داراي نوعي «كنفدراتيو» (اتحاديه) بودند و با پذيرش رياست عالي پيامبر (ص)، استقلال قضائي خود را حفظ كردند.



مطابق قواعد و موازين اسلامي، معاهدات دو يا چند چانبه براي طرفين الزام­آور است، به طوري كه رعايت آنها اجباري و هميشگي است. جنبة الزامي اين قراردادها هرگز زايل شدني نيست، مگر در حالت اضطرار غيرقابل اجتناب. (فمن اضطرّ غير باغ ولا فلا أثم عليه) (بقره: 173)؛ هركس به خاطر اضطرار بدون تعهدي و تجاوز، كاري انجام دهد گناهي بر او نيست. قاعدة «الضرورات تبيح المحظورات»، كه ضرورت تام، حرام را تجويز مي­كند در همين زمينه است. اعمالي در اسلام وجود دارد كه واجب نيست، بلكه از مستحبات است و مباحند. الزامات منبعث از عرف و معاهدات از نظر قوانين اسلامي صرفاً بر آخرين دسته از اعمال فوق، معتبر شناخته مي­شود.


معاهداتي كه به لحاظ ضرورت تام مغاير با احكام شرع منعقد شده باشد صرفاً تا هنگامي كه حالت اضطرار برقرار باشد، به اعتبار خود باقي خواهد ماند، پذيرش عرف مسلّم توسط شريعت اسلامي امري رايج است. عرف و عادات مشروط به آنكه مغاير با احكام و آموزه­هاي شرعي نباشد، يكي از منابع مشروع قواعد مربوط به رفتار ويژه مؤمنان است. (50) بنابراين، پذيرش مصونيت جزائي ديپلماتيك براساس منافع مسلمانان، ضرورت ارتباط با دولت­هاي غير اسلامي، الزام­آور بودن معاهدات، و اجازه حكومت اسلامي در واگذاري نوعي استقلال قضائي به بيگانگان استوار است. البته اين­ها به شرط آن است كه بر اساس منافع امّت اسلامي و به نحو متقابل باشد، وگرنه همان طرح «كاپيتولاسيون» و امتيازات يك طرفه براي بيگانگان است كه به حكم قرآن (لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلاً) (نساء: 141)منتفي و نامشروع است.






بخش سوم. حقوق ايران




در اين قسمت، به تبيين موضوع بحث در نظام حقوقي جزائي ايران پرداخته مي­شود. پس از نگرش اصول حاكم بر قضيه در حقوق جزاي بين­الملل عرفي و نيز ديدگاه فقه اسلامي، مي­توان به تبيين بهتر نحوة موضع­گيري نظام جزائي ايران، كه از يك سو متأثراز حقوق عرفي و از سوي ديگر، نشأت گرفته از فقه اسلامي است، پرداخت.






يك. مقامات خارجي داراي مصونيت سياسي




مقامات خارجي داراي مصونيت سياسي از مصونيت جزائي برخوردارند و در صورت ارتكاب جرم، مشمول اعمال صلاحيت قوانين جزائي و محاكم ايران نخواهند بود. نخستين مستندي كه دارندگان مصونيت سياسي را از تعقيب جزائي در ايران معاف كرد بخش نامه وزير دادگستري وقت در سال 1307 خطاب به مراجع قضائي درزمنية رعايت مصونيت اعضاي هيأت­هاي سياسي بر اساس نزاكت بين­المللي بود. اين بخش­نامه، دادسراها و دادگاه­ها را از رسيدگي به جرائم مأموران سياسي منع مي­كرد. پس از آن در سال 1310 مقنّن ايراني در مادة 18 قانون ورود وخروج اتباع خارجه، مقامات سياسي خارجي را از تعقيب جزائي در ايران معاف مي­كرد. (51)


اين اشخاص عبارت بودند از:



1. كساني كه داراي مصونيت سياسي هستند.



2. مأموران كنسولي دولت­هاي خارجي و افراد خانوادة آنها كه با هم در يك خانه زندگي مي­كنند و اعضاي رسمي آنها (به شرط معاملة متقابل).



3. اعضاي هيأت­هاي اعزامي دولت­هاي خارجي كه با موافقت دولت ايران وارد ايران مي­شوند و كسان ديگري كه داراي ويزاي سياسي مأموران ايران باشند.



تا آن زمان، تنها متن قانوني در مورد مصونيت سياسي همين ماده بود. مقنّن ايراني درسال 1343 با تصويب قرار داد 1961 وين در مورد روابط ديپلماتيك، متن قرار داد مزبور را به صورت قانون داخلي درآورد. كنوانسيون وين دربارة روابط كنسولي 24 آوريل 1963 به تصويب مجلس ايران رسيد. مفاد اين دو قرار داد پيش­تر مورد بحث قرار گرفت.



در سال 1348 ماده واحدة قانون «مصونيت سياسي دبيرخانه همكاري­هاي عمران منطقه­اي و كارمندان آن» به تصويب مقنّن ايران رسيد و درسال 1354 قانون «الحاق دولت ايران به كنوانسون مزايا و مصونيت­هاي مأموريت­هاي مخصوص» تصويب گرديد. با توجه به موارد مزبور و مأموران سياسي خارجي مقيم ايران در صورت ارتكاب جرم در قلمرو حاكميت ايران، اعم از هوايي، دريايي و زميني، تابع قوانين جزائي ايران نيستند. با توجه به اطلاق مادة 31 قانون وين، كه مصوّب مقنّن ايران است و از قوانين داخلي ما محسوب مي­گردد، مصونيت جزائي مأموران سياسي، حتي در امور خلاف نيز جاري است.



تعقيب مأموران سياسي خارجي در ايران، حتي در امور خلف جايز نيست. تنها اقدامي كه مي­تواند صورت پذيرد آن است كه ظابطان دادگستري قضيه را به وزارت خارجه اعلام كنند تا از راه­هاي ديپلماتيك پي­گيري شود. (52)


محمولات نمايندگان سياسي نيز ار مصونيت برخوردار است. بر اساس ماده واحدة قانون راجع به محمولات سياسي و لوازم شخصي متعلّق به نمايندگان سياسي (ايراني و خارجي) مصوّب 28 خرداد 1359، محمولات سياسي و لوازم شخصي متعلّق به ديپلمات­هاي ايراني و خارجي (نمايندة سياسي دارندة گذرنامة سياسي) كه به ايران وارد و يا از ايران خارج مي­شوند مشمول مقرّرات ايراني و بين­المللي مربوط به مصونيت ديپلماتيك است و نهادهاي دولتي و انقلابي به هيچ­وجه حق باز كردن و بازديد محمولات و اجناس متعلق به نمايندگان سياسي را بدون اجازة كتبي وزارت امور خارجه ندارند. در صورت سؤظن مقامات گمركي و يا ساير مقامات دولتي و نهادهاي انقلابي نسبت به محموله­هاي سياسي و لوازم شخصي نمايندة سياسي، بايد مراتب را فوراً به وزارت خارجه اطلاع دهند و در صورت تعذّر، محموله را به آن وزارت ارسال نمايند تا زيرنظر نمايندة وزير امور خارجه و در حضور نماينده دولت خارجي مورد بررسي قرار گيرد.



مأموران رسيدگي­كننده بايد در نهايت ادب و متانت، با نمايندگان سياسي رفتار و تمام تسهيلات لازم را براي رفت و آمد آنها فراهم نمايند. در صورت تخطّي از موازين مزبور، مرتكب به حبس از سه ماه تا 6 ماه محكوم خواهد شد.






دو. مصونيت سفارت­خانه ­هاي خارجي در ايران




همان­گونه كه ذكر شد، بر اساس قرارداد 1961 وين، سفارت­خانه­ها مصونيت دارند. حال اين سؤال پيش مي­آيد كه آيا دولت محلي نمي­تواند هيچ اقدام تدافعي يا پيش­گيرانه در مورد سفارت­خانه­هاي خارجي اعمال نمايد؟



سفارت­خانه­ها از مصونيت تفتيش در امور شغلي برخوردارند و در غير آن، مصونيت ندارند، بنابراين، در صورت پناهنده شدن مجرم به سفارت­خانه داخلي پس از ارتكاب جرم در كشور، ضابطان دادگستري حق داخل شدن به سفارت­خانه را براي دستگيري وي خواهند داشت. همچنين مي­توانند براي كشف مواد مخدّر اقداماتي به عمل آورند. اين امر به معناي نقض مصونيت نيست اما خارج از نزاكت بين­المللي محسوب مي­شود.



به دليل آنكه در گذشته، سفارت­خانه جزئي از خاك كشور متبوع خود محسوب مي­شد، تابع قوانين آن كشور بود. اما امروز با تغيير اين طرز فكر- كه پيش­تر بيان گرديد- مقرّ سفارت­خانه خارجي جزء خاك آن كشور تلقّي نمي­شود. (53) بنابراين، در صورت ارتكاب جرم در داخل سفارت­خانة كشور خارجي، قوانين و محاكم محلي حق رسيدگي جزائي و اجراي مجازت دارند. اين امر مورد تأييد كشورهاي ديگر واقع شده است. براي مثال، در ماجراي تهديد به قتل وزير مختار بلغارستان در سفارت­خانه آن كشور در فرانسه، محاكم فرانسه خود را صالح به رسيدگي دانستند. همچنين هنگام قتل وزير مختار افغانستان در داخل سفارت­خانة اين كشور در آلمان، دادگاه جنائي آلمان خود را صالح به رسيدگي دانست. (54)




سه. كشتي­ها و هواپيماهاي جنگي خارجي





الف. كشتي­هاي جنگي و خارجي




زيردريايي­ها و كشتي­هاي جنگي خارجي حق عبور بي­ضرر از آب­هاي ساحلي ايران را دارند. زير دريابي­ها بايد در سطح دريا حركت نمايند. البته در زمان جنگ، طبق مقررات مملكتي عمل خواهد شد. (ماده 4 قانون تعيين حدود آب­هاي ساحلي)


دولت ايران مي­تواند عبور و يا توقف كشتي­هاي جنگي خارجي را بر اساس مصالح مملكت در برخي بنادر و يا قسمت­­هايي از آب­هاي ساحلي ممنوع اعلام نمايد. (مادة 6 همان قانون) به دليل آنكه كشتي­هاي جنگي هر كشور بيانگر قدرت و حاكميت ملّي كشور متبوع خود هستند، وقوع جرم در داخل آنها تابع قوانين كشور متبوع كشتي جنگي است.



مادة 8 قانون «تعيين حدود آب­هاي ساحلي و منطقه و نظارت دولت بر درياها» مصوب 24 تيرماه 1313 در اين خصوص مي­گويد: رسيدگي و تعقيب جنحه و جناياتي كه در كشتي­هاي جنگي خارجي واقع مي­شود از صلاحيت مقامات ايراني خارج است. علاوه بر اين، حكم اعدام اشخاصي كه به وسيلة مقامات خارجي صادر شده باشد، نمي­تواند در آب­هاي ساحلي و منطقة نظارت درياي ايران به مورد اجرا گذاشته شود.




ب. هواپيماهاي جنگي خارجي




مقنّن ايران حكم هواپيماهاي جنگي خارجي را از ساير هواپيماهاي خارجي جدا مي­نمايد و بر اساس مادة 2 قانون هواپيماي كشوري (1382) ، اين قانون مربوط به هواپيماهاي كشوري است و شامل هواپيماهاي نظامي نمي­گردد.



قانونگذار ايران با اين اشاره، خواسته است با هواپيماهاي جنگي مطابق اصول بين­المللي برخورد نمايد. اما به صراحت، دربارة اين­گونه هواپيماها مقرّراتي وضع ننموده است. حقوق­دانان با تكيه بر اصول كلي حقوق بين­الملل- در خصوص امري كه قبلاً مورد بحث قرار گرفت- هواپيماي جنگي را در حكم كشتي­هاي جنگي خارجي دانسته­اند؛ بدين معنا كه هرگاه در هواپيماهاي جنگي خارجي، كه وارد ممكلت شد، جرمي اتفاق افتد، رسيدگي به اين جرم با كشور صاحب پرچم – يعني دولت متبوع هواپيما – است. (55)



چهار.استثناي وارد بر جنبة منفي اصل «صلاحيت سرزميني»





الف. استثنائات كلي




جنبة منفي اصل «صلاحيت سرزميني» اقتضا دارد جرايم خارج از قلمرو حاكميت يك دولت مورد رسيدگي واقع نشود؛ بدين معنا كه قوانين جزائي ايران در خصوص هيچ جرمي خارج از قلمرو حاكميت جمهوري اسلامي ايران اعمال نگردد.



اين امر واجد استثنائاتي است عمدة اين استثنا تحت اصول مستقلي همچون اصل «صلاحيت شخصي» و اصل «صلاحيت واقعي قوانين جزائي ايران» بايد به طور جداگانه مورد بحث قرار گيرد.




ب. اشغال خاك بيگانه توسط ارتش ايران




اشغال خاك بيگانه توسط ارتش ايران استثنا بر جنبه منفي اصل صلاحيت سرزميني قواعد جزائي ايران قلمداد مي­گردد. مقرّرات 1907لاهه در مادة 43 ب دولت اشغالگر اجازة اتخاذ تمام تدابير لازم را، كه به او بستگي دارد، در حد برقراري امكان نظم و زندگي عمومي داده است. به دادگاه­هاي نظامي دولت اشغالگر براي رسيدگي به اعمالي كه عليه امنيت ارتش اشغالي صورت مي­گيرد اجازه اعمال صلاحيت داده شده است. البته اين اعمال صلاحيت، بايد محدود به جرايم عليه امنيت دولت اشغال­كننده باشد. بنابراين، به ساير جريم تسرّي نمي­يابد. علاوه بر اين، هنگام اعمال صلاحيت، بايد اصول اولية حاكم بر دادرسي مانند علني بودن، آزادي دفاع و مانند آن رعايت گردد.



قاعدة «منع تعقيب مجدّد» در اين خصوص رعايت نمي­گردد. بدين­سان، رسيدگي جزائي فردي از اهالي سرزمين اشغالي در دادگاه­هاي نظامي اشغال­كننده مانع از تعقيب مجدّد در دادگاه­هاي كشور اشغال شده نمي­گردد.(56)


در نظام قضائي ايران، در صورت ارتكاب جنحه و جنايات مذكور در مواد 310 تا 410 قانون دادرسي كيفري ارتش (1319) توسط نظاميان ايران در مناطق تحت اشتغال، دولت محلي حق اعمال صلاحيت تقنيني و قضائي نخواهد داشت و موضوع در صلاحيت نظام جزايي ايران است.



مواد 58 و 63، 76 و 104 و نيز بند 3 مادة 115 قانون دادرسي كيفري ارتش (1319) جرايم مذكور را در صلاحيت دادگاه­هاي نظامي و قوانين جزائي ايران ايران اعلام نموده است.





/ 1