نبوت - 6، قرآن معجزه پيامبر اسلام (ص)
موضوع: نبوت - 6، قرآن معجزه پيامبر اسلام (ص)تاريخ: 26/05/58بسم الله الرّحمن الرّحيمالحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.در جلسات قبل رسيديم به بحث نبوت تا آنجايي که گفتيم نياز به رهبر آسماني داريم امتيازات رهبر آسماني شناخت پيامبر، اينها بحثهايي که شده، از کجا که يک کسي معصوم باشد؟ هر که بينش و يقين داشت به درجه عصمت مي رسد، چطور ائمه و اهل بيت ما از معجزه و علم غيب استفاده نمي کردند يکسري بحثهاي اينطوري بود در جلسات قبل و معرفي قرآن که قرآن در ميان ما در چه وضعي قرار گرفته من در اينجا يک خاطره اي از يکي از اساتيد بگويم.1- مهجو ماندن قرآن در نزد مسلمانان
يکي از اساتيد مشرف مي شود سر قبر پيامبر در مدينه مي بيند که جمعيت زياد است موج مي زنند ازاين زوارها وحاجيها سر قبر پيامبر، يک نگاهي مي کند به اين زوارها و بعد مي گويد يا رسول الله حالت چطوره از اين مسلمانها راضي هستي يا نه مي گويد قرآن هم دستم بود بعد قرآن را باز کردم يک مرتبه اين آيه آمد «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/30) پيامبر روز قيامت گله مي کند مي گويد خدايا اين امت قرآن را کنار زدند. خانهها که تلويزيون هست مادران و خواهران ما يک روز و دو روزي يک دستي روي تلويزيون مي کشند گرد و غبار را پاک کنند ولي ده سال ده سال دستي روي سر بچه يتيم نمي کشند و دو ماه دو ماه دستي روي قرآن نمي کشند، همينطور که تلويزيون را، لحاف و تشک را، همينطور که اتاق را، همينطور که ظرف را حفظ مي کنيم بايد موظب مغزها هم باشيم اصولاً به فکر و به مغز بي اعتنايي شده.در ميان ملت ما گروهي هستند که اگر خرده ناني تو کوچه ببيند از لاي خاکها بر مي دارد فوتش مي کند مي گويد نعمت خداست بعد مي خورد، با اينکه نان تازه و داغش دانه اي پانزده هزار و دو تومان، خرده نانش ممکن است کيلويي دو ريال باشد اين بر مي دارد مي گويد نعمت خداست همين آقايي که بر مي دارد پشت ديوار خانه اش 30 تا پسر 13 ساله 30نفر جوان 18 ساله پشت خانه اش بازي مي کنند يک مرتبه نگفت مغز اينها نعمت خداست ولي آن خرده نان را مي گويد نعمت خداست.
2- انقلاب در همه امور
دين و فرهنگ اسلامي ما بايد خيلي بيشتر باشد حالا که انقلاب پيدا شده بايد همه چيزمان منقلب بشود انقلاب در تجارتمان بايد باشد، انقلاب در اخلاق مان، در ازدواجمان باشد کما اينکه اخيراً انقلاب در ازدواجها مي شود.يک کارت عروسي يکوقت دست من آمد دختر يکي از دوستان بود که عروس شده بود کارتش خيلي من را تحت تاثير قرار داد کارتش نوشته بود که دوشيزه فلاني با آقاي فلاني ازدواجشان را آغاز مي کنند بنا داشتيم جشن با شکوهي را آغاز بکنيم اما تصميم گرفتيم خرج عروسي را براي يک برادر و خواهر ديني ديگر فراهم بکنيم بنابراين پول به آن منطقه و صحنه واريز شد ما کارت را فرستاديم که شما بدايند ما دخترمان عروس شد ولي شما تشريف نياوريد ما جشن را مبدل کرديم به جشن ساده و بودجه اش صرف کار ديگر شد! بسيار خوب اگر ملت ايران تصميم بگيرند يک سال اسراف نکنند فقر ريشه کن مي شود از اين مملکت، و آرزوي امام برآورده مي شود.امام وقتي از فرانسه تشريف آوردند گفتند مي خواهيم به لطف خدا و همت مردم کشوري بسازيم ايران نمونه، الان به فرمان امام کشاورزها کاري کردند که الان غذاي شش ماهش را دارد و اگر يک خورده ديگر حرکت کنيم خوراک خودمان را تامين مي کنيم همان جامعه اي مي شود که قرآن مي گويد، قرآن مي گويد جامعه اسلامي «فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ» (فتح/29) يعني روي پاي خودش بايستد.درسهايي از قرآن به عنوان اينکه قرآن يک مکتب است بايد بگيريم مثل اينکه نخست وزير انگلستان در يکي از سخنراني هايش قرآن را برداشت و زد زمين و گفت تا قرآن ميان مردم هست ما نمي توانيم حکومت کنيم، چون يک پسر مسلمان صبح به صبح پا مي شود و سياست قرآني را مي خواند، سياست خارجي کشور اسلامي اين است «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» آي مسلمانها «لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» (مائده/51) نگذاريد اسرائيل و آمريکا و اروپا ولي و سرپرست شما باشند، رفاقت با همه داشته باشيد (سواء بيننا و بينکم) با همه رابطه دوستي داريم اما هيچکس نبايد سر پرست ما باشد.3- نقشه اسلامشناسان غربي
حالا چند درس از قرآن را خدمتتان عرض مي کنم به اميد روزي که نسل نو ما عاشقانه به سراغ قرآن برود و خواهد رفت، يک مقداري از ايدئولوژي هاي بشري از مکتبهاي پر از خطاست، يک مقداري پستانک خواهد مکيد ولي بالاخره خواهد ديد سير نميشود به سراغ مکتب آسماني برخواهد گشت و آثارش معلوم است الان در دنيا در کتاب حماسه غدير بود شمردم صد و ده دانشکده علوم اسلامي در قاره هاي مختلف دارند درس مي خوانند گرايش به اسلام عجيب شده به جوري که اروپا و آمريکا احساس خطر کردند ديدند دانشجوها ميل به اسلام پيدا مي کنند چه کنند، آمدند اروپا و آمريکا يک عده فرستاد به کشورهايي مثل ايران و عراق و کشورهاي مشرق زمين فرستادند بعنوان اسلام شناس و بعد يک اسلامي را که خود آمريکا و اروپا دلش مي خواست آنطوري که غرب دلش مي خواست اسلام را واژگون و پر از خرافه معرفي کرد و نوشت به دانشجوهايي که ميل دارند با اسلام آشنا بشوند گفت ببيند آقا ما دانشمندان را فرستاديم کشورهاي مشرق زمين اسلام را بررسي کردند کتابهايي نوشتن برويد اينها را بخوانيد اينها گرايششان به اسلام کم بشود.در غرب ميل به اسلام در دانشگاهها کم کم داشت شکوفا مي شد اين احساس را سياست مدارها کردند براي جلوگيري عده اي را خودشان فرستادند به عنوان اسلام شناس فرستادند در کشورهاي ما، اسلام را نوشتند يک خرافاتي هم بهش اضافه کردند تا از آنها هر کسي بخواهد اسلام بخواند بگويد اين کتاب اسلامي دستش بده تا اين ديگر ميلي به اسلام نداشته باشد.يک مثل بزنم، زنهاي توي خانه هم بفهمند سرگرم گرفتاري هستند وقت فکر کردن برايشان کم است البته فکرشان خوب است چون سرگرمند نمي توانند خيلي فکر کنند، گاهي بچه را که دو سال شيرش مي دهند مي خواهند از شير کنارش بکشند ولي بچه ميل دارد به پستان مادر، و مادر هم ميل دارد او را جدا کند مادر يک مقداري فلفل را سر پستانش مي مالد تا بچه رفت لب بزند مي بيند تند است زود دهانش را کنار مي کشد يک همچين کاري را که مادر نسبت به نوزاد مي کند غرب نسبت به اسلام کرد، يعني اسلام را يک خورده فلفل قاطي اش کرد يک خورده زنجبيل يک خرافات يک تصرفاتي کرد يک عملي از بعضي مسلمانها سوژه قرار داد و يک کتابهايي بعنوان اسلام شناسي نوشتند از خود غربيها و از دانشمندان خودشان آمدند نوشتند به زبان خودشان تا اين گرايش را خنثي کنند ولي البته «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ» (آل عمران/54) آنها نقشه مي کشند و خدا هم نقشه مي کشد «وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ» هميشه نقشه دشمن بر آب است.4- نورچشمي ممنوع
درسهايي از قرآن، نور چشمي ممنوع، قرآن مي گويد وقتي نوح گفت خدايا پسرم را نجات بده فرمود ابدا «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِك» (هود/46) پسر تو از اهل تو نيست پسر نوح چون هم فکر پدرش نيست از اهل تو نيست پسر نوح باشد ولي نور چشمي در اسلام نيست بنابراين آقا زادهها تصميم بگيريد وقتي سلام مي کنيد رو فضيلت خودِ طرف سلام کنيد گاهي وقتها آدم مي رود تو مسجد مي بيند مسجدها ديگر فرق مي کند وارد مسجد مي شود يک سرمايه دار وارد مسجد مي شود يا پهلوان محله وارد مسجد مي شود يا يا کدخدا يا فلان درجه دار يا فلان روحاني يا فلان دانشجو يک کسي که وارد مي شود معيارها معيارهاي اسلامي نيست اگر به معيار علم و تقوا فضيلت و فداکاري و خدمت، اگر روي اين معيارها بود خوب است اما مي بيني يک نفر وارد مي شود هيچ کمال و فداکاري هم ندارد فقط سرمايه دار است فوري جلوي پايش پا مي شوند مي برند بالا مي نشانند چاي پررنگ هم به آن مي دهند اين مسجد با بانک صادرات خيلي فرقي ندارد چون بانک صادرات هر که پول دارد چاي پر رنگ مي خورد اينجا هم هر که پول دارد بايد يک خورده انقلاب فکري در جامعه ما باشد «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِك» (هود/46)يکسري افراد هستند با بريز و بپاشها ولخرجيها فرم ماشينها لوسترها و دکورها يکسري افراد با اين ولخرجيها مي شوند ملک و چشم مردم را پر مي کنند، قرآن مي گويد اينها هيچ آبرو و عزت نداشته باشند همينطور که تمام ملت از شيطان متنفريد از اينها هم باشيد.