امام حسين (عليه السلام)، حادثه کربلا
بسم الله الرحمن الرحيم«السلام عليك يا اباعبدلله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله ابداً ما بقيت و بقي اليل والنهار» شب اول محرم، چهارمين سالگرد جنگ تحميلي و چهارمين سالي كه رزمندگان ما در جبههها مشغول جنگند. گرچه هفته، هفته سالگرد جنگ است، ولي چون جنگ ما برگرفته از كربلاست و اولين شب محرم است، ما هم از كربلابگوييم كه رهبر ما تربيت شده مكتب امام حسين(ع)، امت ما هم تربيت شده مكتب امام حسين(ع) و برادران ما هم با اين كه هفته سالگرد جنگ است رزمندگان هم علاقه دارند پيرامون كربلا صحبت نماييم.
اما مسأله كربلا
كربلا سند افتخار شيعه است، بيداري ما به خاطر رهبرمان است و بيداري رهبرمان هم به خاطر چراغي است كه امام حسين(ع) در كربلا برافروخت. بايد هر سال كربلا زنده شود و عزاداري با شكوه باشد چون قرآن فرموده: «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ»(بقره/152) شما به ياد من باشيد تا من هم ياد شما باشم.حسين(ع) به ياد خدا بود و خدا هم همين طور.مي بينيم در مكه اشك و شور و ناله نيست و هرچه هست غفلت و خواب است چون حسين(ع) از مكه رفته است و وحاجيها تربيت شده حسين نيستند. جملهاي است كه ميگويند ما را از محاصره نظامي نترسانيد و رزمندگان ما هم نميترسند، همچون كربلا كه 72نفربودند و مخالفين هزاران نفر بودند و 72 نفر را محاصره كرده بودند پس كربلا را زنده كنيد، يعني از محاصره نظامي نترسيد و رمضان را زنده كنيد يعني از محاصره اقتصادي نترسيد.محرم و رمضان دو شعله هستند كه بايد از آنها نور هدايت گرفت.كربلا ميگويد بهترينها صرف شدند و سخت ترين مشكلات را تحمل كردند. ما هم عزيزان بسياري را از دست داديم، امام كربلا بايد زنده شود. هرچند ميگوييم كربلاي جنوب يا كربلاي غرب ولي آن كربلا بسيار تفاوت دارد. در كربلاي جنوب پشت جبهه با يخ آب ميآورند ولي در كربلاي حسين(ع) با مشك هم آب نميآورند. در كربلاي جنوب خيمه آتش نميزنند ولي در كربلاي حسين(ع) خيمه آتش ميزنند. در كربلاي جنوب عزيزان ما هستند ولي در كربلاي حسين حسين(ع) است و ما هيچ وقت به حسين(ع) و كربلاييهاي حسين(ع) نميرسيم. ما و زنان ما كجا و حسين(ع) و زينب(س) كجا.اگر زن ما 4 يا 5 شهيد داده زينب(س) 72 تن شهيد داد. جنازه شهداي ما را روي دست تشييع ميكنند ولي جنازه امام حسين(ع) را زير دست و پا له كردند. مزار شهدا را گلباران كردند ولي مزار حسين(ع) را آب بستند و شخم زدند. و ما هرچه در جزيره مجنون و غرب و جنوب زجر بكشيم به كربلا نخواهيم رسيد.حسين(ع) در كربلا كاري كرد كه هر كس خودش را با كربلا مقايسه ميكند احساس ميكند كاري انجام نداده، ورزمندگان ما هم كاري انجام دادند كه در جمهوري اسلامي هر كس كاري انجام ميدهد در مقايسه با رزمندگان كاري انجام نداده است. مردم ايران نزد رزمندهها شرمنده هستند و رزمندگان هم نزد امام حسين(ع) و شهداي كربلا.بهترين برادر عباس. بهترين خواهر زينب و بهترين پير مرد حبيب بن مظاهر، بهترين جوان علي اكبر و بهترين كودك علي اصغر و بهترينها فدا شدند. ما در جبهه شهيد ميشويم ولي مهمان نيستيم ولي امام حسين(ع) ميهمان كوفيان بود و مهمان كشي زجر دارد. غريب كشتن، طفل كشتن، آب به مزار بستن و ديگر مشكلات از حسين(ع) و كربلا چيز ديگري ساخته و جنگ ما سايهاي ازكربلاست. بنابراين عاشورا بايد زنده باشد تا از آن الهام گرفت.كربلا يعني عصاره قرآن. در قرآن ميبينيم كه حضرت آدم از گندم نگذشت ولي حسين(ع) از فرزندانش گذشت. خدا در قرآن چندين بار به حضرت موسي ميفرمايد: «لا تَخَفْ»(قصص/31)، (قصص/25)(نمل/10) و حضرت موسي خوف داشت اما اصحاب حسين(ع) خودشان نميترسيدند.صليب مسيحيان داري است كه حضرت عيسي را به آن بستند و مسيحيان ميگويند اينگونه ايشان را شهيد كردند ولي قرآن ميگويد عيسي(ع) نه به صليب آويخته شد و نه كشته شد و چيزي كه نشد براي مسيحيان نشانهاي شد ولي امام حسين(ع) واقعاً سرش را بريدند و بر سر نيزه كردند و ايشان را شهيد كردند. و آنچه براي حضرت عيسي(ع) شد براي امام حسين(ع) شد.حضرت نوح وقتي ميخواست طوفان و عذاب الهي بيايد و...غرق شود تحت تأثير مسائل عاطفي قرار گرفت وگفت خدايا فرزند من ايمان بياورد و غرق شود ولي خداوند فرمود فرزند تو از تو نيست. هر فضيلتي كه در قرآن ميبينيم در كربلا بوده و كربلا يعني عصاره تكامل انساني و يعني اين كه رزمندگان ما هرچه زجربكشند بايد بدانند كه به كربلا نميرسند.البته در دنياي امروز كربلا جنوب ايران است و با فضيلت ترين افراد و با شرفترين و بهترين جوانان رزمندگان ما هستند وما نسبت به دنيا، امام و پيشرو هستيم. اما بايد آن چيزي را نگهداريم كه همه چيزمان را از او داريم، چون مادر ما اشك ريخت و اشك او با شير مخلوط شد و ما نمك گير شديم. چون اشك شور است. و به ما هم گفتهاند كربلا را زنده نگهداريد. نيمه شعبان تولد امام زمان(عج) است ولي ميگويند زيارت كربلا بخوانيد. شب عيد فطر و قربان و شب جمعه هم ميگويند زيارت كربلا بخوانيد و هر وقت تشنه ميشويد و آب ميخوريد به حسين(ع) صلوات بفرستيد و ميخواهيد نماز بخوانيد و با خدا رابطه برقرار كنيد خاك كربلا روبرويتان باشد.مسأله كربلا بايد هر سال با شورتر برگزار شود و علت غفلت و خواب بودن كشورهاي اسلامي عدم توجه به اين مهم است. امّا با كمال تأسف برخي اول محرم به مناسبت آغاز سال قمري شادي ميكنند همچون نوروز ما ايرانيان. كربلا به بي حركتها حركت و به ترسوها شجاعت داد. امسال در حج برادر عزيزي به مناسبت چماق بعثيها شهيد شد. مرحوم شهيد فيضي و شعار دادند «قتل الفيضي بيد البعثي » خون او روح تازهاي در مردم دميد و طوري شد كه وقتي يك ايراني، روحاني را ميبيند كه به دستانش دستبند زده شده او را از داخل ماشين شرطه بيرون ميكشند. و اين بدان دليل است كه وقتي خون مظلومي ريخته ميشود ديگران به جوش ميآيند.در زمان امام حسين(ع) هم مردم ميترسيدند در عين حال ميگفتند: امام حسين(ع) آدم خوبي است و «سَيِّد شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّه» است و آقاي جوانان بهشت است ولي ميترسيدند و خون حسين(ع) به همه شجاعت ميدهد. زنده كردن ياد كربلا يعني دادن روح تازه به مردم.امتيازات جنگ در كربلا
1- از نظر هدف
امام ميفرمايد: «اللهم إني أحب المعروف و أنكر المنكر»(بحارالأنوار، ج44، ص328)خدايا من معروف را دوست دارم و از منكر متنفرم و درحكومت يزيد منكر انجام ميشود.امام فرمود: به كربلا ميروم چون «أَ لَا تَرَوْنَ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ»(اللهوف، ص79) به حق عمل نميشود و از باطل جلوگيري نميشود و «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»(بحارالأنوار، ج44، ص329) و ميروم به كربلا تا امر به معروف در مقابل يزيد انجام دهم. امام حسين(ع) ميفرمايد: هر كس سلطان ستمگري را ببيند و در مقابل او نايستد در جهنم هم پياله او ميشود. پيامبر فرمود: «موت في طاعه خير من حيات في معصيته » مرگ در راه طاعت و بندگي خدا از زندگي و زنده بودن و گناه كردن بهتر است. «هيهات منا الذله»(اللهوف، ص97) و ابداً زير بار ذلت نميروم. امام ميخواست زير بار ذلت نرود و زير بار ولي عهدي نرود و استبداد را بكوبد و حق را زنده نمايد و هدف مهمترين چيز است. هدف رزمنده ما بايد خدا باشد. و خدا گفته اگر هدفتان من باشم كمكتان ميكنم.گمان نكنيد كه شيطان در جزيره مجنون نيست و انسان چيزهايي ميشنود كه با اسلام جور در نميآيد.چند مثال: جبهه ميايد ولي به پدر و مادرش نامه نمينويسد، همان دين كه دستور به جهاد و جبهه داده به نيكي به پدرو مادر هم فرمان داده، چه برسد به اين كه نامه نمينويسد تا آنها را زجر دهد و خدا نكند كه اينگونه باشد. و برخي برنامه مينويسند كه اگر بدن و جگر پاره پاره من را آوردند و. . . بايد بنويسد ان شاء الله كربلا ميروم و برمي گردم و دامادمي شوم. در خود جبهه اسراف ديده ميشود. روي هندوانه را ميخورد و بقيهاش را دور ميريزد در حالي كه در خانه پوستش راهم ميتراشد. يا اين كه من و تو مطرح است. لشكر امام حسين(ع) نه و لشكر حضرت عباس و خدا نكند گوينده نام لشكر و تيپ را اشتباه بگويد همه اعتراض ميكنند گويي مرتكب چه جنايتي شده است. همه براي خدا انجام دادند، و هم اشتباه نميكند يا شهر و امام جمعه و يا اسراف و... مطرح است.بايد از حسين(ع) بياموزيم كه هيچ هدفي جز امر به معروف و نهي از منكر، اصلاح، احياء دين و برچيدن ظلم و شرك و مبارزه با استبداد و ولي عهدي نبايد اهميت داشته باشد و هدف بايد مقدس باشد.
2 - از نظر تركيب افراد
تركيب لشكر امام حسين در دنيا بي نظير بود از سياه و سفيد و بچه و پير مرد و آقازاده و برده و حر و زن و مرد و. . . مثل بسيج ما.3- از نظر فرم رزمي
مي گويند بهترين جنگ جنگي است كه آخرين در آن باشد. آخرين نفر فدا شود و آخرين نفس و آخرين فشنگ. اگركسي فشنگ داشت و دستگير شد مشخص است خوب نبرد نكرده است و تا آخرين فشنگ بايد خرج شود و درجنگ خوب بايد اين سه آخرين را داشته باشد.اما آخرين نفر در كربلا علي اصغر بود و امام حسين(ع) او را هم داد و آخرين نفس هم زماني بود كه در گودال قتلگاه ازاسب افتاد و نفسهاي آخر بود و ديد كه لشكر به سمت خيمهها ميرود. فرمود: اگر دين نداريد مرد باشيد چون زن وبچه من با شما كاري ندارند و تا آخرين نفس از حريم و خانواده خود دفاع نمود. جواني بنام وهب از ياران امام بود كه در كربلا كشته شد. سر جوان را به مادر وهب دادند تا دلش بسوزد. او چيز ديگري نداشت و گفت چيزي را كه در راه خدا دادم پس نميگيرم.سر فرزندش را بجاي سنگ به سر او زد بعد ديد چيزي ندارد و با چوب خيمه او را زد و با آخرين وسيله وظيفه خود راانجام داد. پس از نظر فرم جنگ كربلا ممتاز بود.4- اما از نظر آگاهي سرباز
در دنيا گاهي سرباز فرمانده را نميبيند و يا تير ميزند و نميداند براي چيست؟ و چون ميگويد بزن پس ميزند. چون امام حسين(ع) قدم به قدم فرمود، كربلا برويم شهيد ميشويم و گفت من اين طور فكرمي كنم و يزيد اين طور فكر ميكند و سكوت در مقابل يزيد حرام است و بايد قيام نمود و شب عاشورا فرمود هر كس ميخواهد در تاريكي فرار كند و كسي نگويد خبر نداشتم.از نظر صداقت هم هيچگاه امام حسين(ع) با لشكريانش دوگانه نبود و همه چيز را ميگفت با كمال صداقت كه مراخواهند كشت و در دنيا هيچكس و هيچ فرماندهاي اين مقدار صادق نيست.5- مسأله جامعيت
در جنگ كربلا موعظه هم بود و امام حسين(ع) از بعدهاي عاطفي هم استفاده مينمود. مثلاً امام در جايي ميفرمايد: «ارجعوا إلى أنفسكم»(إرشاد مفيد، ج2، ص97) فكر كنيد ببينيد چه كسي را ميكشيد و در جاي ديگر فرمود: آيا من پسر پيامبرتان نيستم؟ و درجاي ديگر ميفرمايد: با عقل خود بسنجيد كه آيا من حلالي را حرام كردم؟ در جاي ديگر ميفرمايد «وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ»(إرشاد مفيد، ج2، ص97) عجله نكنيد تا من موعظهتان نمايم يا ميفرمايد: مگر نشنيديد پيامبر فرمود حسين(ع) آقاي اهل بهشت است و در جاي ديگر فرمود: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ»(اللهوف، ص115) ما حرم رسول خدا هستيم. يعني جنگ، جنگي بود توأم با نصيحت.امير المؤمنين(ع) ميفرمايد: وقتي پيامبر مرا به جنگ ميفرستاد و ميفرمود تا دشمن را آگاه نكردي تير اندازي نكن. وقتي اگر يك نفر مثل حر آگاه شود ارزش دارد و از اين نظر اين جنگ نمونه بود.به تخته سياه دقت بيشتري بفرماييد كه بحث بيشتر بر روي تابلو است.كشورهاي اسلامي يزيد - امام حسين حر و اين هم فرماندهان يزيد. معاويه مرد و يزيد در شام به حكومت رسيد و نامه نوشت به همه فرماندهان كه پدرم معاويه مرده و من به سلطنت رسيدم و شما بايد از همه مردم بيعت بگيريد من پادشاه شدم. فرماندهان هم مثل حزب رستاخيز زمان شاه شروع به گرفتن امضاء با زور از مردم كردند. نامهاي به فرماندار مدينه نوشت كه شما مواظب باش از امام حسين(ع) بيعت بگيري. او هم نزد امام آمد و اين در حالي بودكه امام در مسجد پيامبر بود و امام متوجه شد كه فرماندار با امام چه كاري دارد كه براي امام پيغام فرستاده و با ايشان كار دارد و گفت كه يزيد به سلطنت رسيده و شما بايد امضاء كنيد و امام فرمود من امضاء نميكنم... امام چند نفرنيروهاي مسلح بچههاي حزب اللهي را با خودش برده بود كه اگر سوء قصدي به امام شد اينها از امام دفاع نمايند. فرماندار به يزيد نامه نوشت كه از همه مردم ميتوان بيعت گرفت ولي حسين(ع) بيعت نميكند.يزيد عصباني شد و نامه نوشت كه بي عرضه يا بيعت ميگيري و يا امام را ميكشي. تندي اين نامه باعث شد به فرماندار بر بخورد و در صدد گرفتن بيعت برآيد. امام ديد گويي قرار است او را تحت فشار قرار دهند و در مدينه از او بيعت بگيرند در نتيجه او هم تصميم گرفت يزيد رارسوا نمايد. امام از مدينه به مكه رفت و به كسي هم نگفت. مردم مدينه بيدار شدند و ديدند كه امام در مدينه نيست مثل اين كه امام از جماران برود و ما فردا صبح ببينيم نيست. مردم مدينه فهميدند كه دليل آن همان به حكومت رسيدن يزيد بجاي معاويه و بيعت گرفتن است. مردم هم گفتند پس ما هم مثل امام حسين(ع) بيعت نخواهيم كرد و مدينه شد منطقه روشن.امام تا ايام حج در مكه ماند. در ايام حج وقتي همه حاجيها در مكه جمع شدند از مكه بيرون آمد. مردم ميگفتند شب عيد قربان همه در مكه جمع ميشوند شما كجا ميروي؟ فرمود: مگر نميدانيد يزيد به حكومت رسيده و او فاسق و فاجر و... است و ميخواهد از من بيعت بگيرد و اگر من بمانم تروريستها در مكه و مسجد الحرام خون مرا ميريزند. اي حاجيها به شهرهاي خود برويد و مردم را آگاه كنيدكه تروريستها ميخواهند من را در مكه به قتل برسانند و مردم بي خبر از اين حركت امام حسين(ع) در مكه آگاه شدند. وهمه مأمور شدند كه وقتي به شهر خود ميروند سلام امام حسين(ع) را برسانند و اوضاع را براي مردم توضيح دهند وهدف مقدس امام را تشريح نمايند و صفات يزيد را بيان كنند و بگويند كه امام امنيت جاني نداشت و در مكه نماند وهر حاجي در بازگشت به شهر خود يك خبرنگار شد و وقتي برگشت به مردم شهر خود گفت مردم بيعت نكنيد. درنتيجه همه كشورها شدند بر ضد يزيد و امام در مدتي كه در مكه بود سخنرانيها ميكرد.اينجا بود كه مردم كوفه متوجه شدند و گفتند: حسين(ع) جان چرا رفتي به مكه، به مدينه بيا و با نامههاي زياد و امضاهاي فراوان امام را به كوفه دعوت كردند. البته امام به پير مردها و آبرومندان هر شهر و قبيله نامه مينوشت و اوضاع را روشن مينمود كه آنان را مأمور روشنگري مردم ميساخت و در نامهها روشن ميكرد كه به كوفه ميرود.امام حسين(ع) در سفر به كوفه دو خبرنگار با خودش برد. يك خبرنگار مرد كه امام سجاد(ع) بود و يك خبرنگار زن كه زينب(س) بود و چندين ضبط صوت هم كه بچههاي كوچك باشند ميبرد، كه همه چيز را ديدند و در بازگشت هر چيزي راكه ديده و شنيده بودند ميگفتند، و مهر هم برد چون نامه بزرگ تا مهر كوچك در زيرش نباشد ارزش ندارد و علي اصغر(ع) مهر اين نامه بود چون همه ميگفتند خوب جنگ بوده و يكي يكي ديگر را كشته ولي گناه علي اصغر چه بود. و اين بچه كوچك همچون يك مهر كوچك به طومار كربلا ارزش دارد.وقتي امام در مسير كوفه به كربلا رسيد لشكر جلوي آنان را گرفت تا بالاخره ماجراي كربلا واقع شد.حسين(ع) شهيد شد ولي به مردم آزادي و آگاهي داد و به بي ارادهها، اراده داد و به بي شعورها، شعور داد و به غافلين هشدار داد و به خوابها بيداري داد و مردهها را زنده كرد.الان ايران زنده است و كشورهاي اسلامي خواب. ما در والفجر و جزيره مجنون عزيزانمان را از دست داديم ولي درعوض مفيدتر ميشويم، مثل سر بيل كه وقتي به زمين فرو ميرود سفيدتر و ساييدهتر ميشود ولي بالاي بيل كلفت تراست و رنگ زده. و سر بيل اگر چه نازك است ولي سفيد و تيز است.لشكر ما در زمان شاه چندين نفر بود و الان چندين هزار نفر شهيد دادهايم و از جوانهاي ما كم شده است اما اين كم شدن ضرر نيست مثل همان سر بيل.ما الان در دنيا آبرو داريم و مطرح هستيم. در جنگ مغزها به جوش آمد و ابتكارها انجام داديم. و اين جنگ خيرات زيادي داشت و مصيبتهاي فراواني هم داشت.آيه جهاد ميفرمايد: «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»(بقره/216) ميفرمايد برويد بجنگيد و گاهي جنگ را دوست نداريد ولي براي شما خير است. علياي حال بايد كربلا را زنده نگهداشت و براي حسين(ع) اشك ريخت و اين اشك اشك عاطفه است نه ذلت.شما هم در نامه هايتان مينويسيد اگر من شهيد شدم اشك نريز ولي اشك ذلت بد است نه اشك عاطفه.ما چند رقم جنگ داريم:1 - نظامي تفنگ و هواپيما در مقابل تفنگ و هواپيما.2 - جنگ سياسي مثل راهپيمايي ما درمكه چون نظام وابسته به آمريكاست و ما عليه آمريكا راهپيمايي ميكنيم.
3 - جنگ عاطفي يعني انسان با اشك و ناله عواطف را عليه ظالم تحريك نمايد.چرا امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اينهمه به شعرا پول ميدادند. پول ميدادند تا آنها بر سر چهار راه بگوينداي واي كه حسين(ع) كشته شد. چون وقتي شعرا مثل دعبل پول ميگرفتند و از جانب امامان معصوم تشويق ميشدند و مظلوميت امامان ما رامي ديدند و ظلم بني اميه را ميگفتند. و بني عباس ميديدند كه مردم عليه بني اميه شعار ميدهند ميگفتند خوب ماحواسمان باشد ديگر از اين كارها انجام ندهيم.فيضي وقتي در مكه شهيد شد وقتي هزار ايراني و غير ايراني او را تشييع كردند چماق بدستهاي سعودي يك كيلومتر ايستاده بودند ولي چماق نميزدند چون ميديدند كه يك چماق خورده و ماجرا اين است. براي همين شعارمي دادند مرگ بر آمريكا و چماق بدستها كاري نميكردند.و علت اين كه امام صادق(ع) اينهمه شاگرد داشت و ما ميگوييم قال الصادق بدان خاطر است كه به شعرا پول ميدادتا ظلم بني اميه را بگويند و مردم تحريك شوند و بني عباس بترسد و با امام كاري نداشته باشد و امام بتواند كار خود راانجام دهد.ولي ما قال الهادي(علي النقي) خيلي كم داريم و حديث از امام حسين(ع) هم خيلي كم است و حضرت علي(ع) هم همين طور و هيچ كس به اندازه امام صادق(ع) و امام باقر(ع) حديث ندارد و به همين خاطر ميگويند دين ما جعفري است. چون بيشتر احاديث ما از ايشان است.و به همين علت چند سالي با اين امامان كاري نداشتند ولي آنها هم وقتي سوار خر مراد شدند آنها هم امامان معصوم مارا شهيد كردند. و ظلم بني عباس دست كمي از ظلم بني اميه نداشت و ما هرچه داريم از حسين(ع) است. علت اين كه دنيا حركت نميكند اين است كه حسين(ع) ندارند.
حديث عزاداري ميدانيد چيست؟!
«رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا»(إختصاص مفيد، ص29) درود بر كساني كه امر ما را زنده كنند. در سايه امام حسين(ع) حديث خوانده ميشود. تبليغ گفته ميشود، غذا داده ميشود و اتحاد و راهپيمايي و حتي انقلاب ما مرهون حركتهايي است كه در تاسوعا و عاشورا انجام شد.اگر مادر، فرزندش را به جبهه ميفرستد چون ميگويد: پسر من از علي اكبر بهتر نيست و او در روضه امام حسين(ع) تربيت شده است. علاقه به شهادت، عشق به شهادت، صبر در مقابل شهادت و اجر شهيد مرهون كربلاست. 4 سال از جنگ ميگذرد و ما شهيد داديم اما نبايد كربلا را فراموش كنيم. كربلاي ما كربلاست ولي كربلاي حسين(ع) چيزديگري است.يك جوان كه سن كمي داشت، فرمانده شد و پيامبر فرمود:«لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَيْشِ أُسَامه»(نهجالحق، ص263)
خدا لعنت كند رزمندهاي راكه از فرمانده اطاعت نكند.