آبرو - [درس هایی از قرآن] : آبرو نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : آبرو - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آبرو

بسم الله الرحمن الرحيم

من شبهاي قبل راجع به آبرو بحث كردم. امروز هم ادمه‌ي بحث جلسه‌ي قبل را مي‌گويم. حدود بيست نکته از اين مسئله را يادداشت كردم و مي‌خواهم برايتان بخوانم. مسئله آبرو مسئله مهمي است. متاسفانه گاهي مي‎بينيم كه نخود و لپه و گوشت گران شده است ولي آبروي مردم ارزان است و به راحتي اسم فلاني را مي‎آوريم. من از خداوند عذرخواهي مي‎کنم که ممکن است حرفي زده باشم، يا عملي انجام داده باشم که آبروي کسي ريخته باشد. به هر حال گاهي انسان يک حرکتي مي‎کند که باعث مي‎شود کسي تحقير ‎شود.

قرآن مي‎فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ»(نور/19) کساني که دوست دارند يک فحشا را شايعه كنند. يک سوء ظن پيدا کرده و دلش مي‎خواهد كه اين ثابت بشود. ما بايد اينطور باشيم که اگر جرمي ‎ثابت نشود بگوييم «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» لذت نبريم از اينکه يک گناهي را کشف کرديم. از اينکه کشف ما غلط در آمد، لذت ببريم. هر گناه بعد از انجام کيفر دارد ولي آبرو قبل از گناه كيفر دارد. براي هر گناهي دو شاهد کافي است. مثل قتل که دو شاهد بگويند: او قاتل است. اما در مورد گناهان عفتي چهار شاهد لازم است و اين از مسائل آبرويي است. اگر براي گناهي دو شاهد نبود، يک شاهد را کتک نمي‎زنند و مي‎گويند فايده ندارد. اگر گناهي مربوط به عرض ناموسي است و سه نفر شهادت بدهند، شاهد چهارم پيدا نشود اين سه نفر را شلاق مي‎زنند. اين به خاطر اهميت آبرو است.

پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِئِهَا »(كافي، ج‏2، ص‏356) اگر کسي گناه کسي را پخش کند، انگار خودش هم همان گناه را انجام داده است. چقدر خوب بود كه وقتي آدم به هرجا نگاه مي‌كرد کلمات سازنده و ارزنده مي‎ديد. من يكبار خيلي ناراحت بودم و غيض کرده بودم. فرياد مي‎زدم. کاميوني از کنار من عبور كرد. ديدم كه پشت آن نوشته بود «شد شد، نشد نشد». وقتي اين جمله را خواندم، آرام شدم. يک روز کارمندي جلوي نماينده مجلسي را گرفت و گفت: 9 سال است كه من کارمندم اما هنوز مستأجر هستم. نماينده آدم دنيا ديده‎اي بود. گفت: هيچ جاي دنيا نمي‌بيني كه يك كارمند با 9 سال كار كردن خانه داشته باشد.

بعضي‎ها مي‎آيند و مي‎گويند: من ليسانس هستم. دولت براي من چه كار کرده است؟ دولت به تو داده است و تو هم خورده‌اي. حالا بايد پس بدهي. مثل بچه‌اي که پنج سال در آغوش مادرش بوده، حالا مي‎گويد: من را در آغوش بگير. من يکي از علماء را كه جزء مجلس خبرگان هستند، ديدم. ايشان حدود 20 کتاب مفيد نوشته‌اند و يک دوره تفسير هم دارند. من ايشان را مشغول کشاورزي ديدم. گفتم: آقا شما کار مي‎کنيد؟ گفت: چه عيب دارد كه هم آيت الله باشم و هم کار بکنم؟ بايد فرهنگ کار در ما زنده بشود. بعضي‎ها توقع دارند با يک مدرك ديپلم حکومت تا پنجاه سال اينها را به دوش بكشد. تا ليسانس مي‎گيريم، ديگر درس نمي‎خوانيم. ليسانس تازه اول کار است.

يک طلبه ده سال که درس مي‌خواند، مي‎گويند: تازه وقت مطالعه و شروع کار او است. يک مرجع تقليد از 70 سالگي شروع به مرجعيت مي‌كند. پيامبر(ص) فرمود: «لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِيهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ يَفْضَحْهُ وَ لَوْ فِي جَوْفِ بَيْتِهِ»(كافي، ج‏2، ص‏355) هرکسي آبروي مومني را بريزد، خداوند آبروي او را مي‎ريزد. حتي اگر در خانه‌ي خودش هم باشد. بعضي‌ها اگر دست به خاکستر بزنند، طلا مي‎شود. سالي يک قرص نمي‎خورد. دائم در مسافرت است و يک تصادف نمي‎کند. بايد ديد كه پدر او آب خنک به جگر چه تشنه‎اي رسانده است؟ چون در اين عالم همه چيز حساب و کتاب دارد. قرآن مي‎فرمايد: موسي و خضر در يک روستايي آمدند. هيچ کس يک تکه نان به آنها نداد. حضرت خضر ديد كه ديواري در حال كج شدن است. به موسي گفت: لباس هايت را در بياور تا بنايي کنيم. موسي گفت: براي مردمي ‎که يک تکه نان به ما ندادند، کارگري کنيم. قرآن مي‎فرمايد: «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً»(كهف/82) زير اين ديوار يک گنجي است كه براي دو بچه يتيم است.

پدر اين بچه‌ها آدم مؤمني بوده است اما حالا از دنيا رفته است. اگر اين ديوار بريزد گنج آشکار مي‎شود و نامردها آن را مي‎دزدند. قرآن مي‎فرمايد: چون پدر آنها خوب بود، خدا دو پيغمبر گرسنه را فرستاد و مجاني به کارگري گرفته شدند. به خاطر اينکه پدرشان آدم خوبي بود. انقلاب هم همينطور است. پدر انقلاب امام است. هرکس بخواهد در اين انقلاب سوسه بيايد، خدا آبرويش را مي‎ريزد. اين طور نيست كه ما كاري را بكنيم و بعد بگوييم: کسي نمي‎فهمد. ديديم كه شوروي با آن عظمت، چطور سقوط کرد. در سقوط شوروي جز خدا كس ديگري دست نداشت. در سقوط آمريکا هم جزء خدا هيچ کس دست نخواهد داشت.

حديث داريم كه گاهي به خاطر يک پدر صالح، نسل‌هاي بعد خير مي‎بينند. بنابراين خير برسانيد که يا خودتان يا بچه‎هايتان خير ببينند.

اگر آبروي کسي را بريزيد خدا آبروي شما را مي‎ريزد. عوامل آبروريزي گاهي از ديگران و گاهي از خودمان است.

چرا آبروي ما مي‎ريزد؟ عوامل آن چيست؟

1- بي‎وفايي به قول

پيامبر(ص) مي‌فرمايند: «مَطْلُ الْوَاجِدِ يُحِلُّ عِرْضَهُ وَ عُقُوبَتَهُ»(كشف‏الريبة، ص‏33) آدم بدحساب كسي است كه از مردم پولي در دست دارد اما نمي‌دهد. حديث داريم هر شب که مي‎خوابد انگار دزدي کرده است. قرآن مي‎فرمايد: «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَةٍ»(بقره/280) اگر كسي ندارد، حق نداريد او را در زندان بکنيد. بياييد يک کار خوب بکنيم و كساني را كه در زندان هستند آزاد بكنيم. خيلي از زندانيها به خاطر مبلغ اندكي در زندان افتاده‌اند و مقصر عمدي نيستند. اگر کسي بدهكار باشد و از خودش خانه‌اي داشته باشد، اسلام اجازه نمي‎دهد كه براي پس دادن بدهكاري‌اش، خانه‎‌ي خود را بفروشد. کسي چاقو کشيده و در زندان افتاده است. مردم نبايد پول خلاف او را بدهند. خودش خلاف كرده است، خودش هم بايد پول خلافش را بدهد. «وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها»(شورى/40) قرآن مي‎فرمايد: جزاي بدي، بدي است «وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ»(مائده/45) اگر گوش بريد، تو هم گوش او را ببر. اگر بيني بريد، تو هم بيني او را ببر. يکي از مشکلات ما مشکل زندان است. آدم‌هاي حقه باز را بايد زندان کرد. اما به زندان رفتن بدهكاراني كه مبلغ بدهي آنها زياد نيست، ظلم است. حديث داريم كه هجده گروه را بايد زنداني کنيم.

2- بي دعوت جايي رفتن

حديث داريم كه هشت جا بر سر خودت بزن. يعني «فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ» يعني جز خودش را ملامت نکند. چرا بي‎دعوت به مهماني مي‌روي؟ حتي اگر يک جايي مهمان هستي، حق نداري بچه‎ات را ببري. بعضي از علما مي‎گويند: اگر شما را به مهماني دعوت كنند و شما بچه‎ات را هم ببري، آنچه بچه‎ات مي‎خورد شبه حرام دارد. چون ممکن است صاحبخانه راضي نباشد.

3- توقع نابجا و فرار از کار

پيامبر(ص) فرمودند: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ»(كافي، ج‏4، ص‏12)

ملعون کسي است که وقتي سفره پهن مي‎شود، از کار فرار مي‎کند و بارش را روي دوش ديگران مي‎اندازد.

4- سؤال از مردم آبروريزي است. گاهي براي چيزهايي سؤال مي‎کند که لازم و واجب نيست و ضرورت ندارد. مي‎شود كه يک لباس عروس را چند نفر بپوشند.

5- پرحرفي كردن و چانه زدن

اميرالمومنين علي(ع) فرمود: «مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدَعِ الْمِرَاءَ»(نهج‏البلاغه، حكمت 362) چانه نزنيد.

گاهي وقت‌ها چانه مي‎زنند که اين درخت چند متر است. آجرهاي 33 پل اصفهان، از نجف آباد آمده است يا از قمشه؟ دانستن اين مسائل چه مشکلي را حل مي‎کند.

6- دروغ باعث بي آبرويي مي‎شود

يک دروغ کافي است که طرف هميشه مورد سوء ظن باشد.

گاهي مردم آبروي شخص را به خاطر:

1- گاهي از روي حسادت آبروي طرف را مي‎ريزند.

2- گاهي از روي انتقام است. نمي‎داند اگر امروز آبروي اين را بريزد، فردا خدا آبرويش را مي‎ريزد. «وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ»(آل عمران/4) يعني قوي و صاحب انتقام است. «فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ»(مائده/95) تو آبروي کسي را ريختي. پس خدا از تو انتقام مي‎گيرد.

3- گاهي سوء ظن باعث مي‎شود كه آبروي کسي ريخته شود.

براي آبرومند شدن هيچ چيز بهتر از سخاوت نيست. امام حسين(ع) مي‌فرمايد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صُنْ وَجْهِي بِالْيَسَارِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) در دعاي مکارم الاخلاق داريم که خدايا آبرو به من بده که داشته باشم، خرج کنم. حديث داريم آدم بخيل نمي‎داند كه چقدر ضرر مي‎کند. چه چيز را مي‎دهد و چه چيز را مي‎گيرد. آبرو را مي‎دهد و مال را نگه مي‎دارد.

سکوت و ادب باعث آبرو است. قناعت و توکل باعث آبرو است. اميرالمومنين علي(ع) مي‌فرمايند: «وَ التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّوَسُّلُ»(نهج‏البلاغه، حكمت 396) با قليل زندگي کن و توسل داشته باش. با کمال تأسف مردم ما به سمت ولخرجي مي‎روند. اين ولخرجي در خانه‌ي من هم كه آخوند هستم آمده است. آقا برنج را در سيني هم مي‎شود ريخت. حتماً بايد ديس باشد. يکي به من گفت: ما تعزيه داشتيم. اما اسب نداشتيم كه شمر را سوار آن کنيم. براي هين شمر را سوار دوچرخه کرديم. گفت: آيا تعزيه‌ي ما باطل است؟ خيلي از مشكل‌ها در خود ما است. خودمان مسائل را مشکل مي‌كنيم.

از عوامل آبرومند شدن قناعت است.

حضرت علي(ع) مي‌فرمايند: «قد عز من قنع»(غررالحكم، ص‏392) هرکس قانع است، عزيز است.

رمز اينکه روحانيت توانست شاه را بيرون کند اين بود كه وابسته نبود.

من مي‎گويم دو نوع دوختن داريم. 1- دوختن جيب 2- دوختن لب.

اگر جيب خودت را دوختي و از کسي پول نگرفتي، دوخت لب تو باز مي‎شود. به هر کسي كه بخواهي حرف مي‎زني و از هيچ كس نمي‎ترسي چون از کسي پول نمي‎خواهي. اما اگر دوخت جيب تو باز شود، دوخت لبت بسته مي‌شود و ديگر نمي‌تواني هر حرفي را بزني.

از ديگرعوامل آبرومندي تقوي است. جوان‌هايي که خودشان مشکل دارند، دنبال دختر پاک مي‎گردند. همه خوبي‌ها را دوست دارند. يک وانت برمي‎دارند و به دزدي مي‎روند. وقتي دزدي کردند، مي‎گويند: بياييد عادلانه تقسيم کنيم. آنکس كه چشم ناپاک دارد، حرف از پاکي مي‎زند. آنکس كه دزد است، حرف از عدالت مي‎زند. معلوم است كه انسان از درون پاکي را دوست دارد. بدها خوبي را دوست دارند. اگر يک آدم باتقوي در يک اداره باشند، همه از او حساب مي‎برند. حتي اگر کارمند ساده باشد. مثل کوه كه زير پاي ما است. اما وقتي از آن بالا مي‌روي و ارتفاع را مي‌بيني، مي‌ترسي. امام را زنداني کردند. وزير پاي حکومت شاه بود ولي شاه از امام مي‎ترسيد. تقوي، سخاوت، علم، سکوت، ادب، قناعت، بي نيازي از مردم باعث آبرو مي‌شود. بعضي‎ها آبرويشان ارزش ندارد. حديث داريم اگر آبروي اينها را ريختي، اشکال ندارد.

امام باقر(ع) مي‌فرمايد:

«ثَلَاثَةٌ لَيْسَ لَهُمْ حُرْمَةٌ صَاحِبُ هَوًى مُبْتَدِعٌ وَ الْإِمَامُ الْجَائِرُ وَ الْفَاسِقُ الْمُعْلِنُ بِالْفِسْقِ»(قرب‏الإسناد، ص‏82)

1- «الْإِمَامُ الْجَائِرُ» رهبر فاسق آبرو ندارد.

2- «صَاحِبُ هَوًى مُبْتَدِعٌ»: کسي که بدعت مي‎گذارد آبرو ندارد. يک حرف جديدي مي‎زند که هيچ مجتهدي تا به حال نگفته است. اين حرف در قرآن وحديث نيست. در فقه هم نيامده است.

3- «وَ الْفَاسِقُ الْمُعْلِنُ بِالْفِسْقِ»: کسي که گناه علني مي‎کند هم آبرو ندارد. چون اگر آبرو داشت، گناه علني نمي‎کرد.

علت اينکه افرادي آبروي افراد ديگر را مي‎ريزند به خاطر يک خود برتر بيني است. قرآن مي‎فرمايد: اينكه کسي را تحقير مي‎کني براي اين است كه خيال مي‎کني خودت هيچ عيبي نداري. قرآن مي‎فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ»(حجرات/11) خانم‌ها همديگر را مسخره نکنيد. ممکن است آن کسي که مسخره مي‎کنيد بهتر از شما باشد. حديث داريم هر کس خودش را بهتر از ديگران بداند، مستکبر است. بعضي‌ها خودشان از ديگران بهتر هستند. با حجاب از بدحجاب بهتر است. عالم از جاهل بهتر است. متخصص از غير متخصص بهتر است. امام مي‎فرمايد: ممکن است يک روزي بيايد كه اينها از شما بالاتر شوند. امام مي‎فرمايد: وقتي فرعون ديد كه موسي عصا را انداخت و اژدها شد، دستور داد و همه‌ي ساحرها را دعوت کرد. گفت: من از شما مي‎خواهم كه با سحر و جادو آبروي موسي را ببريد.

گفتند: «وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبينَ قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ»(اعراف/114-113) ساحرها گفتند: به ما پول مي‎دهي؟ فرعون گفت: «قالَ نَعَمْ» بله به شما پول مي‎دهم. اصلاً کار مي‌كنم كه شما وارد دربار شويد. «وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ» شما جز مقربين هستيد. ساحران طناب و چوب را انداختند. اين طنابها شروع به حرکت کردند. بعد موسي عصا را انداخت و عصا به اژدها تبديل شد و همه‌ي آن چوب‌ها را بلعيد. «وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ»(اعراف/120) همه ساحرها به سجده افتادند و گفتند: «قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ»(اعراف/122-121) ما به خداي موسي و هارون ايمان آورديم. فرعون گفت: من شما را قطعه قطعه مي‎کنم. گفتند: «فَاقْضِ»(طه/72) قضاوت کن. هرچه مي‎خواهي بگو. تو تمام زورت در اين دنيا است.

امام صادق(ع) مي‎فرمايد: ببينيد آدم چطوري است. ساعت 8 دستش را جلوي فرعون دراز مي‎کند و از او مزد مي‎خواهد تا آبروي پيغمبر اولوالعزم را بريزد. ساعت 30/8 يكباره جزء طرفداران خالص پيغمبر مي‎شود. پس شما نگو كه از چنين انساني که اينطور تغيير ايدئولوژي مي‎دهد، بهتر هستي. ممکن است صحنه‎اي پيش بيايد که او از تو بهتر شود.

قبل از انقلاب افرادي بودند كه براي امام زمان(عج) بسيار گريه کردند ولي بعد از انقلاب نه به جبهه رفتند و نه به مردم کمک کردند. تمام اشکهايشان دروغ بوده است.

افرادي که آبروي کسي را مي‎ريزند، بيمه نيستند. امام صادق(ع) فرمود: «لَا يُعَظِّمُ حُرْمَةَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا مَنْ عَظَّمَ اللَّهُ حُرْمَتَهُ عَلَى الْمُسْلِمِينَ»(مصباح‏الشريعة، ص 69) خدا کساني را که آبروي مردم را حفظ مي‎کنند، دوست دارد. امام فرمود: ‌اي کعبه! خيلي عزيز هستي. بعد فرمود: آبروي مؤمن از تو عزيزتر است. اگر کسي پيدا بشود و بگويد: شما را مجاني به مکه مي‎برم به شرط آنكه وقتي وارد مسجدالحرام مي‌شوي يك مقدار لجن به آن بمالي. شما مي‎گويي: من اين کار را نمي‎کنم. هيچ مسلماني حاضر نيست كه به كعبه لجن بمالد.

امام كاظم(ع) فرمود: «مَا أَعْظَمَ حَقَّكِ يَا كَعْبَةُ وَ اللَّهِ إِنَّ حَقَّ الْمُؤْمِنِ لَأَعْظَمُ مِنْ حَقِّكِ»(فقه‏الرضا، ص 335)

ما حاضر نيستيم كه به کعبه لجن بماليم اما به راحتي آبروي مؤمنين را از بين مي‌بريم.

اگر آبروي کسي را ريختيد، جبران کنيد.

امام فرمود: اگر من در رهبريتم نسبت به مردم کوتاهي کردم، عذرخواهي مي‎کنم. مرد آن است که عذرخواهي کند. مال مردم مهم است. آبروي مردم مهم است. آبروي نظام را بردن از همه بدتر است. گاهي زني با يک قيافه‎اي به خيابان مي‎آيد که ديگران مي‎گويند: جمهوري اسلامي‎ اين است. اين همه شهيد دادند تا آخر اينچنين شود.

کساني که کاري مي‎کنند تا آبروي اين نظام را ببرند، بدانند كه بايد جوابگوي هزاران شهيد باشند. امام مي‎فرمايد: طوري حرکت کنيد و به نماز برويد که بگويند «هَذَا جَعْفَرِيٌّ»(كافي، ج‏2، ص‏636) اينها طرفداران امام جعفر صادق(ع) هستند.

امام صادق(ع) مي‌فرمايند: «كُونُوا لَنَا زَيْناً»(مشكاةالأنوار، ص‏173)

طوري حرکت کنيد كه بگويند: درود بر علي(ع) به خاطر شيعه‎هايي كه دارد.

«والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته»

/ 1